صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ما و اشتباهاتِ تاریخی در حوزه‌های فرهنگ، سیاست و اقتصاد

-

 ما و اشتباهاتِ تاریخی در حوزه‌های فرهنگ، سیاست و اقتصاد

بهنظر میرسد در کنار تمام تلاشها و دست آوردهای حکومت وحدت ملی، مهمترین آن عبارت از این است که افغانهارا متوجه نمودهاند که ریشهی تمام مشکلات و چالشها در متن جامعه و در بدنۀ نظام است. بهنظر می-رسد این دست آوردی کمی نیست. زیرا فهم مشکل خود بخشی از حل مسئله است. توجه حکومت طی چهارسال از همیشهبیشتر معطوف به سه حوزهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد بوده است. به همین دلیل ما را قادر به شناخت معایبِ این سه حوزه مهم نموده اند. مشکلات و چالشهای که در این سه حوزه از دورههای دور تاریخی وجود داشته است، هرگز به میزان دوران فعلی مورد توجه قرار نگرفته و نگاهها را به آن معطوف نگردانیدهاند. این مقاله در پرتو توجهاتِ که در دوران فعلی صورت گرفته است، متکلف تبیینِ عمدهترین اشتباهاتی است که در حوزههای فرهنگ، سیاست و اقتصاد صورت میگیرد.
الف: حوزه فرهنگی: هر چند افغانها در کنار دولت به عنوان یک جامعه دارای آداب جمعی هستند، خصوصیات جمعی دارند، سنت هایی را پاس میدارند، زبان مشترک دارند اما رسالت و هویت جمعی که بدان تعلق خاطری، فراتر ازفردیت وجود داشته باشد، متأسفانه وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است. از طرفی دیگر، اندیشه ها و رفتارهایی که اکثریت مطلق جامعه و دولت را به هم وصل کند بسیار ضعیف است (قرارداد اجتماعی). به عبارت دیگر، دستور کار فردی باعث شده که جمع  به فراموشی سپرده شود. به زبانِ دیگر  همه-گی کوتاه مدت میاندیشد و به دنبال منافع خود و گروه خود هستند و به عموم و مصلحت عامه فکر نمیکنند. تقریباً هر فردی هر نوعی که دوست دارد عمل میکند. بیشتر به اشخاصی احترام  گذاشته میشود که در یک دایره قرار دارد.کمتر فردی به خاطر اینکه شهروند این جامعه است  احترام گذاشته میشود. در این خصوص می-توان به رفتارها و کنشهای جمعی جامعه نیز اشاراتی نمود: مثلا یک شهروند افغان اگر با کسی تصادف کند که وی را بشناسد خوب برخورد میکند ولی به کسی که نمیشناسد ناسزا میگوید و با او نزاع میکند چون با او حس جمعی و هویت جمعی ندارد و به همیندلیل او را بیگانه می شمارد. در بدنۀ نظام اداری ـ سیاسی افغانستان نیز تمام تلاشها معطوف بر این است که برای کسانی جا باز کند که به درد آنها می خورد؛ بقیه از نظر آنها رباتهای دیدهمیشود که در حال حرکت هستند و سنخیتی با آنها حس نمیشود. چون اجتماعی فکر نمی‌‌شود، به تفاوت دیدگاه ها و اندیشه ها و استنباط ها چندان اعتماد و اعتقاد وجود ندارد و عموماَ اشخاصی که مانند آن-ها مسائل را تفسیر نمی کنند با ناشایستهترین الفاظ مورد خطاب قرار داده میشود. متفاوت بودن حق انسانی شهروندان دانسته نمیشود. در ناخودآگاه تاریخی هریک از افغانها، تمایلی قوی به یکسان سازی افکار وجود دارد. به همین دلیل جمعی فکر نمی‌‌گردد و تفاوت منشأ تحول دانسته نمیشود، تمایلی شدید به حذف وجود دارد. چون مدارها بسته است، گردش اطلاعات و دیدگاه های مختلف نیز مسدوداند. تحت چنین شرایطی است که فرد بر جمع و سیستم های اجتماعی اولویت پیدا کرده و بنیانهای اساسی مطابق تصمیمهای فردی به خطا پایهگذاری میشود، در حالیکه در اشتباهات جمعی، راه اصلاح سریع تر فراهم می شود. زیرا اشتباه و خطای جمع، مسئولیت جمع است. رعایت مصلحت عامه، نیاز به گفتوگو را ایجاد میکند. در غیر اینصورت، در فضاهای محدود و محصور فردی، استنباط ها بدون بحث های جدی، مرتب به اشتباه می افتند. تصمیم گیری های منطقی در گروه های تخصصی و تشکل ها بهتر از تصمیم گیری های فردی است.
