صفحه نخست » مقالات » رسانه و تروریسم
رسانه و تروریسم
- رضا اکبری
درست از زمان رخداد یازده سپتامبر تروریسم به یکی از پرکاربردترین اصطلاحات در نظام واژگانی ما تبدیلشده است. در پوشش خبری شبکههای تلویزیونی و سایتهای اینترنتی رویدادها و تحلیل و تفسیرهای مرتبط با تروریسم و خشونت تقریباً همیشه روی آنتن رفته است. در سطح تخصصیتر نیز تعداد مجلات علمی و نیز کتابهای پژوهشی و سمینارهای تخصصی مرتبط با این حوزه نیز از جذابیت روبه رشدی برخوردار بوده است. بطوری که جنکینز معتقد است؛ حضور حداکثری رسانهها در جهان معاصر کلیهی برداشتهای ما از پیرامونمان را شکل میدهد بنابراین نباید از نقش رسانهها در شکلدهی برداشت ما از اعمال مجرمانه غافل شد این برداشت بهسادگی ممکن است به تروریسم نیز توسعه یابد. درواقع از زمانهای بسیار پیشتر از یازده سپتامبر 2001 یعنی همزمان با انتشار کاریکاتورهای آنارشیستهای قرن نوزدهم در روزنامهها رسانههای مشهور آن دوره این باور را ترویج میکردند که خشونت سیاسی در مخالفت با مراجع قدرت هم مجرمانه هست و هم احمقانه. بر اساس این باور مخالفان عموماً افرادی تنها و پریشانحال معرفی میشوند که اعمال وحشیانۀ آنها به آسیبهای روانی و فردیشان قابل استناد است، یعنی به عواقب ناشی از زندگی بدون عشق و بلندپروازیهای بربادرفته. بهطور مشابه، حملات انتحاری نیز اعمالی غیرعقلانی یا آشکارا گمراهانه معرفی میشوند که افراد جاهل در اثر نومیدی یا تعصب آنها را انجام میدهند. این باورها نشان میدهند که تا چه اندازه ما از ذات یک رخداد بیخبریم و با تصویری مخدوش و مصنوعی از رخداد با امور مواجهه مییابیم.
بهرغم اینکه این احتمال تا حدودی تأییدشده است که نارضایتیهای تروریستها ممکن است ناشی از بیعدالتیهای واقعی باشد، اما گزارش رسانههای گروهی بر این موضوع تأکیددارند که نارضایتی هرگز خشونت را توجیه نمیکند. پیام مداوم و تااندازهای کلیشهای رسانهها این است که خشونت حاکی از نفرت است، نفرتی که فقط به خشونت متقابل و فزاینده منجر میگردد و همین نفرت به تشدید مخرب دشمنیها میانجامد. بااینکه به گمان من تأثیر رسانهها بر برداشت ما از رخدادهای تروریستی و ریشهیابی علل وقوع آن امری نزدیک به بدیهی است اما کمتر مورد پرسش قرار گرفته است. کافی است نگاهی سرسری به مخاطبین رسانهها بیندازیدم مثلاً اینکه چه کسی برای خشونت تروریستیِ موجود سرزنش شود، بستگی به این دارد که کدام رسانه را گوش دهیم. برای مثال، مخصوصاً آمریکایی، عموماً فلسطینیان و حامیانشان را در قبال خشونت گزارش رسانههای غربی موجود بین اعراب و اسراییل ملامت میکنند، درحالیکه گزارش رسانههای غیرعربی، مانند الجزیره، عموماً اسراییل و حامیانش بهخصوص ایالاتمتحده را ملامت میکنند این مثال نمونهی آشکاری از تأثیر قدرتمند رسانهها بر باورهای ما و تفسیر ما از رخدادهای تروریستی است. قطعاً دیدگاههای بدیل دربارۀ تروریسم اغلب در رسانههایی بیان میشوند که از سیاست و اقتصادِ رقابت رسانهای رایج (مخصوصاً از نوع غربیِ آن) مستقل باشند. تفاسیر همدلانهای که تروریسم را بهمثابۀ شکلی قابلفهم و شاید حتی مشروع از دفاع و اعتراض علیه ستم و تهدید میپذیرند، احتمالاً بیشتر در ارتباطات رادیکال زیرزمینی یا غیرعربی ظاهر میشوند. موضوع دیگری که در ارتباط با تروریسم و رسانه مطرح است بهویژه برای سیاستگذاران: اینکه توصیفها و تفسیرهای بدیل از تروریسم و تروریستها باید منتشر شوند یا نه موضوعی مهم در مباحث مرتبط باسیاستهای ضد تروریستی است. برخی با یادآوری این ایده که خشونت جمعی (شورشهای غذایی، اعتصابها، درگیریهای قومی و نژادی و...) وجود مشکلی را به مقامات نشان میدهد، تروریسم را بهعنوان ارتباطاتی تحلیل کردهاند که از طریق خشونت وجود مشکلات را اطلاع میدهد. فرض معمول این تحلیل این است که روشهای مسالمتآمیز برای برطرف کردن علّت نارضایتیها، با شکست مواجه شدهاند؛ بنابراین خشونت تنها راهی است که توجهات را به سمت افراد مظلوم و صدمهدیده جلب میکند.
