صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تأملی بر سیاست روسیه در قبال پروسه صلح افغانستان

-

 تأملی بر سیاست روسیه در قبال پروسه صلح افغانستان

در یک نکته می توان گفت که قامت افغانستان از آن جهت همیشه خون آلود بوده است که همیشه سپر بلا بوده است.  وضعیت افغانستان در زمان جنگ سرد دقیقا همین گونه بوده است. افغانستان در حکومتهای پیشین افغانستان توانسته بودکه بعنوان یک کشور بیطرف روابط نیک با قدرتهای منطقوی و قدرت های بزرگ جهانی داشته باشد. علت موفقیت این سیاست خارجی نیز آن بود که افغانستان حداقل از شرایطی برخوردار بود که می توانست یک وضعیت بی طرفی را در مسایل بین المللی در پیش بگیرد. افغانستان البته در دو جنگ جهانی نیز همین سیاست را در پیش گرفت و تا جایی هم از گزند حوادث زمانه به دور ماند. اما در زمان جنگ سرد، افغانستان به هیچ وجهه نتوانست سیاست بی طرفی خود را در قبال مسایل منطقوی و بین المللی ادامه بدهد.
این وضعیت و انحراف از سیاست خارجی بیطرفانۀ گذشته، معلول دو تغییرات عمدۀ داخلی و بیرونی بود. در بعد داخلی، افغانستان دیگر آن قدرت و توانایی سابق را که بتواند بدون وابستگی به یکی از قدرت های بزرگ منطقوی و یا بین المللی به حیات سیاسی خود ادامه بدهد، نداشت. فقدان آن وضعیت و فروپاشی ساختار سیاسی افغانستان عملا این چانس را از افغانستان سلب کرده بود و افغانستان مجبور بود برای تداوم حیات سیاسی خود به یکی از قدرت های بزرگ منطقه و یا جهان همبستگی خود را نشان بدهد. علت بیرونی که خارج از اراده افغانستان هم بود این بود که قدرتهای بزرگ منطقه و جهان عملا تصمیم خودش را در قبال افغانستان گرفته بودند. با این وضعیت افغانستان در میان جنگ سرد بعنوان وضعیت ژئوپلیتیکی که دارا بود عملا میان این قدرتها تعیین نسبت شده بود. شوروی افغانستان را بعنوان یک معبر به سوی خاورمیانه در نظر گرفته بود و پلان های استراتژیک خود را روی همین محور در نظر گرفته بود. آمریکا به عنوان ژاندرم منطقه و رهبری کنندۀ دنیای آزاد از سیطره کمونیسم نیز افغانستان را بعنوان یک نقطه حیاتی جغرافیای برای جلوگیری از عبور کمونسیم به خاورمیانه بعنوان یک سد محکم در نظر گرفته بود و در کل دنیای غرب و متحدین شان عملا برنامه های خود را در این زمینه تنظیم کرده بودند و مصمم بودند که آن را در افغانستان و منطقه تطبیق کنند. عملا در جنگ جهانی اول و دوم نیز کشور ها عین موضوع را در نظر داشت ولی افغانستان در آن زمان، در شرایطی قرار داشت که بدون جلب توجه و رضایت افغانستان در تصمیم گیری مشترک عملا کشورها و قدرت های بزرگ نمی توانستند تنها با تصمیم و اراده یک طرفه طرح های شان را در منطقه از طریق مسیر افغانستان تطبیق و پیگیری کنند. اما این مسئله در زمان جنگ سرد عملا اتفاق افتاد و افغانستان ناگزیر در کام سیاست های هژمونیک قدرت های بزرگ افتاد.
