صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مهاجرت افغان‌ها؛عوامل، فرصت‌ها و آسیب‌ها

-

مهاجرت افغان‌ها؛عوامل، فرصت‌ها و آسیب‌ها

شاید تاریخ دقیقی برای پناهگزینی و مهاجرت فردی یا گروهی و قومی مردم افغانستان، چون دیگر کشورها، نتوان به دست آورد؛ چرا که مهاجرت و آوارگی، تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد. ولی در این مقاله به بررسی عوامل مهاجرت در تاریخ معاصر افغانستان و فرصتها و آسیبهای مهاجرت افغانها به بیرون از کشور، پرداخته خواهد شد.
به گفته دكتر طبیبی: «برخی از مردمان افغانستان از یك قرن پیش راه مهاجرت به خارج را در پیش گرفته‌‌اند. از قرار معلوم نخستین مهاجرت دسته جمعی افغانها در سال 1860 میلادی – 1239 شمسی از افغانستان به استرالیا صورت گرفته است. در این مهاجرت که به خواست دولت انگلیس انجام گرفته بود، در حدود زیادتر از هفتاد فامیل از افغانهای نواحی غزنی و کابل برای راهیابی و شناخت از ناملایمتهای طبیعی به بزرگترین جزیره‌‌ای که مرکز تجمع برخی از جنایتکاران و آدمکشان انگلیس بود، برده شدند. هدف این بود تا به همیاری این مهاجرین که مردمانی سرسخت و مقاوم میباشند، از دشتهای سوزان «گبسون» و «سمسون» از پرت سواحل غربی استرالیا که به اقیانوس هند اتصال دارد تا شرق که به اقیانوس آرام ختم می‌‌شود شناخت پیدا کنند.
این مهاجرت که با وسایل نقلیه خود افغانها، یعنی شتر و قاطر، صورت گرفت ماهها به طول کشیده بود. چند فامیل نسبت به تشنگی و طولانی بودن راه به هلاکت رسیده بودند. بنابر این با همکاری انگلیس اولین هسته جمعیتی افغانها در استرالیا بنیاد گذاشته شد.
البته مهاجرین افغانی مقیم استرالیا، اولین گروه مهاجران افغانی نبودند، زیرا سالها قبل از آن تاریخ افغانها به آسیای میانه، هند، ایران و عراق رفته و برای همیشه مقیم آنجاها شدهاند. از جمله مهاجرانی که در عهد شاه محمود پسر تیمور شاه سدوزایی که افغانستان را برای همیشه ترك گفته و ساکن قلمرو ایران شدند، از طوایف اویماق هرات و بادغیس بودند. البته قبل از دوره عبدالرحمن مردم طعم تلخ مهاجرت و آوارگی و جابجاییها را چشیده بودند. ولی به گواهی تاریخ درهیچ دوره به اندازهای عصر عبدالرحمن مردم بخصوص هزارهها، دچار مصیبت قتل عام، اسارت، مهاجرت و آوارگی نشده و اتفاق شومی شبیه آن در تاریخ کشور رخ نداده است. همه نویسندگان و پژوهشگران و دستاندرکاران امور مهاجرت و آوارگی بر این باور اند که آوارگی دردی است که تنها خود آواره و مهاجر را عذاب نمیدهد، بلکه دیگران را نیز رنج میدهد. اما مهاجرت چندین دههی اخیر مردم افغانستان، در سه دهه اخیر و در یک قرن گذشته بسیار متفاوت است. چرا که فرار سه دههی اخیر افغانها از کشور، نه تنها موجب فراموشی آنها نگردید، که زمینه شناسایی آنها را نیز فراهم ساخته و فجایع اتفاق افتاده در کشور را به گوش جهانیان رسانیده است.
بدون شک اگر آوارگی سه دههی اخیر نمیبود، مردم افغانستان و جهان هرگز با مصیبت قتلعام، بردگی و آوارگی در یک قرن قبل آگاهی نمییافتند؛اما مهاجرت و آوارگی دوران اخیر، با تمامی مشکلات و گرفتاریهای خود این حسن را داشت که فرصتی را به مردم افغانستان فراهم ساخت که به گذشته خود نگاه کنند. گذشتهای که جز غم و اندوه، قتلعام، بردگی و آوارگی، دوری از عدالت، رفاه عمومی و آسایش فردی نبوده است.
