صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موانع و چالش‌های تربیت دینی در جامعه‌ی معاصر

-

 موانع و چالش‌های تربیت دینی  در جامعه‌ی معاصر

جامعهی افغانستان بیاغراق یک جامعهی دینی است و عناصر، ارزشها، باورها و هنجارهای دینی در لایههای مختلف زندگی فردی و جمعی زندگی انسان افغانستانی ریشه دوانیده است. دوره پساطالبانی سبب تحول بسیاری در زندگی مردم گردید. رشد و گسترش شهری شدن و تکثیر ارتباطات مبتنی بر تکنولوژی ازجمله رسانهها و باز شدن دروازههای کشور به روی دنیا، علاوه بر ابعاد مثبتی که داشته است در حوزه فرهنگ و تربیت دینی سبب آشفتگی بسیاری گردیده است و بهویژه تربیت دینی را با چالشها و موانع بسیاری مواجه کرده است که در ادامه نوشتار به برخی از این چالشها به صورت گذرا اشاره خواهیم نمود. اما پیش از پرداختن به این موانع لازم به گفتن است که کلیهی موانعی که به آنها میپردازیم ناشی از وضعیت جدید کشور نیست. به عنوان نمونه بعد اقتصادی، مسئلهای است که ویژگی کلی کشورهای اسلامی بوده و در افغانستان هم یک معضل ریشه دار است که همواره انسان متدین افغانی را به تامل بر سر کارآمدی تربیت و اندیشه دینی وامیدارد. دراینبین فقط تأثیر تکنولوژی و نیز تغییر در کارکردهای نظام خانواده است که مسئلهای نسبتاً جدیدی است که تربیت دینی را با مشکل روبرو کرده است. در ادامه جستار تلاش میشود به برخی از مهمترین مسائلی که فراروی تربیت دینی و تربیت سنتی قرارگرفته خواهیم پرداخت. این مسائل را از دو منظر میتوان در ایجاد مانع برای کارگذاران تربیت دینی مؤثر دانست یکم؛ از منظر عامل عینی، بهطور مثال فقر و نابسامانی اقتصادی افراد را به اهمال در ارزشهای دین و نادیده انگاشتن آنها وامیدارد این نگاه با برخی از روایات نیز تائید میشود مانند؛ کاد الفقر ان یکون کفرا: نزدیک است که فقر به کفر انجامد.
دوم از منظر مانع و عامل ذهنی؛ به اینگونه که به عنوان مثال وقتی فرد مسلمان نابسامانی اقتصادی و فقر را در کشورهای اسلامی و از جمله افغانستان میبیند و این وضعت را با کشورهای مرفه و ثروتمند مقایسه میکند در ذهنش نسبت به دین و آموزههای دینی شک و تردید و یا در مواردی انکار نسبت به کارآمدی دین و آموزههای دینی شکل میگیرد که در مرحله بعد سبب اهمال در عمل به هنجارها و عدم رعایت و نبود محرک و انگیزه برای انتقال این ارزشها، باورها و هنجارها به نسل بعدی خواهد بود. در این نوشتار چالشهای فراروی تربیت دینی را از منظر دوم یعنی عامل ذهنی مورد بررسی قرار میدهیم.
نابسامانی اقتصادی
وجود نابسامانی اقتصادی نظیر تورم، بیکاری، رشد نامتوازن، توسعهنیافتگی، وابستگی اقتصادی، مصرفگرایی و اقتصاد وارداتی، فرد و گروهها را در جامعهی دینی به تشکیک در ادعاهای دینی رهنمون میشود؛ زیرا دین مدعی جامعیت، کمال و جهانشمولی است و بسیاری از گزارههای دینی از چنین مدعایی حکایت میکنند مثلاً در سوره نحل میخوانیم: «و یوم نبعث فی کل امه شهیدا علیهم من انفسهم و جئنا بک شهیدا علی هولاء و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین» و نیز قوانین جامعهی اسلامی به گزاره های اسلامی ارجاع داده میشوند. این در حالی است که افراد جامعه وقتی با ناکامیها و نابسامانیهای اقتصادی روبرو شوند عمدتاً به دلیل عدم توانایی در درک، تشخیص و تفکیک بین دین و دیانت، در مورد دین و گزارههای آن تشکیک میکنند و این خود سرآغازی بر انصراف از سبک زندگی دینی و تغییر در نگرشها، هنجارها و باورهای دینی خواهد بود.
