صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مسابقه تسلیحاتی آمریکا و روسیه و تأثیرات آن بر امنیت افغانستان

-

مسابقه تسلیحاتی آمریکا و روسیه و تأثیرات آن  بر امنیت افغانستان

اساساً بعد از بحران موشکی کیوبا در دهه 1960 دو ابرقدرت آن زمان (شوروی و آمریکا) به این نتیجه رسیدند که بهکارگیری سلاحهای هستهای میتواند هردو طرف را نابود نماید و برای جلوگیری از این امر، شوروی موشکهای خود را از کیوبا بیرون نمود و در مقابل آمریکا نیز از خود نرمش نشان داد. در اوج جنگ سرد شوروی و آمریکا در مورد مسابقه تسلیحاتی از خود نرمش نشان دادند و در 1972 معاهدهای را امضا نمودند که بر اساس آن این دو ابرقدرت مکلف بودند که تعداد کلاهکهای هستهای خود را در حدی معینی نگهدارند و از این بیشتر به تولید سلاح اتمی بیشتر دست نزنند. این موازنه تا سال 1979 که شوروی به افغانستان لشکرکشی نمود، به قوت خود باقی بود. هرچند در زمان رونالد ریگان، آمریکا پیشرفت اقتصادی چشمگیر داشت و این امر موجب گردید که ریگان برنامه جنگ ستارگان را در پیش بگیرد و در حوزه تسلیحاتی از شوروی پیشی بگیرد. در جریان جنگ سرد دو ابرقدرت جهان هیچگاه به نبرد مستقیم نپرداختند بلکه بهصورت غیرمستقیم تلاش نمودند که به حوزه نفوذ و منافع ملی یکدیگر آسیب برسانند. برای مثال میتوان گفت حمله شوروی به افغانستان یک اشتباه بود که سیاستمداران شوروی مرتکب شدند و آمریکا از این فرصت استفاده نمود و انتقام شکست جنگ ویتنام را گرفت. در جریان این جنگ خسارات جبرانناپذیر بر مردم افغانستان وارد گردید که هنوز هم افغانستان از تبعات آن جنگ رنج میبرد. پیمان موشکی که در سال 1972 به امضا رسیده بود، بعد از فروپاشی شوروی توسط روسیه تضمین گردید که بر اساس آن عمل خواهد نمود. این پیمان در زمان ریاست جمهوری بوش پسر بیاعتبار گردید زیرا آمریکا بهصورت یکجانبه از آن خارج شد. معاهدهای دیگری که میان امریکا و شوروی در 1987 امضاشده بود، هر نوع آزمایش و تولید موشکهای میان برد هستهای را ممنوع قرار میداد. در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ سیاست خارجی لیبرال مآبانه آمریکا دچار تغییرات زیادی گردید که بیشتر بهسوی دروننگری متمرکز بود و این کشور از بسیاری معاهدات بینالمللی خارج گردید و یا این معاهدات بازتعریف نمود. خروج آمریکا از معاهده اقلیمی پاریس، برجام، یونسکو، معاهده تجارتی آسیا-پاسیفیک و تعدیل نفتا خود گواه بر این مسأله است که آمریکا سیاست خارجی دوران اوباما را تعقیب نمینماید بلکه بیشتر دروننگری را در پیشگرفته است. چرخش در سیاست خارجی آمریکا در سه حوزه میتواند بهصورت غیرمستقیم در افغانستان به لحاظ امنیتی و اقتصادی تأثیرگذار باشد.
حوزه اول: جنگ تجاری؛ جنگ تجاری آمریکا با چین تنها محدود بر کالاهای صادراتی و وارداتی چین و آمریکا نمیشود زیرا چین دومین اقتصاد عمده جهان و دارنده بزرگترین نیروی نظامی جهان است و هر نوع اقدام آمریکا را در هر گوشه جهان بهاندازه توان خود تلافی خواهد نمود. چین در سالهای اخیر در سطح جهان مخصوصاً در آسیا نفوذ فراوان ای کسب نموده است. چین در سالهای اخیر با پاکستان رابطهای دوستانه داشته است. هرگونه فشار از جانب آمریکا بر پاکستان میتواند این کشور را به چین نزدیکتر نماید. موفقیت روند صلح افغانستان را بدون همکاری مؤثر پاکستان اگر ناممکن نگوییم حداقل دشوار به نظر میرسد. چین با توجه به نفوذی که بر پاکستان دارد میتواند درروند صلح افغانستان نقشآفرینی نماید که ممکن مفید یا مخرب باشد.
حوزه دوم: خروج آمریکا از برجام و تحریمهای جدید ایران از سوی ایالاتمتحده است. این تحریمها بر اقتصاد ایران تأثیر شدید گذاشته است و ازآنجاییکه صدها هزار نفر از افغانستان در ایران مصروف کار هستند با وضع این تحریمها یا شغل خود را از دست دادند یا اینکه ارزش پولی کارگری در ایران برای این عده از افغانها مقرونبهصرفه نیست و از این ناحیه خسارات اقتصادی عمده بر بخش وسیع جامعه افغانی وارد گردید است.
