صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عاشورا فراموش‌ناشدنی‌ترین خاطره‌ی تاریخ

-

 عاشورا فراموش‌ناشدنی‌ترین خاطره‌ی تاریخ

نهضت و قیام امام حسین که که پیامده آن حادثهی غمانگیز کربلا بود، همان طور که خودش میگوید، به خاطر اصلاحِ امت اسلامی و پیروان از راه برگشتهی جدش پیامبر (محمد) بود. اصلاح و دوباره به خط آوردنِ آنهایی که آگاهانه یا ناآگاهانه، غافلگیرانه یا به خاطر مصلحتهای ناپایدار و ناچیز دنیایی، دنبال کسی را گرفته بودند که او، گرگ در پوستین میش، فرعون در لباس موسی و نمرود در هیأت ابراهیم بود. کسی که قبای اسلام را پوشیده بود و به چوکیِ خلافت اسلامی تکیه زده بود، پادشاهی میکرد و استبداد و استحمار را در پیش گرفته بود. حسین به اصلاح آنهایی به پا خاست که ذلیلانه و زبونانه خلافت کسی را پذیرفته و گوش به فرمان کسی سپرده بوند که داعی پاسداریی اسلام و ارزشهای اسلامی را داشت؛ اما خود هیچ یک از آن ارزشها را رعایت نمیکرد و عملاً بر آنها پا میگذاشت و نادیدهاش میگرفت؛ اما در این جامعهی گوسفندی و در این شهرِ خواری و زبونی، در میان این مردمِ دنیاپرست و بدسرشت و بیمایه، کسی را یارای برخاستن و جسارت نه گفتن و درایت قیام کردن و آگاهی مبارزه نبود. گردن طاعت زیر شمشیر ظلم و تقدیر نهاده بودند و روح طغیانگری و وجدان بیدار شورش را در وجودشان دفن کرده بودند. این حاکم شیاد و ستمگر بیپروا، این خلیفهی خوشگذران و حاکم بدنهاد، دهن عدهای را با سیم و زر، وعدهای دیگری را با جاه و مقام، اهدای کنیز و غلام چنان محکم بسته بودند که تا پای جان پشتاش ایستاده بودند و به خاطرش شمشیر میزدند و جان به خطر میانداختند. آنها خوب میدانستند که این همه ثروت و مکنت، کنیز و غلام، جلال و جبروت، و آسایش و آرامش را نه در دوران محمد به عنوان پیامبر مسلمانان داشتند و نه در دوران علی به عنوان خلیفهی عادل. آنها به نیکی میدانستند که اگر حسین هم روی کار بیاید، بازهم آب آنها در همان جوی قدیمی خواهد رفت و به چنین جایگاهی که رسیدهاند، نخواهند رسید و به این همه ملک و دارایی که دست یافتهاند، دست نخواهند یافت. نه تنها که حال آنها بهتر نمیشدند، بدتر و بدتر نیز میشد؛ بنابراین، پشت خلیفهی فاسدی را که آنها نیز در فساد او شریک بودند و از این راه زندگی بهتر و خوبتری نیز دست و پا کرده بودند، ایستاده بودند و با هیچ قیمتی پشت چنین ولی نعمتی را سست نمیکردند؛ زیرا میدانستند که سست کردن پشت این خلیفه یعنی سست کردن بنیانهای زندگی پر از عیش و نوششان. از سویی، آنهایی هم که چشمهای حقیقتبین، نگاهِ به دور از زر و زور و تزویر، و وجدان سالم بیدار و باور نابِ آلودهناشده، داشتند و روح پاک اسلام در وجودشان بود، رایحهی خوشبوی دین تحریفناشده، در مشامشان میوزید، خورشید فروزانِ شریعت محمدی قلب و ذهنشان را روشن میکرد، شمارشان اندک و انگشت شمار بود. اینها مجبور به سکوت و ناگزیر به خاموشی و تحمل شده بودند. در یک چنین برههیی از تاریخ است که حسین، به پا میخیزد و علم اصلاح و طغیانگری و پرچم نه گفتن و ایستادن در برابر چنین حاکمی را بلند میکند. در یک چنین حالتی است که نیاز میبیند تا از مدینه خارج شود و یک باری دیگر، خاطرهی شیرین اسلامِ خالص را در ذهنهای خفته و وجدانهای ذلتپذیرفتهی مردم کوفه و شام تازه کند. برایشان بازهم، از آزادی و سربلندی، از شرافتمندی و عزتمندی و از انسانی زیستن و انسانی بودن سخن بگوید. به آنها بگوید که اگر دین ندارید، دستکم آزاده باشید که آزادگی و تن ندادن به ظلم و ستم دیگر وابستگی به هیچ کیش و آیینی نمیخواهد.