مقامات دولت و دیگر سازمانها قادرند خطرات همدردی عمومی با تروریستها یا ترس عمومی از تروریسم را به حداقل برسانند. بر همین اساس، در سیاستگذاریهای ضد تروریستی تمایل بر این است که مشروعیت خشونتهای مخالف را انکار کرده و مانع از این شوند که رسانهها به کسانی که به تروریسم متوسل میشوند یا با آن همدردی میکنند، صدای عمومی بدهند. استدلالهایی له و علیه سانسورِ پوشش رسانهای رخدادهای تروریستی توسط متخصصین حوزه رسانه ارائهشدهاند. دوراهی دشوار فراروی مقامات این است که چطور تبلیغات تروریستی را به حداقل برسانند، بیآنکه تروریستها را به اعمال خرابکارانۀ گسترده سوق دهند. پژوهش برای تشریح روابط بین رسانه و سیاستهای دولت از یکسو و تشدید تروریسم از دگر سو، ضرورتاً موردنیاز است. با توجه به اینکه نادیدهگیری یا تحقیر تروریستها، آنها را خشمگینتر میکند، یک شیوۀ پژوهش احتمالی و جذاب این است که تعیین کنیم بهجای ممانعت از مباحث عمومی دربارۀ مدعیات تروریستی، تسهیل این مباحث چقدر میتواند از تعداد و شدّت حملات تروریستها بکاهد.
دلایلی در دفاع از سانسور رسانهای تروریسم
1. تروریستها رسانه را برای تبلیغاتی به کار میبرند که به جذب حامیان جدید کمک میکند؛ 2. تبلیغات هدف اصلی تروریسم است که رسانهها ناخواسته در جهت اهداف تروریستها بکار گرفته میشوند. 3. گزارش مفصل از حوادث تروریستی، ایدههایی برای تروریستهای بالقوه و مدلهایی برای اعمال تروریستی، ارائه میدهد؛ 4. اطلاعاتی که در خلال حادثهای تروریستی پخش میشوند، میتوانند برای تروریستهای درگیر در آن رخداد مفید باشند؛ 6. حضور رسانهها میتواند گروگانها را به مخاطره افکند؛ 6. گزارش اعمال تروریستی میتواند به تقلید آن اعمال از سوی شهروندان عادی و جوانان و خرده گروههای مجرم بیانجامد؛ 7. گزارشهای رسانهای ممکن است در آدمربایان هراس افکند، بهنحویکه قربانیان خود را به قتل رسانند؛ 8. انسانهایی که به حیات دیگران احترام نمیگذارند، نباید بتوانند با استفاده از خشونت توجه عمومی را به خود جلب کنند؛ 10. توصیف اعمال تروریستی ممکن است موجب تشویق و ترویج سادیسم در برخی از اعضای عمومی جامعه شود؛ 11. گزارش بیدادگریهای تروریستی ممکن است حملات انتقامجویانه و اجرای خودسرانۀ قانون علیه تروریستها را تحریک کند؛ 12. اخبار منفی از کشته شدن شهروندان و نیز نیروهای امنیتی موجب تضعیف روحیه هم مردم عادی و هم نیروهای پلیس و امنیت میشود.
دلایلی در مخالفت با سانسور رسانهای تروریسم
1. گزارش نکردن خشونتها و بیرحمیهای تروریستی ممکن است مردم را به قضاوتهای کمتر منفی نسبت به تروریستها، سوق دهد؛ 2. تبلیغات میتواند جایگزینی برای خشونت باشد؛ پس نباید آن را حذف نمود. 3. سانسور ممکن است تروریستها را به افزایش سطح خشونت وادار کند؛ با این استدلال که آنان گمان کنند این اندازه از خشونت برای انعکاس رسانهای کافی نبوده است. 4. گزارش نکردن رخدادهای تروریستی شایعات را تقویت میکند که احتمالاً بدتر خواهند بود؛ 5. حضور رسانهها میتواند به ممانعت از اعمال پلیس کمک میکند و این امر موجب تلفات غیرضروری هم در میان تروریستها میشود و هم در میان قربانیان؛ 6. سانسور مقامات دولتی را قادر میسازد به هر مخالفی برچسب تروریست بزنند، درنتیجه تدابیر قانونی تضعیف میگردد؛ 7. اعتبار رسانهها کاهش مییابد؛ 8. فقدان اطلاع ممکن است به احساس کاذب امنیتی و ترک آمادگی عمومی برای مقابله با تروریسم بیانجامد؛ 9. فقدان آگاهی، عامۀ مردم را از فهم وضعیت سیاسی بازمیدارد؛ 10. احساس محرومیت از اطلاعات ممکن است بیاعتمادی عمومی را نسبت به مراجع قدرت، افزایش میدهد؛ 11. با تحریف و سانسور رسانهای این ادعای تروریستها مبنی بر اینکه نظام سیاسی درواقع آزاد و دموکراتیک نیست، کسب اعتبار میکند.
دیدگاه شما