بنابراین مهاجرت و آوارگی با تمامی خسارتها و مشکلات خود که مردم ما را گرفتار ساخت و از نگاه روحی ضربات جبران ناپذیری را بر همگان تحمیل کرد، ولی این نتیجه را نیز در پی آورد که واقعیتهای کتمان شده تاریخی را بر ملا سازد. لذا این رویکرد اجتماعی – فرهنگی یکی از دستاوردهای مهم و قابل توجه دوران مهاجرت به حساب میآید.
در دههی 90 میلادی افغانستان با داشتن بیش از 5 میلیون آواره بیش از یک سوم کل آوارگان جهان را به خود اختصاص داده بود. بدون مبالغه تقریباً 10 میلیون نفر از جمعیت این کشور و اتباع افغانستان با تناوب با پدیدهای آوارگی در خارج از کشور سروکار یافتهاند. تا قبل از سقوط طالبان در سال 1380ش/2001م افغانستان با داشتن 5/3 میلیون آواره در کشورهای همسایه و جهان  40 درصد از آوارههای جهان را به خود اختصاص میداد. البته این آوارگی به قوم، زبان، مذهب و منطقه خاص ارتباط نداشت، بلکه تمامی اقشار جامعه از هر قوم و منطقه را در بر میگرفت. در شرایط کنونی نیز با وجود شکل گیری دولت مستقل در کشور، ولی به دلایل مختلف از جمله نا امنی باز هم نزدیک به 5 میلیون مهاجر افغانی در کشورهای همجوار ایران و پاکستان و دیگر کشورهای جهان حضور دارند.
با کمال تآسف مهاجرت افغانها در پی بحرانهای اجتماعی و سیاسی افغانستان و جنگهای پی در پی  تشدیدگردیده است. با ظهور طالبان در سال 1373 و بروز جنایتهای بی شمار توسط این گروه مهاجرت سیر صعودی‌‌تری پیدا كرد.
علل و دلایل مهاجرت مردم افغانستان
آنچه از تاریخ افغانستا ن روشن است و آمارها نیز آن را نشان میدهد، مهاجرت افغانها سابقهای طولانی دارد. اما موج وسیع مهاجرت به کشورهای ایران و پاکستان پس از كودتای هفت ثور سال 1357 صورت گرفت و عملکرد حکومت وابسته به شوروی باعث شورش و مقاومت علیه حکومت در ولایتهای مختلف کشور گردید و بخشی زیادی از مردم افغانستان در اثری این جنگها به کشورهای دیگر مهاجر گردید.
پس از تجاوز شوروی و شدت گرفتن جنگ میان مردم افغانستان و ارتش سرخ سیل مهاجرت به خارج از كشور افزایش یافت. به گفته مدیركل اداره اتباع و مهاجرین خارجی وزارت كشور جمهوری اسلامی ایران طبق آمارهای رسمی بیش از 800 هزار تبعه افغانی در ایران متولد شدهاند.  این آمارها نشان میدهد كه مهاجرت افغانها از سابقه طولانی برخوردار بوده وبه نقل از كمیسرعالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در خیلی از كشورها دو نسل از مهاجرین افغانی كه در آنجا زندگی میكنند و شماری از آنان در كشورهای پناهنده پذیر متولد شدهاند و اكنون در همان كشور ازدواج نموده و صاحب فرزند شدهاند. بدین ترتیب شماری از افغانها نزدیك به سی سال عمرشان را به عنوان یك آواره یا مهاجر در وضعیتی خاص در كشورهای دیگر گذراندهاند.
به گفته یكی از مقامات مسوول در اداره اتباع و مهاجرین خارجی وابسته به وزارت كشور ایران، شمار افغانها كه به ایران مهاجرت كردهاند زمانی به حدود سه ونیم میلیون نفر میرسید كه پس از سرنگونی دولت داکتر نجیب الله، صدها هزار نفر از آنها بازگشتند. اما آغاز دور جدیدی از درگیریها دردوران حكومت مجاهدین باعث مهاجرت مجدد شد و شمار قابل توجهی از مردم كه در دورههای گذشته در وطن مانده بودند نیز مجبور شدند افغانستان را ترك كنند.
پیروزی مجاهدین به جنگ چهارده سالهی افغانستان پایان نداد. از فردای تشكیل حكومت مجاهدین، گروههای رقیب به منظور كسب قدرت و یا رسیدن به اهدافشان جنگ جدیدی را علیه همدیگر آغاز كردند جنگ بین گروههای رقیب در كابل و جنگهای دیگری كه هرروز در نقاط مختلف كشور برسر قدرت پیش آمد، این جنگها و درگیریها تأثیری به سزایی بر آوارگی و مهاجرت افغانها داشت به طوری كه در جنگهای كابل دهها هزار نفر كشته و نیم میلیون آواره گردیدند.