حوزه سوم: مسأله خروج آمریکا از پیمان موشکی میان برد با روسیه است. اخیرا آمریکا 60 روز به روسیه فرصت داد تا رفتار موشکی خود را تغییر دهد و در غیر آن آمریکا از معاهده 1987 موشکی خارج خواهد شد. این پیمان که سه دهه قبل میان شوروی و آمریکا به امضا رسیده بود، دو کشور را به این امر مقید مینمود که نباید به تولید و آزمایش موشکهای میان برد که قابلیت حمل کلاهک هستهای تا 5000 کیلومتر را دارا هستند، مبادرت ورزند. اقدامات نظامی روسیه در شرق اروپا مخصوصاً اوکراین، سیاستگذاران خارجی آمریکا را بر آن داشته است تا در نحوه برخورد با این مسأله تجدیدنظر نمایند. البته تنها تحرکات نظامی روسیه مایه نگرانی آمریکا نیست زیرا نوسازی ارتش چین مخصوصاً در حوزه دریایی، آمریکاییها را از این ناحیه هراسانیدهاند که مبادا آمریکا برتری دریای خود را از دست بدهد. بر اساس منطق رئالیستی به هراندازه که روسیه و چین به قدرت خود بی افزایند به همان میزان آمریکا قدرت خود را از دست میدهد. رقابت تسلیحاتی آمریکا با روسیه تنها به مسأله تولید موشکهای میان برد خلاصه نخواهد شد. ازآنجاییکه روسیه در افغانستان و منطقه نفوذ فراوان  دارد، میتواند برای آسیب رساندن به منافع و پرستیژ آمریکا در افغانستان اقدامات مخربی را روی دست گیرد. بعد از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 روسیه با آمریکا همکاریهای اطلاعاتی و نظامی داشت تا اینکه انقلابات رنگی در حوزه نفوذ روسیه رخ داد و بعداً جنگ عراق آغاز گردید، از آن زمان به بعد روسیه با آمریکا در افغانستان همکاری نداشته است و حتی در بسیاری موارد گمانهها بر این است که روسیه طالبان تروریست را حمایت مینماید تا آمریکا را در افغانستان زمینگیر نماید. هرچند روسیه و طالبان دشمنان ایدئولوژیک همدیگر پنداشته میشوند اما دشمنی آنها با آمریکا میتواند آنها را به دوستان استراتژیک تبدیل نمایند.
برگزاری نشست مسکو در مورد صلح افغانستان که در ماه های گذشته صورت گرفت نیز گواه بر این مسأله است که روسیه خواهان نقشآفرینی بیشتر در افغانستان است. همانطوری که آمریکا منافع و نفوذ روسیه را در اروپای شرقی و اوکراین مورد تهدید قرار میدهد، روسیه نیز میتواند منافع آمریکا را در افغانستان با خطر روبرو نماید. سیاست تسلیحاتی آمریکا میتواند بر این مشکلات بی افزاید و روسیه را بهسوی خرابکاری بیشتر در افغانستان وادار نماید. موقعیت ژئوپلیتیکی افغانستان طوری است اطراف آن را کشورهای قدرتمند هستهای احاطه نموده است. در شرق کشور چین هستهای قرار دارد که بزرگترین ارتش جهان را در اختیار دارد. در جنوب پاکستان و هند هستهای قرار دارد که علاوه بر هستهای بودنشان، رقابت شدید میان این دو کشور نیز وجود دارد. در غرب افغانستان یکی از قدرتهای منطقهای (ایران) قرار دارد که میتواند مایه بیثباتی در کشور باشد. در شمال، روسیه قرار دارد که یکی از بزرگترین دارنده سلاحهای هستهای و غیرهستهای جهان است. رقابت تسلیحاتی با این وضعیت قطعاً به ضرر افغانستان خواهد بود. کشورهایی که مانند افغانستان در وضعیت شکنندگی به سر میبرند، با اندک بیثباتی در محیط بینالملل آسیب بسیار میبیند.
بااینحال، بر سیاستگذاران خارجی کشور افغانستان است که برنامههای طراحی نمایند که بتواند از موقعیت ژئوپلیتیکی حساس کشور استفاده بهینه نماید نه اینکه قربانی رقابتهای قدرتهای منطقهای و جهانی شود. بر اساس منطق روابط بینالملل کشورهایی که مانند افغانستان ضعیف هستند هرگاه با قدرتهای منطقهای یا جهانی خصومت در پیشگرفتهاند، آسیبهای جدی دیده است اما دوستی با تمامی کشورها مخصوصاً قدرتهای منطقهای و جهانی میتواند برای کشورهای مانند افغانستان مفید باشد. تاریخ روابط بینالملل گواه بر این مسأله است که کشورهای کوچکی که توانستهاند میان قدرتها نقش موازنه گر و دوستانه بازی نمایند، به منافع ملی خود و امنیت دست یابد؛ اما اگر این کشورهای کوچک نتوانند میان قدرتهای متخاصم نقش موازنهای بازی نمایند، آنگاه قربانی سیاستهای قدرتهای بزرگشدهاند که میتوان از افغانستان در قرن نوزدهم و پولند در میان دو جنگ جهانی یاد نمود. این وظیفه استراتژیست های وزارت خارجه کشور است که در این جهان پرآشوب برنامهای را تدوین نمایند که حداکثر منافع کشور را تأمین نماید.

دیدگاه شما