صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جایگاه اخلاق در جامعۀ افغانستان

-

جایگاه اخلاق در جامعۀ افغانستان

اخلاق یکی از ارکان مهم جامعه انسانی است و تمامی جوامع که به پیشرفت و مدنیت رسیدهاند، بیش از همه به اخلاق و هنجارهای اخلاقی توجه دارند. جامعهای بهسامان است و خوب اداره می شود که شمار الزامهای اخلاقیِ آن بیش از الزامهای قانونیِ آن باشد. یعنی شهروندان به اختیار و از سَرِ اراده شخصی، با یکدیگر به هم اندیشی، تفاهم و همکنشی بپردازند و چندان به چنگ زدن به رشته قانونْ حاجت نداشته باشند. اما در افغانستان و جامعۀ افغانی متأسفانه آنچه که در تمامی عرصهها نادیده گرفته میشود اخلاق است. اخلاق یکی از مقولات مفقود در رسانهها، مطبوعات و دیگر نهادها است. از اینرو طرح بحث اخلاق در جامعۀ که همه چیز سیاسی شده و از هر طرف بهسیاست پرداخته میشود، بیش از همه ضروری مینماید.
می دانیم که اخلاق و حقوق هر دو از علوم دستوری هستند، یعنی هر دو الزام آورند، منتهی الزام در اخلاق، جنبه درونی دارد و پیرو اراده فرد است، در حالیکه الزام در حقوق، - که به شکل قانون، صورتبندی می شود- ، بیرونی و بر پایه اجبار حکومتی است. افعال اخلاقی، جنبه درونی دارد و از سر اختیار و اراده است. فردْ مختار است به افراد مستمند کمک کند یا نکند. اگر کمک کند، کاری اخلاقی انجام داده است، اما اگر از کمک کردن امتناع ورزد، نمی توان و نمی باید او را مواخذه کرد؛ فقط می توان او را تشویق کرد که در کارهای خیر مشارکت ورزد. ارزش فعل اخلاقی نیز به آزاد بودن و داوطلبانه بودنِ آن است. به کار بستن اراده برای انجام کار خیر، صفتِ اخلاقی بودن را در فرد تثیبت میکند. از آن طرف دست بردن به افعال زشت و ناپسند، بی اخلاقی فرد را آشکار میسازد. در مورد اخلاق بایسته مینماید که دو موضوع از هم تفکیک گردد، یکی اخلاق فردی و دیگری هم اخلاق اجتماعی: اخلاق فردی مسئول تنظیم رابطۀ فرد با خود و بیانگر حقوق و وظایفی است که هر فردی نسبت به خود دارد، اما اخلاق اجتماعی مسئول تنظیم رابطۀ فرد با افراد دیگر و با نهادهای اجتماعی و نیز تنظیم رابطۀ نهادهای اجتماعی با یکدیگر و با شهروندان است. اندیشمندان حوزه اخلاق تصریح کرده است که اخلاق فردی میتواند آزاد باشد ـ یعنی فرد میتواند باتوجه به ارزشها و داوریهای شخصی اخلاقی رفتار کند. اما اخلاق اجتماعی حتماً «فرا همهچیز» است، یعنی کسی که در حوزه اجتماعی باید اخلاقی رفتار کند ناگزیر است نسبت به همه چیز بیطرف باشد، و هرگز دین، مذهب، قومیت، نژآد و ... را مفروض نگیرد. اخلاق اجتماعی نمیتواند محدود به یک جهانبینی باشد، به خاطر اینکه کار و بار این اخلاق این است که رابطۀ فرد را با اقشار و افراد مختلف تنظیم میکند. اخلاق فردی ممکن است بسیاری از مسائل و چیزهای که در جامعه ناپسند است، پسندیده بهشمار آورد، اما اخلاق، هنجارها وارزشهای اجتماعی اجازه نمیدهد که فرد علایق و سلایق خویش را تحت لوای اخلاق به جامعه و دیگر افراد تحمیل کند. بنابراین اخلاق فردی را میتوان اخلاق شخصی گفت و هنجارها و ارزشهای جامعه را اخلاق اجتماعی.
گذشته از بحثهای نظری و تئوریک که در حوزه اخلاق مطرح است، در اینجا هدف از اخلاق، اخلاقی هنجاری، یعنی چه کارهایی بایسته است و چه کارهایی نبایسته است، میباشد. قاعدۀ طلایی اخلاق اجتماعی این است:«با دیگران چنان کن که خوش داری با تو چنان کنند». متأسفانه این قاعده در جامعه افغانی پاک از میان رفته است. هیچ یکی از افراد دوست ندارند که در حق آنها، تحقیر، توهین، فحش و دشنام روند. هیچکسی دوست ندارد که حقوقاش تضییع گردد. اما دقیقا همان افراد در مواقع که از دست-شان بر میآیند، بدترین خشونتها، داغ و درفشها را نثار دیگران میکنند.
شخصا بارها شاهد رفتارهای کریه و زشتِ بسیاری از شهروندان شهر کابل و دیگر شهرهای افغانستان اعم از عوام، تکسیران، دکاندار، دستفروش و ... بودهام. چند روز پیش جوان دست فروش در کوته سنگی، پیر مرد مشتری را که از خرید امتناع کرده بود، چونان به فحش و دشنام بست، که اخلاق انسانی را به پائین درجۀ ممکن تنزل داد، آسفبارتر از عمل آن جوان، عابران و بقیهی دکانداران و دست-فروشانی بودند که از رفتار شرم آگین وی شعف و لذت میبردند. مسلما چه خود آن جوان و چه تمامی کسانی که از رفتار وی متلذیذ گردیدند، هرگز دوست ندارند که با آنان چونان رفتاری صورت گیرد، اما از آن همه بی اخلاقی که در حق دیگری رفته بود،آشکارا لذت میبردند. موارد مشابه و حتی بدتر از این، همه روزه در تمامی مناسبات جامعه افغانی جاری و ساری است و هیچکسی درنگی بر اخلاق و هنجارهای اخلاقی نمیکنند. به زبانِ دیگر اخلاق پاک از جامعۀ افغانی و رفتار افغانها رخته بر بسته است.
آنچه که در اینجا قابل ذکر است، این است که رفتار اخلاقی و کنش انسانی، بر مدار اخلاق چندان ربطی وسیعی با وضعیتِ سیاسی ندارد. هرچند رفتارها و کنشهای رهبران و دیگر مأمورین بالارتبه بر فرهنگ و حرکت جامعه تأثیر گذار است، اما نه آنچنان که بتواند ساختار ذهنی افراد را متغیر سازد. چنانچه متذکر گردید، اخلاق فی نفسه، یک امر درون بود است. اخلاق قبل از همه چیز بر ساخته و بر آمده از محیط، جامعه و فرهنگ میباشد. شخصیت افراد نیز تأثیراتی بهسزای در این مورد دارد، اما اگر رفتارها و مناسبات بر مدار اخلاق صورت گیرد، مسلما اعضای جامعه نیز ناگزیر به پیرو از آن است.

دیدگاه شما