این وضعیت با گسترش سیطره طالبان كه هم چنان بر اقتدار خشونت آمیز خود در شرق و غرب افغانستان میافزود، تشدید شد و مهاجرتها از افغانستان به كشورهای دیگر، خصوصاً ایران و پاكستان، ادامه یافت.
با وجود پایان سلطه طالبان در اواخر سال 1380  و شکل گیری نظام جدید در این کشور تاکنون زمینه بازگشت مهاجران به وطن فراهم نشده است، هم اكنون، میلیونها آواره و مهاجر افغانی در كشورهای دنیا سرگردانند و هرروز بر تعداد آنان افزوده می‌‌شود. در حالی كه هرروز قطعنامههای تازهای در حمایت از حقوق پناهندگان و مهاجران در جهان تصویب می‌‌شود، اما تصاویر اندوهبار وهولناك زندگی آوارگان افغانی قلب انسان را به لرزه در میآورد. تقریباً مردم همه كشورها در برابر درخواستهای مهاجران و پناهندگان یك صدا فریاد میزنند: «نه... بیگانه را به خانه راه ندهید.» در حالی كه چهره گریان كودكان افغانی و صورتهای غمگینزنان و مردان آواره درخاطر همه نقش بسته است.
مهاجرین و پناهندگان افغانی در وضعیت كنونی حرمت و احترام شایسته یك پناهنده و یك مهاجر را ندارد. بر خوردهای خشن و غیر انسانی برخی از کشورها نسبت به آوارگان مقیم یا مهاجر و حتی فرزندان متولدشدهای در همان كشور انعكاس مییابد و مهاجرین مورد هتك حرمت قرار میگیرند، و حقوقشان پایمال میشود و بر خوردهای ناشایستی با آنها صورت میگیرد و به عنوان گروهی پست و حقیری توصیف می‌‌شوند كه سزاوار هیچ ارج و احترام و یا برخورد برابر با دیگر شهروندان پیرو دین و مذهب یا آیین آن كشور نیستند.
این وضع رقت بار و توهین آمیز، باعث شده تا بحث حقوق پناهندگان در كشورهای پناهنده پذیر ضرورت پیدا كند. اگر كشورهای پناهنده پذیر نسبت به حقوق بشر، علاقه و توجه نشان میدهند، این امر تنها منحصر به شهروندان خودشان است. در خصوص دیگران، به ویژه اگر مساله مربوط به آوارگان افغانی باشد موضوع در تئوری و عمل كاملاً بر عكس است. و همین نكته است كه مشكلات بزرگی فرا روی آوارگان ساكن در كشورهای پناهنده پذیر ایجاد كرده است. مقتضای این وضع نیز فعال ساختن موضوع حقوق بشر با نگاهی همه جانبه و جهانی و عدم اكتفا به شعار برای پناهندگان است. ما در جهانی زندگی میكنیم كه ریاكاری، دروغ و ظاهرسازی آن را پركرده است. باید پرده از آن برگیریم و برای حفظ كرامت و حرمت پناهندگان در كشورهای پناهنده پذیر تلاش كنیم.
مهمترین حقوق انسانی و فردی كه هم مورد تأیید شرع مقدس اسلام و هم همه نهادهایی حقوقی بین الملل است و بدون ملاحظه نژاد، مذهب و تابعیت باید در همه جا رعایت شود، عبارتند از: حق زندگی، حق تحصیل، حق حرمت انسانی، حق آزادی و رفت و آمد و حق برابری با دیگران.
حق زندگی یا حیات و حق تحصیل، خاستگاه و مبنای سایر حقوق انسانی است و حق مقدسی است كه خداوند آن را به همه انسانها ارزانی داشته است. لذا پاسداری از آن نیز وظیفه حتمی همه است؛ زیرا این حق را تمام ادیان الهی و زمینی به رسمیت شناخته و حقی است كه در راستای بقای نوع بشر و آبادانی جهان هستی و استمرار زندگی بشری، از نعمتهای الهی به بندگان خداست و تمام مردم نیز با هر دین و مذهب، اصالت و وابستگی، عقب ماندگی یا پیشرفت، ارزش و موقعیت یا علم و جهل و حاكم یا محكوم، همه و همه در آن برابرند. اعلامیه جهانی حقوق بشر (دسامبر1949م) و كنوانسیون حقوق پناهندگان1951م و پروتكل 1967م. در ماده سوم خود نیز آن را به رسمیت شناخته و تاكید میكند كه؛ «همه افراد از حق حیات، آزادی و سلامتی شخصی برخور دارند.

دیدگاه شما