به تعبیر زندهیاد دکتر علی شریعتی اینجا بود که حسین میبایست رسالتی را که از آدم و دیگر پیغمبران به ارث برده بود، به مرحلهی اجرا بگذارد. سنت هابیلی، شیوهی موسایی، راهِ عیسایی، طریقهي ابراهیمی و مسیر محمدی را در پیش بگیرد و بر قابل و فرعون و نمرود و کسری و قیصر زمانهاش بشورد و طغیان کند؛ بتهای دوران را با تبر آزادگی بکوبد و خدایان زمینی و صاحبانِ جاه و مقام را به گودال نیستی و به چاهِ نابودی اندازد. همان خط مستقیمی را تبلیغ و ترویج کند که از آغاز خلقت تا آن روز ادامه داشت؛ همان مسئولیتی را انجام دهد که بعد از اسلاف این راه، نوبت به او رسیده بود. میبایست، بر علیه خدایان زر و زور و تزویر قدعلم کند و بنیادِ حکمرواییشان را برباد دهد. درست است که برندهی ظاهری این میدان یزید و یزیدیان بود؛ اما برندهی اصلی کسانی بودند که خونشان در دشت کربلا ریخت و عیال و خانمانشان اسیر شدند. برندهی اصلی کسی بود که ریشههای ستمگر و بنیان ستمکاریی او را خشکاند و روسیاهِ ابدیاش ساخت.
اینگونه بود که این نهضت عظیم، اتفاق افتاد. حادثهی که یک طرف، جبهی نیکخواهان، آزادیخواهان و عدالتدوستان و در سوی دیگر حامیان و مرتکبان ظلم و بیدادگری، بردگی و پادشاهی بودند. یک سو روندگان راه آدم و عیسی و ابراهیم و محمد بودند و در سوی دگر پاسداران سنت قابل و فرعون و نمرود و کسری و قیصر. در سوی دیگر آنهایی بودند که دیگر نه چهرهی قابلی داشتند، نه سیمای فرعونی، نه شمایل نمردوی و نه هیأتِ کسرایی و قیصری؛ بلکه آنهایی بودند که اکنون برای فریب مردم قرآن تلاوت میکردند و مسجد میساختند و هنگام نماز در ردیف اول نیز میایستادند. در کربلا در سال شصتویک هجری آزادی و ارزشهای انسانی با لشکر کم و امکانات اندک بر سپاهیان نیرومند ظلم و لشکریان پرجمعیت نابرابری و بیدادگری شوریده بودند. هرچند که از نظر تعداد قابل مقایسه نبودند، اما از نگاه ارزش‌‌های والای انسانی و اخلاقی اولی بر دومی میچربید که سرانجام پیروزی نیز حاصل کردند. در واقع حسین با یاران کم خود در کربلا در برابر اینها ایستاد و درس جاویدانی و تاریخیای همیشه زندهی آزادیخواه بودن و آزاد زیستن را به تمام انسانهای همعصر و پس از عصر خود داد.
یکی از رازهای دیگر ماندگاری و فراموشناشدنیِ این تراژیدییِ بینظیر تاریخ، همهگیر بودن و دغدغههای انسانیِ حسین است. دغدغههای که فراتر از مذهب و دیناند. دغدغههای که تا فراسوی انسانیت میروند و دشتهای اخلاق و ارزشهای انسانی را میپیمایند. تن به خواری ندادن، آزاد زیستن، جوانمرد بودن، برابری طلبیدن، شجاعت و دلیری در راهِ تحقق عدالت، ایمان به هدف و احترام به حقوق انسانهای دیگر که فکر میکنیم فروتر از مایند، از جمله‌‌ی این دغدغههای حسیناند. حسین با این نگرشها ماندگار تاریخ شد و با ظاهر شکست، پیروزی ابدی را حاصل کرد. بنابراین، درس حسین درس انسانیت است و اخلاق، درس احترام به حقوق دیگران است و جوانمردی، درس آزادگی است و تن ندادن به ظلم و حقتلفی. پس خوب است که رهروان امروز حسین این درسهای والای نهضت و قیام حسین را در یابند و در تمام لحظههای عمر و در زندگیشان پیاده کنند. دیگر به بهانه‌‌ی تجلیل از حسین، ارزشهایی را که حسین و یاران باوفای حسین به خاطر آنها کشته شدند و فرزندان و زنان آنها به اسارت رفتند و شهربهشهر کشانده شدند، زیر پا نکنند و حسین را با تجلیلهای ناشایستشان به خاک سیاه ننشانند.

دیدگاه شما