صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فرایند صلح نیازمند هماهنگی چندجانبه است اما نه در تهران و ریاض

-

فرایند صلح  نیازمند هماهنگی چندجانبه است اما نه در تهران و ریاض

از اواسط سال 2018 به اینطرف تلاشها برای برقراری صلح در کشور شدت گرفته است. طالبان بعد از سالها قتل و کشتار هنوز از جنگ در افغانستان خسته نشدهاند و هنوز بر همان خواستههای اولیه خود مبنی بر خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان و برقراری شریعت در کشور اصرار دارند و قانون اساسی کشور را بهعنوان نماد غیردینی و حتی ضد دینی میپندارند. در طول هفده سال گذشته طالبان با همکاری کشورهای منطقه به خشونتورزی در افغانستان ادامه دادند. از سال 2014 به بعد که داعش بهعنوان یک بازیگر مهم در عرصه بینالملل مخصوصاً در حوزه امنیت عرض وجود نمود، طالبان، ایران و روسیه را به یکدیگر نزدیک نمود. روسیه به خاطر امنیت آسیای مرکزی و قفقاز از وجود گروه تروریستی داعش بهشدت نگران است. ایران به خاطر دشمنی ایدئولوژیکی که با داعش دارد احساس ناامنی میکند و داعش با توجه به طرز تفکرشان میتواند ابزاری در دست رقبای ایران شود و امنیت ملی آن کشور را به خطر بی اندازد. ازآنجاییکه طالبان به جذب نیرو و کمکهای مالی نیازمند هستند تا نبردها را در افغانستان ادامه دهند، وجود داعش که در خشونتورزی نسبت به طالبان سبقت گرفته اند برای گروه تروریستی طالبان تهدید محسوب میشود زیرا داعش میتواند جغرافیای تحت پوشش طالبان را اشغال نماید و جذابیت طالبان را در افکار تندروانه اسلامگرایان کاهش دهد. بارها ادعایی مبنی بر کمک ایران و روسیه برای طالبان از سوی حامیان غربی دولت افغانستان مطرحشده است. طالبان برای اینکه حمایت کشورهای منطقه را با خود داشته باشد به کشورهای همچون روسیه، ایران، قطر، امارات و عربستان سعودی نمایندگان خود را فرستادهاند تا ازیکطرف برای آن کشورها اطمینان دهند که در صورت دریافت کمک از سوی آن کشورها، این گروه میتواند برای منافع آن کشورها مفید واقع شوند و از طرف دیگر با این اقدام خود تلاش میکنند به دشمن مشترک (آمریکا) آسیب بزنند. این امر بر اساس این اصل در روابط بینالملل استوار است که دشمن دشمن دوست همدیگرند.
در دهه نود میلادی زمانی که طالبان بر سر قدرت بودند، حکومت ایران طالبان را دشمن ایدئولوژیک خود میپنداشت و برای ضربه زدن به طالبان، به ائتلاف شمال کمک مینمود تا نفوذ منطقهای عربستان را در افغانستان محدود نماید. به همین ترتیب روسیه بعد از فروپاشی شوروی وارث آن ابر قدرت در عرصه منطقهای و جهانی گردید. روسیه مانند ایران از ناحیه طالبان دلخوش نداشت زیرا طالبان به لحاظ فکری با اسلامگرایان چچین و آسیای مرکزی همسویی داشتند و این مسأله برای امنیت ملی روسیه زیانبار تلقی میشد از همین رو روسیه به ائتلاف شمال کمک مینمود تا در برابر طالبان ایستادگی نمایند. پرسش اینجاست که چرا طالبان در تلاش هستند که روزنه صلح را در تهران و ریاض جستجو نمایند درحالیکه جغرافیای موردنظرشان افغانستان و دشمنانشان اکثریت مردم افغانستان هستند؟ به نظر میرسد طالبان با فرستادن نمایندگان خود این موضوع را به همسایگان افغانستان تفهیم نمایند که دیگر این گروه مانند گذشته دشمن همهکس و همهچیز نیستند بلکه میخواهند حمایت این کشورهای منطقه را با خود داشته باشند تا نظم موردنظر را در افغانستان ترسیم نمایند. ادعای وزارت خارجه ایران مبنی بر اینکه عباس عراقچی با نمایندگان طالبان در تهران گفتگو نمودهاند، این امر را ثابت مینماید که ایران در تلاش است تا به رقبای منطقهای خود مانند عربستان نشان دهد که در افغانستان حتی بر طالبان که با عربستان به لحاظ ایدئولوژیکی همفکری دارند، دارای نفوذ فوقالعاده است و میتواند آنها را به تهران غرض مذاکره دعوت نماید. دیدار طالبان از تهران این ادعای قدیمی را قوت میبخشد که ایران بخشی از نیروهای طالبان را در سالهای گذشته تجهیز نموده است. ملا اختر منصور درراه بازگشت از ایران توسط هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی به قتل رسید اما در آن هنگام این ادعا از طرف ایران تکذیب گردید. اما حالا برملا می گردد که آن ادعا بی ربط هم نبوده است.
