صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ابعاد فقـر و عوامـل آن در افغانستان

-

ابعاد فقـر  و عوامـل آن در  افغانستان

فقر به گرسنگی، بی سرپناهی، عدم توانایی رفتن به داكتر علی رغم مریضی، عدم دسترسی به مكتب، نداشتن وظیفه و ترس از آینده نامعلوم اطلاق میشود. فقر از دست دادن اطفال مصاب به امراض بر اثر نوشیدن آب ناپاك  است. فقر بی قدرتی شخص و عــــدم موجودیت آزادی او برای دانستن این كه چه برای كاهش فقر لازم است و  چه چیزی سبب فقر میگردد است. فقر ناتوانی از فهم گذر زمان و تحولات اجتماعی است. فقر باید تعریف، اندازه گیری و مطالعه گردد و برای کمیکردن آن از شاخصهای متعددی باید کمک گرفته شود.
انواع فقر
فقر از نقطه نظرهای گوناگونی بررسی میشود و دارای تقسیم بندیهای ویژه ای است. موارد زیر اشاره ای به انواع فقر است:
الف) فقر مطلق
محرومیت از امکانات ضروری زندگی، به ویژه فقدان غذا و خوراک را میتوان فقر مطلق نامید. در این حالت طاقت و توان انسان از دست میرود، سلامتش به مخاطره میافتد و در مرز زندگی و مرگ در تکاپو است. در فقر مطلق، انسان در چشمها خوار میشود، در شهر خود در غربت به سر میبرد و از نظرگاه اجتماعی ناپیدا است. پریشانیها رخ مینماید، بلاها و گرفتاریها به انسان هجوم میآورند و او را به پرده دریها وا میدارد. این پایه از فقر از عوامل مهم افزایش حجم خطاها، بزهکاریها و کردارهای نادرست و فسادانگیز است و چه بسا کفر و خروج از ارزشهای انسانی و وجدانی از آن مایه میگیرد.
ب) فقر نسبی
انسان باید در زمان خود به سر ببرد و درآمد و سطح زندگیش را متناسب با امکانات روزگار خود عیار سازد. هرکس از امکانات موجود در هر زمان بر خوردار نباشد، نوعی از فقر را دارا است که میتوان آن را فقر نسبی نامید. بنابراین فقر نسبی، فقر ناشی از اختلاف سطح زندگیها در زمانهای مختلف و در میان تک تک افراد یک جامعه است و همچنین فقری است که از مقایسه یک شهر با شهر دیگر و ملتی با ملتهای دیگر پدید میآید.
ج) فقر طبیعی
فقر طبیعی فقری است که از کمبود یا فقدان عوامل طبیعی و یا تغییراتی در مرزهای جغرافیایی (و در نتیجه عدم دسترسی به آبهای آزاد)، وجود بیابانها، فقدان معادن و مواد آلی، غیاب مازاد تولید و اقزایش سرمایه و کمیابی آب و زمینهای هموار و حاصلخیز پدید می آید که به نوبه خود بر همه فعالیتهای اقتصادی تآثیر میگذارد. حوادث ناخوشایندی چون سیل، طوفان، تگرگ، آتش سوزی، آفات نباتی، فرورفتن زمینهای کشاورزی زیر آب و خشک سالیها که سبب کمبودها و نابسامانیهای اقتصادی میشوند نیز از جمله عوامل شکل دهنده فقر طبیعی اند.
د) فقر فرهنگی
فقر فرهنگی را میتوان فقدان آگاهیهای لازم دانست. تعصبها، خودپسندیها، لجاجت ورزی، انکار علم و پیشرفتهای علمی، خودداری از دانش پژوهی و پایبندی به سنتها و روشهای نابخردانه نیاکان همه و همه از آن ناشی میشود. به باور دانشمندان علوم اجتماعی فقر فرهنگی شدیدترین نوع فقر به شمار میرود و ریشه ای ترین عامل عقب ماندگی و مانع بسیاری از حرکتهای رو به توسعه و رشد است. بی گمان مشکلات زیادی از آن برمیخیزد و دردناکترین بیماریهاست. مبارزه با فقر فرهنگی به زمان نیاز دارد و همت و تلاش طاقت فرسایی را میطلبد.
 عوامل اصلی فقر در افغانستان
افغانستان بعد از سومالیا دومین کشور فقیر جهان خوانده شده است. فقر گسترده ای كه همیشه دامنگیر مردم افغانستان بوده، محصول عوامل مختلفی طی سالهای متمادی میباشد ارزیابی و تحقیق همه جانبه را میطلبد. فقر در جوامع مختلف وابسته به عوامل متفاوتی میتواند باشد، اما فقر در افغانستان را میتوان عمدتاً وابسته به مشكلات ذیل دانست:
1- بی برنامهگی دولتها: یکی از عوامل اساسی فقر در افغانستان را در بی برنامهگی دولتها و دولتمردان یا عدم استراتیژی دقیق و همه جانبه برای بیرون رفت از فقر میتوان دانست. حاكمیتهای گذشته برنامه مهم یا گام اساسی را برای ریشهكن كردن فقر بر نداشته اند و این مشكل دامنگیر دولت فعلی افغانستان نیز میباشد. عدم برنامه ریزی دقیق برای شکوفایی اقتصاد روستاها یا به اصطلاح توسعه روستایی كه حدود ۷۰ درصد جمعیت كل كشور را تشکیل میدهد، میتواند به حیث عامل مهم فقر شناخته شود.
