صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

انتخاب عمومی ‌یا بازار سیاست

-

انتخاب عمومی ‌یا بازار سیاست

از «انتخاب عمومی» اغلب به عنوان یک مدرسه و مکتب اقتصادی یاد میشود، در حالیکه انتخاب عمومی بیشتر رویکرد معطوف به دانش سیاسی است. این نظریه در پی این نیست که سازوکارهای اقتصادی را شرح دهد بلکه این مکتب در پی این است که از روشها و تحلیلها و ابزارهای اقتصادی برای درک و جستوجوی اینکه سیاست و دولت چگونه عمل میکند، استفاده نماید. این شیوه تحلیل، رویکردی است که بصیرتهای شگفتانگیزی را در مورد امور سیاسی اعطا مینماید و سوالهای چالشزایی را در مقابل ما قرار میدهد؛ چالشهایی نظیر این را که روند سیاسی قانونی ولی در عین زمان کارا و موثر، در حقیقت چگونه است.
ممکن است عجیب به نظر برسد که ما بخواهیم برای تحلیلهای سیاسی و مرتبط با امور دولتی از دانش اقتصاد استفاده نماییم. در نگاه اکثر مردم، دانش اقتصادی امری مختص به موارد پولی، بازار، کسب و کار اقتصادی و درآمدهای شخصی است؛ اما از دولت این تصور وجود دارد که مسالهای است مربوط به منافع جمعی و کلی اجتماع که با روشهای غیر مالی و از خلال ابزارهای متفاوت از بحث منافع فردی، حاصل میشود و کار میکند.
اما حقیقت این است که دانش اقتصاد، دانشی که فقط حول پول به گردش درآمده باشد، نیست. خود کلمه «اقتصاد» از کلمه یونانی «oikonomia » به معنای مدیریت منزل اخذ شده است که هدف از این مدیریت، رضایت و خوشبختی خانواده است. به جای اینکه فقط پای منافع مالی، در میان باشد و در تحلیلهای آن، فاکتورهای متعددی در مورد «انسان» به همان اندازه مسایل مالی، باید به نقطه تعادل برسد.
هر روزه ما با چنین گزینههایی روبرو هستیم. آیا منظره تپه بعدی این ارزش را دارد که برای دیدنش، رنج بالا رفتن از آن تپه را تحمل کنیم؟ چه میزان از وقت خودمان را برای پیدا کردن یک کارت تبریک روز تولد دوست مان باید اختصاص دهیم؟ هنوز هیچ پولی در میان نیست، با این حال پای تصمیمهای اقتصادی به معنای وسیع این کلمه، در میان است. این مسایل ما را مشغول برآورد و درک ارزش مقدار زمان لازم در جهت رفع این احتیاجات، میسازد و در انتخاب بین گزینههای موجود به یاری بهینهسازی تصمیمهای ما میآید. اقتصاد در واقع حول برآورد صحیح و مناسب ارزش اهداف ما نسبت به هزینههایی مانند زمان و کار که برای رسیدن به آن اهداف، میپردازیم، میچرخد، و موضوع و هدف آن تنها مربوط به هزینههای مالی و گزینههای مالی نیست.
اقتصاددانان، بعضی از ابزارهای نسبتا ساده، اما بسیار کارآمد را برای تحقق این هدف، ارتقا دادهاند. ابزارهایی شامل بحث «هزینه فرصت» ( امور پربهایی مانند زمان و تلاش که مجبوریم از دست بدهیم تا به چیز دیگری که قصد رسیدن به آن را داریم، مانند کارت مناسب تولد و یا منظرهای چشم نواز، دست یابیم.) از سوی دیگر، تفاوت بین ارزشی که برای پرداخت آن برنامه ریختهایم و آنچه که به دست می-آوریم سود حاصله ما است. بنابراین اگر کارت تولد مناسبی پیدا نمیشد، یا منظرهای نمیبود، این عمل تبدیل به زیان ما میگشت. اقتصاد دانان، توضیح میدهند که زمانی که مردم دست به یک انتخاب می-زنند، آنها در واقع آگاهانه به دنبال تبادل چیزهایی که ارزشش را کمتر ارزیابی کردهاند با چیزهایی هستند که فکر میکنند باارزشتر است. به عبارت دیگر، مردم منطقی و به دنبال منفعتجویی هستند.
بهکارگیری دانش اقتصاد در سیاست
«انتخاب عمومی» بحثی است مبتنی بر بهکارگیری همین مفاهیم ساده اقتصادی در مطالعات مربوط به چگونگی اتخاذ تصمیمات جمعی، کاربرد آنها در مسایلی مانند طراحی و کارکرد قوانین، مکانیزم انتخابات، احزاب سیاسی، گروههای ذینفع، لابیگری، بوروکراسی، پارلمان، کمیتهها و دیگر شعب و مسایل حکومتی. تصمیمهای سیاسی جمعی، مانند اینکه آیا باید برای ساخت یک سرک جدید، مالیات بر ثروت را افزایش دهیم، به همان اندازه دیگر مسایل، اقتصادی است: این تصمیمها گرچه شامل گزینش بین هزینهها و منافع است ولی تنها مربوط به هزینههای مالی و منافع نیست، بلکه به صورتی وسیعتر بین این مساله است که تا چه اندازه مجبور به از دست دادن و هزینه پرداختن در قبال آنچه که احتمالا خواهیم آورد، میباشیم.
هنوز یک پیچیدگی در این تحلیل موجود است، وقتی که فردی دست به یک انتخاب اقتصادی میزند، هم خودش هزینه (زمان و تلاش) را شخصا باید بپردازد و تجربه کند و هم منافع (منظره چشمنواز و کارت تولد مناسب) را خودش در مییابد، در حالیکه در انتخابهای جمعی، برعکس، مردمیکه سود میبرند (استفاده کنندگان از سرک) لزوما همان کسانی نیستند که هزینه (مالکان منازل تخلیه شده) را پرداختهاند. همچنین در بازارهای کالاهای عادی، دو طرف معامله بر سر مساله مورد معامله شخصا توافق میکنند و اگر خریداران و فروشندگان به چیزی کمتر از رضایت دست یابند، به راحتی راه خود را میکشند و از توافق بیرون میروند.
اما در بازارهای سیاسی برعکس جبهه اقلیت نمیتواند از توافق سرباز زند. آنها مجبور اند که توافق و ایده اکثریت را بپذیرند و همه هزینههای این تصمیمگیری را که بر سر همه میآید، تقبل نمایند. متآسفانه این مساله برای اکثریت منفعتجو کاملا این امکان را میدهد که اقلیت را در معرض استفاده ابزاری قرار دهد به این وسیله که به امری عمومی رای دهند که بار گزاف مالی و غیر مالی را متوجه اقلیت مخالف آن هزینه بسازد؛ برای مثال، استفاده کنندگان سرک، ممکن است که یک بزرگراه جدید را تقاضا نمایند که ممکن است به بهای کاهش فضای سبز و یا بالا رفتن نرخهای مالیاتی بیانجامد، در حالیکه دیگران ممکن است هیچگاه از این راهها و سرکها استفاده نکنند و هیچ استفادهای هم از آن سرک به آنها نرسد.

دیدگاه شما