صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نامزدان ریاست جمهوری آینده در آیینۀ برنامه‌های ملی و نقد عالمانه

-

نامزدان ریاست جمهوری آینده  در آیینۀ برنامه‌های ملی و نقد عالمانه

مهار نابسامانیهای کشور، برنامه استراتژیک میخواهد. احساسات و عواطف سیاسی اگر کارساز میبود، وضعیت ما اکنون اینگونه نبود. بیش از سی سال گذشته، افکار عمومی را عواطف سیاسی در اختیار داشته است. احساسات و عواطف سیاسی شاید بتواند یک تیم  را به پیروزی برساند ولی هرگز نمی‌‎تواند افغانستان را به پیروزی برساند. توسعه تنها با احساسات ممکن نیست. توسعه نیازمند پلان و پالیسی علمی است.
احساسات وطنپرستانه در افغانستان همیشه در اوج خودش وجود داشته است. این احساس قابل ستایش است؛ اما بسنده نیست. رژیمهای ایدئولوگ گذشته مسیرش را با احساسات وطنپرستانه به پیش بردند اما به سرانجام نیک نرسیدند؛ چون استراتژیک نیندیشیدند. حس وطنپرستی آنگاه نجاتبخش است که عاقلانه و از سر فرزانگی باشد.
کشورهای دیگر از آن جهت روزگارشان خوش است که مسیرشان را عاقلانه طی کرده اند. آنان با هزینۀ کمتر از ما مسیرشان را به توسعه پیمودند؛ نه به اندازه ما کشتند و نه به اندازه ما کشته داده اند. احساسات مفرط وطنپرستانه، وطنپرستترین انسانها را در افغانستان قربانی کرده اند. با این هم تاهنوز ره به جایی نبرده ایم.
احساسات و عواطف حتا گریبان نخبگان افغانستان را نیز فراگرفته است. در انتخاباتهای گذشته، بسیاری از نخبگان دست به دامن احساسات شدند. بسیاری از شعارهای انتخاباتی پر از اغراق شاعرانه و عواطف عامیانه بودند. این میرساند که حتا نخبگان و فرزانهگان این دیار به کاروان عواطف پیوسته اند تا از پیروزی باز نمانند. برخی از نخبگان ناخواسته مسیر را از همینجا به انحراف میبرند. سیاستگرانی که پیروزی را به هرقیمتی، اصل میبپندارند، بیشتر شیوه عامیانه را بر میگزیند و به عواطف روی میآورند.
از لحاظ قانونی نمیتوان آنان را ملامت کرد و از لحاظ عرفی هم نمیتوانیم برآنان خرده بگیریم.  پیروزی در هر مبارزهای هدف اصلی است. دموکراسی  نیز مبنایش خردورزانه ولی ماهیتاش عامیانه است. به همین دلیل است که این متاع هم در توسعه یافتهترین کشور رونق دارد و هم در عقب ماندهترین کشور میتواند جریان داشته باشد. به همین لحاظ است که دموکراسی در کشورهای عقب مانده به ضد خودش عمل میکند. دموکراسی در کشورهای توسعه نیافته نردبانی میشود که مافیا با سربلندی از آن بالا میرود و به بام پیروزی میایستد. رأی و اراده مردم در کشورهای توسعه نیافته همینگونه به دست قدرت میافتد. دموکراسی در کشورهای مانند افغانستان به صورت ناقص عمل میکند و نتیجه آن نیز نمیتواند کامل باشد. واقعا چرا این گونه است؟ چرا دموکراسی را ناقص تطبیق میکنیم و چرا دموکراسی ناقص را باید تطبیق کرد؟ چه اصراری و چه سری در این میانه نهفته است؟ پاسخ  این سؤالات یک کلمه است؛ "رهایی از کشتار انبوه در گردش قدرت." ماهیت قدرت در زمان انتقال، خطر آفرین است. قدرت مانند شمشیر سنگین و برنده است. جابجایی آن خطرآفرین است.  