دگرگونی ِکارکردهای خانواده
با دگرگونیهایی که عمدتاً از زندگی شهرنشینی و حضور روزافزون تکنولوژیهای جدید و تقسیمکار تخصص محور ریشه میگیرد، شاهد دگرگونیهایی در وظایف و کارکردهای خانواده هستیم. یکی از این تغییرات کارکردی  این است که امروزه الزامات شغلی آنچنان هستند که خانواده هرگز قادر به ارائه آموزش شغلی به فرزندان نیست، بنابراین آموزش شغلی نیز به مؤسسات خصوصی یا دولتی با پرسنل آموزشدیده واگذار شده است، از طرف دیگر کوچک شدن و از لحاظ اقتصادی، بیقدرت شدن خانواده مانعی در ارائه کارکردهای تأمین و محافظت اعضای سالخورده و بیمار است که آن هم امروزه به سازمانهای متخصص واگذار شده است، گذران اوقات فراغت چه برای جوانان و چه سایر اعضای خانواده نیز امروزه شکلی خاص به خود گرفته و در انجمنها، گروهها و کلوبهای مختلف سازمان مییابد. همین امر باعث بیاثر شدن یا کم اثر شدن نقش خانواده در تعیین و ساخت هویت فرد دارد. امروزه فرزندان خانواده اعم از پسر و دختر از سالهای خردسالی بخش زیادی از زندگیشان را در مدارس، باشگاهها و دانشگاهها میگذرانند که عملاً نقش خانواده و نهادهایی همچون مسجد را فاقد کارکرد یا کم کارکردی میکنند.
توقف و پسرفت در علم
چندین قرن است جهان اسلامی از تمدن درخشان خود فاصله گرفته و در قیاس با جهان غربی به رکود علمی دچار شده و فقط یافتههای مراکز و شخصیتهای علمی غرب را آن هم با چندین دهه تأخیر به طور ناقصی مرور میکند و در جهان اسلامی معمولاً ابتکار و خلاقیت علمی قرنهاست رخت بربسته است.
همین امور نیروی محرک بالقوه قدرتمندی در تشکیک نسبت به دین، گزارههای دینی و متعاقب آن افول هویت دینی است. پس آگاهی نسبت به چنین مشکلاتی است که جوان افغانی را دچار شبهه نسبت به کارآمدی اندیشه و زندگی دینی میکند وی وقتی که با تکنولوژی پیشرفته و نظم بسامان جوامع غیر دینی روبرو میگردد بیشتر در معرض این پرسش قرار میگیرد. شاید بتوان مهمترین مسئلهی جوامع دینی در ارتباط با تکنولوژیهای جدید را اخلاق زدایی و عرفی سازی افراد، جامعه و دین دانست. نیل پستمن از متخصصین رسانه و ارتباطات بر این باور است که فرایند تکنولوژی در چهارچوب نظام تکنوپولی موجب بیاعتباری ارزشها و مبتذل شدن مقدسات میشود. در این فرایند سمبلهایی که اعتبار ارزشی آنها ریشه در عقاید و آیینهای سنتی دارد باید هرچه سریعتر از اعتبار ساقط و از اثرگذاری آنها کاسته شود و در نهایت بی اعتبار و بیاثر شوند و این بدان معناست که باید لباس قداست از تن سمبلها به در آید.
تغییراتی که بر مبانی و معیارهای عقیدتی ایجاد میشود از جملهی این تغییرات پیش بینی نشده است. در واقع تکنولوژیهای جدید اصلاً ساختار علایق و اندیشههای ما را عوض میکنند. به رمزها و معنای آنها و حتی وسایل تعقل و اندیشه، معانی دیگر و کاربرد دیگری میبخشند، جامعه و اجتماع معانی دیگری پیدا می-کنند. فضای رشد اندیشه و زمینههای آن تحول می یابد. با تغییر ذائقهها و سلایق، تمایلات و گرایشهای هم تغییر میکنند و پس از اینها نوبت به هنجارها و در فرجام؛ ارزشها هم تغییر میکنند، وقتی ارزشهای یک فرد یا جامعه تغییر کند هویت به کلی تغییر کرده است زیرا ارزشها همان مفاهیم اساسی هستند که انسانها مدام خود و دیگران را بر اساس آنها میسنجند. اینها تنها معدودی از موانع و چالشهایی بودند که نظام تربیتی جامعهی دینی را با مسئله روبرو میکند.

دیدگاه شما