ب: حوزه سیاست: افغانستان از گذشتههای دور تا اکنون نتوانسته است یک تجربه مهم سیاسی را پشت سر بگذراند و این زمینه ساز نوسانات فراوان و فراز و نشیب های متعدد تاریخی شده است: در افغانستان حکومتی که تنوع دیدگاه ها و طبقات را چه با پایه های حقوقی و چه از طریق گردش قدرت، نمایندگی کند ایجاد نگردیده است. هر حکومتی به بخش هایی از جامعه توجه کرده و بخش هایی را به حاشیه رانده است. این وضعیت، نوعی تناقض، فردیت افراطی، گوشه گیری، بی تفاوتی، بیهودگی و  مهاجرت ایجاد نموده و حتی از این بدتر، صنعت تملق و چاپلوسی و انطباق با شرایط و جریان های مسلط را فراهم آوردهاند. این وضعیت کشور به خصوص از دورههای دور تاریخی ادامه داشته و تا چهارسال پیش همچنان مخرب و فزاینده بود، اما رفع این عیب زمان می-برد و حکومت وحدت ملی نتوانست که سنت دیرینهی تملق و چاپلوسی را در مدت چهار سال از میان بر دارد، هرچند در بسیاری از بخشها مقابلۀ جدی با این موضوع صورت گرفته است، ولی آنچنان که میباید این پدیدۀ شوم از متن جامعه و دولت رخت بر نچیدهاند. وقتی Public ، مصلحت عامه، عامه مردم، کشور و آینده کشور مبنا نباشند، حکومت ها به صورت خودکار به سوی مدارهایِ بسته تصمیم گیری می روند و مرتب اشتباه میکنند چون گردش آزاد اطلاعات و اندیشه ها از میان می رود. اگر روبروی یک حاکمیت، مصلحت عامه باشد، به طور اتوماتیک نوعی دیگر تصمیم سازی میکند و بدین صورت قرارداد اجتماعی شکل می گیرد.
پ: حوزه اقتصاد: بیش از چهار دهه درگیری و جنگ داخلی در افغانستان، کادر رهبری و مسئولین را مجال نداده است که در اقتصاد بین الملل در پی مزیت نسبی برآید، و مانند کشورهای شرق آسیا در صنعتهای مهم-روز سرمایه گذاری و تولید ثروت کند و از طریق سهم بازار در اقتصاد بین الملل به صورت ساختاری و اجباری، بیاموزد، نوآوری کند و از همه مهم تر رقابت کند. بسیاری از کشورهای شرق آسیا مانند کره جنوبی آنقدر زحمت کشیده و نوآوری کرد است تا در کنار جاپان و آلمان، سهمِ بازارِ قابل احترامی در فروش وسائیل الکترونیکی  و همانطور موتر و ماشین در سطح جهان کسب نمودهاند. اقتصاد افغانستان عمدتاً زراعتی ـ کشاورزی و واردات کالا و خدمات است. این نوع نظام، نظام اقتصادی نیست بلکه نوعی حسابداری است. چون به اقتصاد بین الملل قفل نشده است، مجبور به یادگیری و اصلاح و رقابت نیز نبوده و نیست. از اینرو، ساختار اقتصادی افغانستان هم کمکی به تکامل روشی و فکری و مدیریتی نکرده است و تابع زراعت و وضعیت طبیعی بوده است. اگر در صنعت، بانکداری، کشاورزی، خدمات، هوتلداری، تحقیقات، مدیریت شهری، حمل و نقل و تولیدات با کارخانههای خارجی کار شود، هزاران پروژه مشترک بهدست آید. سریع می‌‌شود آموخت، بیشتر فکر کرد، از خود خلاقیت نشان داد و کمتر اشتباه کرد. راه ـ ترانزیتی لاجورد شاید اولین گامی است که در این خصوص برداشته شده است. حکومت وحدت ملی سنگ بنای شرکت در بازار واقتصاد بینالمللی را گذاشته است، اما این راه هنوز نا تمام است، میبایست شاهراها و تونلهای ترانزیتی زیادی احداث گردد و اقتصاد افغانستان به اقتصاد بینالملل گره زده شود.

دیدگاه شما