اتحاد جماهیر شوروی با اشغال افغانستان عملا آتش جنگ و رقابت میان قدرت های بزرگ را در افغانستان شعله ور کرد و آمریکا نیز پروسه جهاد را در افغانستان به عنوان یک دیوار آتش در برابر پیشروی شوروی به سوی خاورمیانه روشن ساخت. این آتش تاهنوز خاکسترش به چشم مردم افغانستان می رود. حال آنکه هم شوروی و هم آمریکا هردو توانستند خودشان را پس از پایان یک زور آزمایی کلان در جنگ سرد، به سلامت به کشور های شان بکشانند. پیامد جنگ افغانستان باحضور شوروی و رویاروی شدن آمریکا، برای این دو قدرت بزرگ چندان اثر مخرب را به جانگذاشت و این دو کشور توانستند در مدتی کوتاهی هزینه های جنگ را جبران کنند. ولی مردم افغانستان تاهنوز هم در همان آتش می سوزد و پیامد این جنگ تا سالیان دراز دیگر نیز از مردم افغانستان قربانی خواهد گرفت. در یک کلام این جنگ رقابتی میان این دو قدرت بزرگ به اندازۀ یک قرن برای مردم افغانستان هزینه گذاشته است و اکنون نیز از خاکستر همان آتش شعله های برمی خیزد که آینده مردم افغانستان را سخت ناامید ساخته است.
وضعیت اکنون جنگ و صلح در افغانستان را به هیچ وجهه نمی توان بریده از گذشته تحلیل کرد و بدون درنظر گرفتن سیاست و نظم بین المللی آن را تفسیر کرد. وضعیت اکنون در افغانستان نیز معلول گذشته و نظم بین المللی است. گذشتۀ تلخ افغانستان وضعیتی را در این کشور به وجود آورده است که افغانستان اکنون نمی تواند بدون وابستگی به یکی از کشور های قدرتمند به حیات سیاسی خود ادامه بدهد. همین وابستگی علت اصلی بحران موجود می باشد. این بحران زمانی تبدیل به یک مسئله بسیار کلان می گردد که نظم موجود در سیاست بین الملل به آن افزوده شود. به دیگر سخن رابطه آمریکا و روسیه تقریبا به همان وضعیت زمان جنگ سرد برگشته است.  افغانستان هم دقیقا به همان حالت جنگ سرد شباهت تام دارد. با این وضعیت اگر افغانستان به دلیل وضعیتی که دارد همچنان با ایالات متحده آمریکا روابط استراتژیک خود را ادامه بدهد، روسیه به هیچ شرایطی نمی تواند آن را تحمل کند و اگر افغانستان دوباره به دامن روسیه انداخته شود، عواقب بسیار بدی را به پیش رو خواهد داشت.
روسیه از سالیان گذشته علنا روابط استراتژیک خود را با طالبان برقرار کرده است و در تلاش است که طالبان را بعنوان یک جریان سیاسی وارد فضای سیاسی موجود در افغانستان کند و نقش آنان را در پروسه صلح از یک گروه تروریستی به فراتر افزایش بدهد و آن را هم سطح با حکومت افغانستان مطرح کند.
روسیه اکنون عملا در صدد آنست که در پشت پرده به عنوان همه کارۀ طالبان وارد پروسه صلح افغانستان شود و خواسته های خود را بر افغانستان تحمیل کند. حکومت افغانستان این رویکرد را به هیچ عنوان نمی تواند قبول کند. رویکرد حکومت و مردم افغانستان اینست که روسیه باید اراده مردم افغانستان را در پروسه صلح بعنوان معیار اصلی در نظر بگیرد و سیاست خود را با خواست اصلی مردم افغانستان هماهنگ کند. مردم و حکومت افغانستان براینست که طالبان تنها پس از حذف بخش نظامی و جنگی اش با پذیرفتن قانون اساسی افغانستان می تواند بعنوان یک گروه سیاسی در افغانستان مد نظر گرفته شود و مانند باقی احزاب سیاسی تنها از طریق سیاسی فعالیت های خود را در افغانستان بعنون شهروندان این کشور از سر بگیرد.
اما روسیه برآنست که طالبان را که بعنوان یک گروه نظامی دهشت افکن و تروریستی مطرح است به موازات حکومت افغانستان در سطح بین المللی در میز مذاکرات صلح حاضر کنند و امتیاز بگیرد. روسیه با اتخاذ این سیاست برآنست که پس از سوریه این بار در افغانستان با ایالات متحده تصفیه حساب کند.

دیدگاه شما