صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سرنوشت پروسه صلح در میدان‌های جنگ تعیین خواهد شد

-

سرنوشت پروسه صلح  در میدان‌های جنگ تعیین خواهد شد

بعد از این که نشست صلح با میزبانی امارات متحده عربی در نبود دولت افغانستان برگزار شد، این بار یک عضو بلندپایه طالبان در گفتگو با رویترز بیان داشته است که این گروه در نشست عربستان سعودی با دولت افغانستان گفتگو نخواهد کرد. پرسش اساسی اینجا است که چرا طالبان دولت و مردم افغانستان را در مذاکرات صلح نادیده میگیرند و تلاش میکنند از طریق گفتگو با قدرتهای جهانی و منطقهای در افغانستان به صلح دست یابند؟
برای پاسخ به این پرسش، بهتر است نگاه مختصر به روند برقراری صلح دو کشور جنگزده (سریلانکا و کلمبیا) بیاندازیم. در نیمه دوم قرن بیستم تعداد زیادی از کشورهای آسیایی، آفریقایی و حتی آمریکای لاتین شاهد درگیریهای داخلی بودهاند که برخی این نبردها به خاطر جداییطلبی بوده و برخی دیگر برای کسب قدرت سیاسی در این کشورها رخداده است. جنگ داخلی سریلانکا و جنگ چریکی گروه تروریستی فارک در کلمبیا را میتوان نمونهی از این خشونتها نامید. گروه قومی- مذهبی تامیل که در شمال و شرق جزیره سیلان زندگی میکنند، در دوران استعمار بریتانیا با توجه به ظرفیت و میزان باسوادی این گروه قومی از جایگاه خاص در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سیلان برخوردار بودند. تامیلها باوجودی اینکه در اقلیت و هندو مذهب بودند اما نسبت به اکثریت سینهالی بودائی مذهب از وضعیت بهتر برخوردار بودند؛ اما بعد از استقلال این کشور قاعده بازی در سریلانکا تغییر نمود مخصوصاً بعدازاین که قوانین استعماری منسوخ شدند و سینهالیها توانستند با توجه به اکثریتشان قوانین و مقررات جدید وضع نمایند که منجر به حذف سیستماتیک گروه قومی تامیل از حیات سیاسی و اقتصادی گردید. تامیلها هیچ راهی جز در پیش گرفتن خشونت برای بازگشت به وضعیت اقتصادی و سیاسی دوران استعمار نداشتند از همین رو در دهه هشتاد میلادی به جنگ داخلی و عملیات تروریستی در جزیره سیلان رویآورند که درنتیجه این جنگ تا سال 2009 هزاران نفر کشته و صدها هزار انسان آسیب دیدند. در دهه 90 تامیلها توانسته بودند بیش از یکسوم کشور را در اختیار داشته باشند اما قتل راجیوگاندی و احساس خطر هند از ناحیه استقلالطلبی ایالت تامیل نادو باعث گردید هند از حمایت گروه تامیل دست بردارد و فشارها بر تامیلها افزایش یافت و سرانجام رهبر این گروه در سال 2009 به قتل رسید و جنگ داخلی که نزدیک به چهار دهه در سریلانکا جریان داشت پایان یافت.
دولت سریلانکا در راستای نابودی ببرهای تامیل از هیچ تلاشی دریغ نورزید. اگر از موضع ضعف با تامیلها برخورد میشد، دولت سریلانکا قادر نمیشد که گروه تروریستی تامیل را نابود کند و خطر تجزیه آن کشور وجود داشت. نمونه دوم عبارت از جنگ دولت کلمبیا با گروه تروریستی فارک است. از اواسط دهه 1960 گروه کمونیستی فارک با دولت کلمبیا درگیر بوده است و هدف اصلی این گروه برقراری نظام کمونیستی در کلمبیا بود. این گروه با توجه به فعالیت و کشتارهای که به راه انداخته بود از طرف بسیاری از کشورهای جهان به حیث یک گروه تروریستی شناختهشده بود. دولت کلمبیا که حمایت غرب و بسیاری از همسایگان خود را در قبال داشت در مبارزه با این گروه کوتاهی نکرد و هیچگاه از موضع ضعف با این گروه برخورد ننمود. مهمترین اقدام دولت کلمبیا در عرصه بینالمللی عبارت بود از تلاش پیگیر و کسب حمایت همسایگان آن کشور در راستای نابودی اعضای فارک. این گروه علاوه بر اینکه درگیر نبرد با دولت کلمبیا بود، در قاچاق بینالمللی مواد مخدر در آمریکای لاتین دست داشت و این امر مایه تهدید برای ثبات کشورهای آمریکای جنوبی محسوب میشدند. گروه فارک بعد از نیمقرن نبرد با دولت کلمبیا، به مذاکره روی آورد و مجبور شد شرایط دولت کلمبیا را بپذیرد و برای کسب قدرت سیاسی از طریق انتخابات و فعالیتهای قانونی و صلحآمیز روی آورد. دولت کلمبیا اگر در مبارزه با فارک به خود تردید راه میداد این گروه حاضر نمیشد بهعنوان یک جناح سیاسی صرفاً به فعالیت قانونی و صلحآمیز روی آورد و رؤیای تشکیل دولت کمونیستی را از سر بیرون کند.