2- بیكاری: بیكاری به حیث یكی از عوامل اصلی فقر در سطح كشور به خصوص شهرهای اصلی دانسته میشود. موجودیت بیش از ۴ ملیون جوان بیكار، خود میتواند بیانگر این واقعیت تلخ محسوب شود. وقتی کاری نباشد، درآمدی نیست و وقتی درآمدی نباشد، فرد از تامین مایحتاج ضروری زندگی خود ناتوان است. کار تنها به امور استخدامیاطلاق نمیشود و بیکاری را میتوان در نبود فرصتهای اقتصادی یا حداقل نبود امکانات لازم به منظور بهره برداری از آنها دانست.
3- جنگها: نزدیک به چهار دهه جنگ در کشور، باعث از بین رفتن تمامیزیربناهای اقتصادی و بیجا شدن صدها هزار نفر در داخل کشور گردیده و روند عادی زندگی مردم را مختل ساخته است. در طول این جنگها داراییهای اکثر مردم از بین رفت و روند فعالیتهای اقتصادی شان قطع گردید. جنگها سبب گردید نه تنها داراییهای فردی اتباع افغانستان به یغما برود بلکه داراییهای ملی آن نیز به کشورهای خارجی به خصوص همسایه قاچاق شود.
4- خشك سالی و آفات طبیعی: آفات طبیعی مانند سرازیر شدن سیلابها، امراض نباتی، هجوم ملخها و خشك سالیها، برای كشوری مانند افغانستان كه تدارك چندانی برای مبارزه و ترمیم این گونه حوادث و آفات ندارد میتواند فقر را تعمیق و گسترش دهد؛ زیرا باعث از بین رفتن منابع غذایی شده و سبب میگردد تا مردم با کمیابی مواد غذایی و مشکلات ارتباطی جدی مواجه گردند. از آن جایی که منابع درآمدی اکثر شهروندان افغانستان فعالیتهای زراعی است و این گونه فعالیتها در قبال تغییرات اقلیمیشدیدا آسیب پذیر اند،  دولت باید تدارک کافی را با همکاری جامعه جهانی و سازمانهای بین المللی روی دست بگیرد تا بتواند اثرات مهلک آن را به حداقل برساند.
5- بیسوادی و رشد بی رویه جمعیت: یکی دیگر از عوامل ایجاد فقر در جامعه افغانستان بیسوادی است. موجودیت بیش از ۶۵ درصد بیسواد كه اكثریت شان در دهات زندگی میكنند، میتواند در امر گسترش فقر نقش مهمیرا ایفا كند. همین اکنون در حدود شش ملیون کودک از رفتن به مکتب محروم هستند و بیش از یک میلیون و دوصد هزار کودک دیگر به تکدی و کارهای شاقه مصروف میباشند. بی سوادی به معنای پایین بودن سطح سرمایه انسانی است. سرمایه فیزیکی تنها در صورتی میتواند منجر به خلق ثروت شود که با سرمایه انسانی ترکیب گردد. عدم کنترول نفوس در درون خانوادهها از عوامل دیگر فقر در افغانستان شناخته شده است. كثرت فرزندان در خانوادههایی كه در آن هیچگونه زمینهء برای تعلیم، صحت، غذا و سایر نیازمندیهای آن وجود نداشته باشد، میتواند خانوادهها را در فقر بیشتر فرو برند. با توجه به نبود امکانات تربیتی، تعداد فرزندان بیشتر به معنای دهانهای باز بیشتری برای غذا است.
راهکارهایی به منظور کاهش فقر
- توسعه بخش تولیدی به ويژه بخش توليد کالاهای حیاتی و ضروری با هدف افزايش اشتغال و کاهش فقر.
- مديريت کارآمد توزيع منابع اقتصادي با توجه به ماهيت توزيعي فقر و افزايش فقر نسبي در مقابل کاهش فقر مطلق.
- اجرای سياستهاي کارآمد در بخشهاي آموزش، قوانين بازار کار و تامين اجتماعی به منظور ارتقای سرمایه انسانی.
- توجه به اصلاحات بنيادي در مناطق روستايي در بخشهاي زراعی و اشتغال خارج از مزرعه به منظور کاهش مهاجرت به سمت شهرها و گسترش زاغه نشینی.
- افزايش نسبت ماليات به محصول ناخالص داخلي با هدف تامین بودجه دولت برای انجام پروژههای عمرانی و خدمات عام المنفعه.
- جهت گيري سياستهاي پولي و تغييرات نقدينگي به سمت کاهش تورم که نوعی مالیات بر فقرا محسوب میشود.
- تاکيد بر آموزش، بهداشت و محيط زيست در سطح کل کشور.
خلاصه آن که علت عدم جذب سرمايه گذاری خارجی و فقدان سرمایه گذاری خصوصی در افغانستان زير ساختهايهای فیزیکی به شمول امنیت و بسترهای حقوقی لازم است. دولتمردان افغانستان باید تمام تلاش خود را در کاهش هزينههاي زير بنايي كه امروزه به «هزينه بالاسري» معروف است صرف کنند. زیرا تا سرمایه گذاری نباشد اشتغال و عوائد مالیاتی دولتی نیز نخواهد بود. تا اشتغال نباشد درآمد خصوصی نیست و تا بودجه دولت تامین نباشد پروژههای عمرانی و خدمات عام المنفعه نظیر امنیت، بهداشت و تحصیل نیز انجام نخواهد شد.

دیدگاه شما