صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

از پل سوخته تا اقتصاد سوخته

-

از پل سوخته تا اقتصاد سوخته

شایدکمتر کسی در کابل باشد که تا حالا منظره زشت و زننده پل سوخته را ندیده باشد. مکانی که هر وقت به ذهنمان میرسد یادآور معتادانی میشود که در زیر پل و یا در گوشه و کنار پل دیده میشوند و زیبایی شهر را به صورت وحشتناکی زشت و زننده کردهاند. به نظرم "پل سوخته" را میتوان نمادی از "توسعه و اقتصاد سوخته" افغانستان دانست.  هر روز به تعداد این افراد معتاد اضافه میشود و در بعضی از اوقات چنان تعداد معتادین زیاد میشود که احساس غربت در میان آنها میکنی و چنان با وقاحت و پررویی در میان مردم مشغول کشیدن مواد مخدر هستند که گویی اینجا مکانی برای راحتی و زندگی آنهاست و هیچ به فکر سایر افراد و کودکان وزنانی که این صحنهها را میبینند و ممکن است این صحنههای منفی برای همیشه در ذهن آنها باقی خواهند ماند، نیستند و این طور است که این پل هر روز "سوخته و سوختهتر" میشود دقیقا مانند "اقتصاد سوخته" کشورمان. اقتصادی که نه تنها نتوانسته جذب سرمایهگذاری و اشتغال داشته باشد، بلکه بیشتر به دنبال فرصت سوزی و از بین بردن سرمایهها و خروج سرمایهها از کشور شده است و به این شکل اقتصاد ما هر روز سوخته و سوختهتر خواهد شد. هرچند که گاهی اوقات تدابیری را در جهت بهبود و توسعه اقتصادی کشور انجام میدهیم ولی چون این کارها اصولی و کارشناسی  و همراه با چاشنی تخصص و شایستگی نیست اغلب اوقات محکوم به شکست هستند و نمیتواند مرهمی برای زخم این اقتصاد سوخته باشد. همانطوری که دیگر امیدی به بهبود شرایط پل سوخته نداریم، شرایط توسعه و اقتصاد افغانستان نیز مانند پل سوخته روز به روز بدتر و بدتر خواهد شد.
حکومت افغانستان باید وظایف خود را در این زمینه به خوبی انجام می داد. حکومت برای بهبودی وضعیت کسب وکار و از بین بردن بیکاری وعده ها و تعهدات مشخص و معینی را برای مردم افغانستان مطرح کرده بود و باید در اجرایی ساختن آن عملا اقدام می کرد و ما باید نتیجه آن را می دیدیم. ولی باید بیان داشت که وضعیت کسب وکار در وضعیت اکنون واقعا امید ها را خیلی کاهش داده است.
به نظر بنده ما پل سوخته را فراموش کردیم غافل از اینکه پل سوخته کم کم بلای جان جوانان ما خواهد شد و بعد از گذشت مدتی به شهر "سوخته"، اقتصاد "سوخته"، نسل "سوخته" و در نهایت به کشور "سوخته" تبدیل خواهد شد. اگر به کشوری " سوخته" تبدیل شویم دیگر بدانیم که به آخر خط رسیدیم و با کوچکترین شوک  از بین خواهیم رفت و باید بساط خود را جمع کنیم و برایمان فرقی نمیکند که قرار است چه کسی دوباره سر کار بیاید و چه شود؟ وقتی به این مرحله برسیم دیگر امیدی برای سرمایهگذاری، ایجاد کسبوکار، خلاقیت، تفکر، داشتن روحیه کارآفرینی بهبودگرا، کسب دانش و... نخواهیم داشت و همین موقع است که دیگر باید فاتحه خود را خواند. نهاد های حکومتی باید در این قسمت وظیفه خود را به انجام برساند. ولی شواهد و واقعیت این را می رساند که نهادهای ذی در این رابطه وظیفه خود را یا انجام نداده اند یا خوب انجام نداده اند. به نظر میرسد برای اینکه  بخواهیم به یک اقتصاد" سوخته" تبدیل نشویم(یا حداقل این پدیده را به تعویق بندازیم) باید به موارد زیر حتما توجه کنیم.
الف-بدون شک امنیت و امنیت اقتصادی اولین شرط برای جلوگیری یا به تعویق انداختن" اقتصاد سوخته" است. وقتی میگویم که به تعویق انداختن به این معناست که امنیت به خودی خود شرط کافی برای ایجاد رشد و توسعه اقتصادی نیست و باید سایر فاکتورها و عوامل مختلف دیگر را نیز در نظر گرفت. فعالین اقتصادی ما نگاه به وضعیت امنیتی کشور دارند. اگر در افق دید بلندمدت آنها تامین امنیت و آیندهای روشن باشد قطعا سرمایههای خود را واردبخشهای تولیدی و ثروت آفرینی خواهند کرد ولی اگر افق دید آنها به صورت "سوخته" و تاریک باشد قطعا سرمایه و منابعی که میتواند در اختیار تولید قرار بگیرد به بخشهای واسطهای و دلالی سوق پیدا خواهند کرد. هیچ خبر داریم که با هر انفجار و انتحاری، میلیون ها دالر از کشور خارج خواهد شد و بسیاری از انسانهای توانمند از کشور مهاجرت خواهند کرد؟ آیا میدانیم کارآفرینان ما چون قادر نیستند آیندهای برای خود ترسیم کنند به جای اینکه در بخشهای مولد و ثروت آفرین فعالیت کنند وارد بخشهای دلالی و واسطهگری شدهاند و منابع و امکانات خود را وارد این بخشها کردهاند؟
ب-همانطوری که میدانیم جامعه ما یک جامعه بسیار جوان است. طبق گزارشاتی که اداره احصائیه در سال 1397 انتشار داده است جمعیت جوان کشور بین سالهای 29-15 سال در حدود 8.5 میلیون نفر است و این چیزی نیست جز یک بمب ساعتی که هنوز زمان انفجارش فرا نرسیده است. این جمعیت جوان میتواند هم به صورت فرصت دیده شود و هم تهدید. دولت باید توجه جدی به این موضوع داشته باشد که اگر میخواهد از جمعیت پل سوخته کم کند باید برای آنها برنامه داشته باشد و آنها را جوانانی "بی شام" به بار نیاورد(بیشام یعنی ، بیشغل، بیآموزش، بیمهارت) باید حتما در این زمینهها تحولات اساسی انجام دهد. چرا که در منشور "تحول و تدادم" در فصل پنجم ،برنامهها و اهداف خاصی را در مورد تعلیم و تربیت و تحصیلات عالی داشته است. چرا که باید در نظر داشته باشد که عدم توجه به این نسل میتواند از طریق جذب گروههای تروریستی و تندرو خسارات جبران ناپذیری را برای کشور به بار آورد و علاوه بر اینکه خودشان جز "نسل سوخته" به حساب آیند کشور را نیز به یک " کشور سوخته"تبدیل خواهند کرد.

دیدگاه شما