در دهه نود میلادی تلاشهای متعددی صورت گرفت تا با همکاری منطقهای در افغانستان صلح برقرار شود اما در آن هنگام مردم افغانستان بهعنوان نیروی اصلی در نظر گرفته نشدند و بدون در نظر داشت خواستهای مردم افغانستان صلح در کشور برقرار نگردید. تلاشهایی که در راستای برقراری صلح میان طالبان و کشورهای منطقه صورت میگیرد منجر به نتیجه مطلوب نخواهد شد. در این میان ، بر دولت افغانستان است که از دیپلماسی فعال استفاده نماید و دولتهای منطقه را متقاعد نماید که هر نوع مذاکره صلح بدون در حضور و در نظر داشت حکومت و مردم افغانستان منجر به نتیجه نخواهد شد. نشست طالبان با مقامات ایرانی و عربستانی بر پیچیدگی موضوع صلح در افغانستان میافزاید. عربستان و ایران رقبای تاریخی هستند که در طول تاریخ کمتر رابطه حسنه داشتهاند. دخالت این قدرت منطقهای در فرایند صلح افغانستان، جدا از رقابت ایدئولوژیکی و منطقهای آنها نخواهد بود و این امر  میتواند روند صلح را در افغانستان با مشکل بیشتر روبرو نماید. ایران و عربستان در یمن در حالت جنگ نیابتی به سر میبرند از همین رو چشمانداز صلح در آن کشور مبهم به نظر میرسد زیرا نه دولت منصور هادی و نه حوثیها اختیار کامل در برقراری صلح در آن کشور ندارند. به همین ترتیب سوریه ازجمله کشورهایی است که ایران و عربستان در آن نفوذ قوی دارند از همین رو برقراری ثبات سیاسی در آن کشور با ابهام روبرو است. نمونه دیگر را میتوان لبنان نامید که با توجه به تقسیمات فرقهای در آن کشور صلح و ثبات شکننده در آن برقرار است و هر آن امکان فروپاشی دولت وجود دارد زیرا نیروهای تحت نفوذ ایران و عربستان نمیتوانند بهتنهایی برای کشورشان تصمیم بگیرند و تیرگی روابط تهران و ریاض بر ثبات لبنان سایه افگنده است. دخیل شدن ایران و عربستان درروند صلح افغانستان، نهتنها کمکی به فرایند صلح نخواهد کرد بلکه اوضاع را آشفتهتر مینماید. حکومت و مردم افغانستان، آمریکا، پاکستان و طالبان از بازیگران اصلی درروند صلح کشور به شمار میروند. روسیه، ایران و هند ازجمله بازیگرانی هستند که نقش ثانویه در فرایند صلح دارند. عربستان، ترکیه و چین از بازیگرانی هستند که در درجه بعدی قرار دارند. حال ورود ایران و عربستان در جرگه بازیگران دسته اول در مناسبات صلح در افغانستان میتواند خطر جدی برای صلح در افغانستان باشد. وقتی کنترل بازی از دست دولت افغانستان و طالبان خارج است، هرقدر بازیگران بیشتر در این جرگه وارد شوند به همان میزان اوضاع پیچیدهتر و دستیابی به صلح دشوارتر میشود زیرا هر یک از بازیگران به فکر منافع خود هستند و صفآراییهای جدید میان این بازیگران آسیبپذیری مردم افغانستان را بیشتر نماید.
حمایت ایران، روسیه و عربستان از طالبان و گروههای مشابه میتواند در کوتاهمدت تأمینکننده منافع آنها باشد اما در درازمدت طالبان و سایر گروههای بنیادگرا خطر جدی نهتنها برای منطقه بلکه برای تمام جهان پنداشته میشوند. چنانکه در جریان جنگ سرد حمایت از گروههای بنیادگرا در کوتاهمدت به نفع غرب تمام شد اما در درازمدت خطر جدی برای امنیت جهانی گردید. تنها نظم که میتواند تأمینکننده منافع همه کشورهای منطقه و جهان باشد، برقراری نظام دموکراتیک و قدرتمند در افغانستان است زیرا در عصر حاضر دولت قوی در افغانستان میتواند پل ارتباط میان آسیای جنوبی با خاورمیانه و آسیای مرکزی باشد که از طریق آن تجارت بینالمللی به شکوفایی خواهد رسید و این امر میتواند نهتنها زمینه توسعه افغانستان بلکه کل منطقه را فراهم نماید.

دیدگاه شما