صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

برآمدن از ایزوله شدن در جهان متن

-

برآمدن از ایزوله شدن در جهان متن

تیتر اول
مهدی توسلی نویسندۀ مهاجر افغانستانی ساکن محله دَرَوِی مشهد ولایت خراسان رضوی ایران نخستین کتابش را به زبان انگلیسی در لندن چاپ کرد. وی کتابش را به انگلیسی نوشت و ناشرین ایران چاپ نکرد تا اینکه با نامهنگاری با ناشران انگلیسی سرانجام ناشری در انگلستان با وی قرارداد چاپ بست و کتاب چاپ شد. اکنون کتاب «روز وابستگی» در آمازون که معتبرترین سایت جهان است هم تبلیغ میشود هم به فروش میرود.
مهدی در ایران به دنیا آمده است. پدر و مادرش در زمان جنگ نیروهایی به نام مجاهدین با حکومت آن زمان به ایران پناهنده گشت. مهدی در دنیای آوارگی به دنیا آمد. پدرش در سال 1369 چشم از جهان پوشید. مهدی مانند هر پناهندۀ افغانستانی در جاهای پیرامونی و حاشیۀ شهر مشهد مانند دَرَوِی و «خیابان رسالت» زندگی کرده است. شرایط دشوار پناهندگی افغانستانیها در ایران انگیزۀ از دست دادن آموزشهای رسمی وی شده در سال دوم لیسه (دبیرستان) در رشتۀ ریاضی و فیزیک شده است؛ زیرا در ایران یک قانون پاس شده بوده که بر پایۀ آن آوارگان افغانستانی باید برای نامنویسی در پایۀ بالاتر باید مبلغی را پرداخت میکرده است؛ ولی مهدی توان پرداخت پول را نداشته است.
مهدی از صنف ششم مکتب، کارگری را روی دست گرفت تا هم هزینۀ آموزش را بپردازد هم کمکهزینۀ خانوادهاش شود. وی کارگری را از رفو و بازسازی فرشهای دستباف آغاز کرد. سپس به اُستایی یا بنایی و سپس شغل «آرماتوربندی» ساختمان پرداخت. آرماتوربندیای که هماکنون وی به آن مشغول است.
مهدی هم کار کرد هم مکتب را پیش برد، سرانجام سند دوازده خود را گرفت؛ ولی او همانند همصنفهای خود راه دانشگاه را نپیمود؛ بلکه بهجای دانشگاه کلاس آموزش زبان انگلیسی را پیشه کرد. مهدی در همان زمانهایی که هنوز درست نمیتوانستند بهخوبی انگلیسی گپ بزند، به نوشتن آغاز کرد تا اینکه در سال 1388 داستان خیلی کوتاه خود را روی کاغذ پیاده کرد. نخستین داستان کوتاهی که وی نوشت «جک دست بزرگ» قصه پسری است که دستهای بزرگی دارد و همه مسخرهاش میکنند.
سرانجام ایدۀ کتاب «روز وابستگی» در سال 1389 به ذهنش رسید. این داستان دربردارندۀ جنگهای مداوم و ناآرامیهای مدنی در خاورمیانه و سیاست خارجی ایالاتمتحده در این منطقه است. برای اینکه شناخت روشنی از تاریخ و سیاست امریکا به دست بیاورد، وی پنج سال دربارۀ تاریخ و سیاست امریکا کتاب خواند. وی پس از پنج سال کار روی داستان بلند خودش، نوشتن کتابش را تمام کرد. سپس به دنبال چاپش برآمد. وی در گفتگویی گفته است: «زمانی به نزد ناشران ایرانی برای چاپ کتابم رفتهام، مرا مسخره کردهاند. میگفتهاند: پسر جان! کتابهای فارسی را کسی نمیخواند، بعد تو میخواهی انگلیسی بنویسی!»
مهدی توسلی با نام ادبی «مهدی آفریده» پس از اینکه از چاپ کتابش در ایران ناامید گشت، در اینترنت دنبال ناشرهای معتبر در دیگر کشورها شد. ایمیل زد. نزدیک به یک سال کارش همین بود تا اینکه یک ناشر انگلیسی به وی جواب داد و حاضر شد کارش را چاپ کند. مهدی نمونه کار را برای ناشر انگلیسی میفرستد. سپس قراردادی بینشان ردوبدل میگردد. نزدیک پس از یک سال یعنی در ماه ثور امسال کتاب از زیر چاپ درآمد. پس از زمانی ناشر انگلیسی کتاب را در سایت آمازون برای خرید عرض کرد. کتاب در یکی از سراچههای معتبر خریدوفروش دنیا برای فروش گذاشته شده است. بهای این کتاب شش پوند است.
مهدی از اینکه کتابش از سوی نویسندگان و جامعۀ فرهنگی کشور خودش و کشور همزبانش با روی خوش برابر نشده است، دلگیر است. وی دوست دارد که برای کتابش رونمایی گرفته شود. وی در گفتگویی با یکی از نشریات چاپ ایران گفته است: «بُعد مالی این جریان برای من مهم است و اگر کتابم در همین ایران به فروش برود، زندگی مرا تا حد زیادی تغییر میدهد و با خیال راحتتر میتوانم به کارهای بعدیام فکر کنم؛ برای همین است که میگویم نیاز به حمایت دارم.»