اما جنگ داخلی افغانستان و مذاکرات صلح با طالبان؛ طی سالهای گذشته در راستای مبارزه با گروه تروریستی طالبان در برخی مقاطع با جدیت برخورد شده است و برخی اوقات با این گروه مماشات صورت گرفته است و این امر طالبان را تشجیع نموده است. علاوه بر اینکه در مبارزه با طالبان گاهی اوقات شفقت صورت گرفته است، میتوان عامل فکری و ایدئولوژیکی نظریه غلبه و زور را در خشونت های افغانستان نیز پی گرفت. در تاریخ سیاسی جهان اسلام نظریه ی وجود دارد که بر مبنای آن غلبه و زور مشروعیت پیدا میکند و این نظریه معروف به تئوری غلبه است. علاوه بر اینکه در تاریخ اسلام انتخاب مردمی، شورای اهل حل و عقد، نظریه میراثی بودن قدرت سیاسی و نظریه انتصاب جایگاه مهم داشته است اما نظریه غلبه نیز یکی از گزینهها برای توجیه و کسب قدرت سیاسی کاربرد داشته است. طالبان که به لحاظ فکری با اسلام ستیزهجو همخوانی دارد برای کسب قدرت و مشروعیت سیاسی در کشور از تئوری غلبه استفاده میکند. طالبان در مذاکرات صلح که درگذشته رویداده است هیچگاه حاضر نشدهاند که با دولت افغانستان مذاکره نمایند.
طالبان همواره خواهان مذاکره با آمریکا هستند و دولت و مردم افغانستان برای طالبان ارزش مذاکره ندارند. پرسشی را که در اول مطرح نمودیم میتوانیم در اینجا اینگونه پاسخ دهیم که طالبان با توجه به تفکر ستیزهجویی که دارند همیشه با طرفهای قدرتمند خواهان مذاکرهاند زیرا از دید این گروه هرکه قدرت بیشتر دارد به همان میزان مشروعیت دارد. طالبان بر ایناند که هرگاه از راه زور به قدرت سیاسی در کشور دست یابند میتوانند از همان روش به مشروعیت سیاسی نیز دست یابند. عامل دوم که طالبان وادار میکنند که با دولت افغانستان مذاکره نکنند و خواستهای مردمی برای آنها اهمیت نداشته باشد عبارت از این مسأله است که با این گروه تروریستی بهطور باید و با جدیت برخورد نشده است. حال بر دولت افغانستان است که فشارها را تا حد امکان بر طالبان افزایش دهد و در نابودی اعضای این گروه درنگ نکند. دولت افغانستان برای فائق آمدن بر این مسأله نیازمند همکاری همهجانبه مردم افغانستان است. همکاری مردم زمانی میسر میشود که دولت به خواستهای مردم توجه نماید و دیدگاه شهروندان را نسبت به جنگ و صلح با خود داشته باشد. با توجه به تجربیات سایر کشورها مانند سریلانکا و کلمبیا در نابودی گروههای تروریستی همکاری و هماهنگی بینالمللی را در قبال داشته باشد. تا زمانی که دولت افغانستان نتواند همسایگان و قدرتهای منطقهای را در مبارزه با گروه تروریستی طالبان با خود همسو کند، مبارزه با تروریسم در افغانستان با مشکل روبرو میشود. تا وقتی راههای تأمین مالی طالبان و سایر گروههای تروریستی در افغانستان قطع نشود، این گروهها بهراحتی حاضر به پذیرش خواستهای مردم افغانستان نخواهد شد. هر نوع مذاکره صلح که در آن مردم و دولت افغانستان حضور نداشته باشد، از دیدگاه مردم افغانستان قابلپذیرش نخواهد بود. طالبان در شرایط فعلی صلح طالبانی میخواهند. طالبان میخواهند صرفاً با قدرتهای بینالمللی به توافق برسند اما در عرصه داخلی خشونت و سرکوب را مهمترین ابزار برای کسب قدرت سیاسی میدانند. مردم افغانستان صلح میخواهند اما نه صلحی که در قبرستان برقرار است. طالبان میخواهند نظم سیاسی دهه 1990 را در افغانستان برقرار کنند اما این نظم برای اکثریت مطلق مردم افغانستان قابلپذیرش نیست.

دیدگاه شما