انتقال قدرت فیزیکی با قدرت فیزیکی همیشه خونریزی عظیم را در پی داشته است. برای کشورهای مانند افغانستان که از پسِ سی سال خونریزی و خشونت سر برآورده است، خیر نخستین این است که جلو خونریزی انبوه گرفته شود. انتقال قدرت در افغانستان همیشه با خشونت همراه بوده است. هدف اساسی از تطبیق دموکراسی در افغانستان جلوگیری ازخونریزی در زمان انتقال قدرت میباشد. ماهیت انتخابات در افغانستان آنچنان که باید، هنوزهم عادلانه و منصفانه نیست. اما بازهم بهتر از گذشته است. تقلب در یک فرایند دموکراتیک برای کشورهای دموکراتیک یک خشونت مخوف است. خشونتی که ساختار سیستم را در آن کشورها به لرزه در میآورد؛ اما برای افغانستان یک غنیمت نسبی است. نسبت به گردش خونبار قدرت در گذشته، گردش مسالمتآمیز به هرصورتی که باشد یک موفقیت نسبی محسوب میشود. کشورهای دیگر نیز از همینجا آغاز کرده است. دموکراسی یک پروژه نیست که برای تطبیق آن زمان تعیین کنیم. اشتباه برخی کشورها راجع به افغانستان دقیقا همین است. در فرایندها نباید دچار شتابزدگی شویم. این اشتباهات در افغانستان به طور مکرر اتفاق افتاده است. اصل جهش اجتماعی معقول است ولی ظرفیت اجتماعی هم شرط لازم است. دموکراسی یک پروسه است. باید مرحله به مرحله تقویت شود و به پیش برود.
هدف جامعه جهانی در جلسه بن این بود که چگونه میتوانیم در افغانستان، خشونت فیزیکی را در مرحله انتقال قدرت کاهش بدهیم؟ انتقال قدرت به شیوه دموکراتیک، به مثابه یگانه راه حل درنظر گرفته شد. اصرار اصلی و اولیه جامعه جهانی نیز تطبیق نخستین اصل دموکراسی بود. اصل نخستین دموکراسی رجوع به آرای مردم میباشد. انتخابات تجلی همین اصل است. تا این جا مسیر خوب سپری شده است. نزاع تاریخی و خانمانسوز در افغانستان، برخاسته از شیوه انتقال قدرت بوده است. چگونگی انتقال قدرت از ظاهرشاه به داود خان و سپس به نظام کمونیستی و پس از آن به مجاهدین و طالبان، سلسله خشونت و خونریزی را در افغانستان تداوم بخشیدند. تنها پس از جلسه بن، انتقال قدرت بدون خونریزی اتفاق افتاده است. تاریخ افغانستان تنها همین صفحه آخرش  متفاوت است. مرحله اول دموکراسی همینجا بنیادسازی شد. از جامعه جهانی بیشتر از این نباید انتظار داشت. اگر مداخله جامعه جهانی نمیبود همینکار هم صورت نمیگرفت.
مرحله دوم که تقویت و گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک میباشد؛ وظیفه نخبگان خود افغانستان است. نخبگان سیاسی و علمی افغانستان مسئولیت تقویت دانایی جامعه را به عهده دارند. نخبگان باید پرچمدار گسترش و رشد فرهنگ سیاسی خردورزانه در افغانستان باشند و احساسات سیاسی جامعه را به فرزانگی سیاسی سوق بدهند. فرهنگ سیاسی در افغانستان تاهنوز از احساسات، قومیت و تعصبهای بیمورد نیرو میگیرد و جریان پیدا میکند. این وضعیت در فرایندهای انتخابات به بالاترین میزان خود میرسد. به همین سبب است که احساسات قومی و منطقوی در زمان انتخابات بیش از گذشته فعال میگردد و به میدان آورده میشود. انتخابات پارلمانی امسال با تمام ماجراهایش گذشت. انتخاباتهای بعدی نباید چنان باشد. مسئولیت و رسالت نخبگان سیاسی و علمی دقیقا از همینجا آغاز میگردد. نقد و اصلاح تحولات اجتماعی رسالت نخبگان و دانایان جامعه اند. نخبگان علمی و فرهنگی، جامعه مدنی و رسانههای جمعی باید از نامزدان ریاست جمهوری آغاز کنند.  رقابت نامزدان ریاست جمهوری سال آینده باید براساس برنامههای استراتژیک و علمی باشد. کمپاینهای انتخاباتی ریاست جمهوری قبل از آنکه در میان حضور انبوه تودهها صورت بگیرد باید در مراکز علمی و پژوهشی آغاز شود و در میز گردهای علمی و رسانهای نقد و بررسی شود.

دیدگاه شما