تیتر دوم
آگهی چاپ کتاب روز وابستگی را نخستین بار در صفحۀ فیسبوک یکی از اعضای اتحادیۀ دانشجویان افغانستان حوزۀ خراسان دیدم. همان روز این آگهی را در صفحۀ فیسبوک خودم نشر کردم. سپس از استرالیا و دیگر رسانههای خارجی تماس گرفتند و خواهان شمارۀ تماس با وی شدند. من سرانجام با پیگیری شمارۀ تماس این نویسنده را پیدا کردم و به آنان دادم. شگفتانگیزی داستان در این است که همگی از سر بدگمانی با من چنین در میان گذاشتند: «شاید کتاب از آن مهدی توسلی نباشد. شاید تقلبی در کار باشد. شاید همانند داستان آن پسری هفت سالهای باشد که بهدروغ ادعا شد استاد دانشگاه است. شایدهای دیگر.»
من با مهدی تماس گرفتم. تمام آنچه بدگمانی است با وی گفتم. شگفتانگیزی دیگر این است که مهدی گفت: «همین بدگمانیها در ایران نیز از سوی جامعۀ فرهنگی ایران و افغانستان روا داشته شده است و از این پرسشها در اینجا نیز شده است.» وی از مسئولین فرهنگی کنسولگری افغانستان در مشهد نیز گلایه داشت که حتی برای نوشتن کتاب به انگلیسی و چاپ آن از سوی ناشر معتبر انگلیسی خجسته باد نگفته است.
سپس مهدی متن قرارداد امضا شده بین خودش و ناشر انگلیسی را برایم فرستاد و گفت: «این هم سند». وی در گفتگوهایش گفت: «این کتاب برآیند پندارها و تخیل فرد پناهندۀ افغانستانی در ایران است که با تمامی دشواریهای زندگی کتابی هرچند ساده به زبان انگلیسی نوشته است». مهدی در بخشی از سخنانش گفت: «سوگمندانه شخصیتهای برتر هنر و ادبیات ما به انگلیسی آشنایی ندارند» که بیگمان همین موضوع یکی از نابسامانیهای فرهنگی و ایزوله شدن در جهان متن فارسی است. نویسنده روز وابستگی از جو فرهنگی و برخورد فرهنگیان نیز گلایهمند است و در گفتگویی با من گفت: «از زمان چاپ کتابم کمکاریها و تنگنظریها برای شناساندن کتاب بیشمار بوده است».
تیتر سوم
آنچه انگیزۀ نگارش این متن شد، گشودن موضوع «پیوند با جهان بیرون» است که بی گمان آن  بدون دستیابی و دسترسی به زبانی که جهان با آن آشنایی دارد به دست نمیآید. البته شاید برای آنانی که به زبان دیگر خواه به زبان انگلیسی همانند خالد حسینی، بشیر سخاورز، عبدالوکیل سولهمل، خانم زریاب (دختر استاد رهنورد زریاب) و دیگران، خواه به زبان فرانسوی مانند عتیق رحیمی و دیگران ایرادهایی بار باشد اینکه این آفریدهها جزء ادبیات ما به شمار نمیرود، که شاید این دشواری به مهدی آفریده یا مهدی توسلی نیز برگردد؛ ولی این ایراد ایرادی نیست که ما آفریدههای نویسندگان خود را نادیده بگیریم. جهان امروز مرزها و گسترههای یک کشور ویژه نیست؛ بلکه مرزها و گسترههایی به فراخور و گستردگی گیتی دارد. شاید موضوع رمان مهدی هیچ پیوندی با افغانستان نداشته باشد یا گمانهای دیگر، ولی آنچه در این بین مهم است یافتن زبان مشترک جهانی است که ما نیاز داریم تا با آن بنویسیم و بیافرینیم، همانگونه که بسیاری از نویسندگان افغانستانی ساکن کشورهای مختلف جهان آن کردهاند که کار نیکو و درخور ستایش و نیازمندی به آن است.
نوشتن به زبان بیگانه یا زبان دیگر کشورها کار شایستهای است همانگونه که نویسندگان بزرگ جهان مانند ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف نویسندۀ رمان مشهور «لولیتا» آثارش را به انگلیسی نوشته است، ولی کسی تا کنون نگفته است که ناباکوف روسی نیست.
همچنین میلان کوندرا نخستین اثرش را به زبان نامادری- فرانسه- نوشت و منتشر کرد. فرانتس کافکا نویسندۀ بزرگ جهانی هرچند در پراگ- پایتخت کنونی کشور چک- به دنیا آمد، ولی زبان مادریاش چکی نبود، زیرا وی در خانوادۀ آلمانیزبان یهودی به دنیا آمده بود.
به هر روی هرچه دنیای فرهنگی ما گسترده شود، ما در جهان راستین و انسانی و جهان هموند تمام آدمهای روی زمین زیست خواهیم کرد و برای میهن و مردم خود بیشتر کار خواهیم کرد و خود را به جهانیان بیشتر آشنا خواهیم ساخت.

دیدگاه شما