صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نابودی گروه داعش و روند رشد یا نابودی تروریسم در افغانستان

-

نابودی گروه داعش  و روند رشد یا نابودی تروریسم در افغانستان

بهار عربی در 2011 زمینهساز رشد گروههای دینی- تکفیری در خاورمیانه گردید. از آنجایی که اکثر کشورهای خاورمیانه با رویکرد اقتدارگرایانه اداره میشدند، جریان جدید موسم به بهار عربی ریشههای دیکتاتوریهای خاورمیانه را به لرزه درآورد و به نحوی منجر به خلأ قدرت در کشورهای شمال آفریقا و سوریه شد که از دل این ناآرامیها یکی از مخوفترین جریانهای تروریستی سر برآورد که نام دولت اسلامی عراق و شام را بر خود نهاد و در بسیاری از کشورهای اسلامی به نام داعش معروف گردید. این گروه تروریستی که از امکانات نسبتا فراوان و کمکهای مالی بنیادگرایان حاشیه جنوبی خلیجفارس بهره مند شد بهزودی توانست بخش های وسیع عراق و سوریه را در تصرف خود درآورد. با توجه به روشهای که در امر کاربرد خشونت، قساوت و سلاخی مخالفان خود به کاربست، این رویکرد برای بسیاری از جوانان تندرو چه در خاورمیانه، آسیای مرکزی، افغانستان، آسیای جنوبی، آفریقای شمالی و حتی اروپا جذبه داشت و این امر باعث گردید هزاران جنگجو از سراسر جهان به ISIS ملحق شوند. اوج قدرتنمایی داعش در سال 2014 زمانی بود که هزاران سرباز عراقی در موصل و تکریت یا کشته شدند یا پا به فرار نهادند و پرسش اساسی برای آمریکا در حوزه دولت سازی در عراق مطرح گردید که چگونه میتوان این شکست را علیرغم هزینه نمودن میلیاردها دالر در راستای نوسازی ارتش عراق توجیه نمود. داعش با بهکارگیری روشهای نوین خشونتورزی برای بسیاری اسلامگرایان جذابیت یافت و افغانستان نیز از این امر به دور باقی نماند. از سال 2015 نشانههای از وجود داعش در افغانستان به چشم خورد که این امر هنوز هم موردشک و تردید قرار دارد که آیا واقعاً داعش در افغانستان حضور فیزیکی دارد؟ بهیقین نمیتوان حضور داعش از نوع عراق-شام آن را در افغانستان تأیید یا انکار نمود؛ اما چیزی که مسلم به نظر میرسد این موضوع است که خشونتورزی جدید پس از 2014 در افغانستان دچار تحول و دگر گونی گردید. طالبان قبل از داعش انواع جنایات و انسان کشی را مرتکب شده بودند؛ اما حوادثی پس از اعلام موجودیت داعش در افغانستان به وقوع پیوست تا حدودی متفاوت از گذشته بود؛ قتل تبسم و همراهانش، مثله نمودن شهروندان ننگرهاری، انفجارات مساجد و نهادهای دینی در افغانستان بیسابقه به نظر میرسید و این دلایل خود گواه بر وجود نوع جدید تروریسم در افغانستان است که میتوان آن را دال بر وجود داعش در افغانستان دانست.
در این روزها نیروهای آمریکایی و حامیان سوری آنها (نیروهای دموکراتیک کرد) اعلام داشتهاند که بهزودی پایان خلافت اسلامی فرامیرسد و دیگر در سوریه داعش وجود نخواهد داشت. پرسش اساسی اینجا است که پایان خلافت اسلامی (داعش) چه تأثیر بر روند رشد یا نابودی تروریسم در افغانستان خواهد گذاشت؟ با توجه به سیر تاریخی جریانهای تروریستی میتوان بیان داشت که تروریسمی که ماهیت غیردولتی داشتهاند به دو دسته اصلی تقسیم میشوند و این تقسیمات در فرایند تکوین و پیامدهای آن نیز تأثیرگذار است. گاهی تروریسم غیردولتی ماهیت سیاسی- ناسیونالیستی دارد که این نوع تروریسم به دنبال خواست مشخص و محدود است؛ مثلاً تروریسم در باسک یا ایرلند ماهیت ناسیونالیستی و سیاسی داشتند که در صورت تحقق هدف خاص که همانا داشتن دولت مستقل بر اساس تفاوت فرهنگی- نژادی بود، دیگر به کار خود ادامه نخواهند داد؛ اما تروریسمی که ماهیت ایدئولوژیکی و فرا مکانی دارد با این موضوع فرق میکند. القاعده از نمونههای تروریسمی به شمار میرود که به دنبال تحقق هدف خاص که همانا دگرگونی نظامهای سیاسی در جهان اسلام باشد نیست بلکه اهداف متعدد و تقریباً تحققناپذیر دارد. داعش نمونه وحشتناکتر تروریسم است که در ابتدای تأسیس آن ماهیت ناسیونالیستی- مذهبی داشت؛ اما در زمان تکوین بیشتر بهسوی ایدئولوژیکی شدن بهپیش رفت. قدرت گیری سریع داعش در عراق و شام باعث گردید جریان های مختلف تروریستی که از ابوسیاف در فیلیپین گرفته تا الشباب در سومالیا، بوکوحرام در نیجریه، لشکر طیبه، جیش العدل و جیش محمد در پاکستان، جنبش اسلامی در ازبکستان و برخی اعضای طالبان سابق در افغانستان با داعش بیعت نمایند. ورود روسیه به نبردهای سوریه باعث تغییر در معادله جنگ گردید و داعش هرروز بیشتر از پیش تضعیف گردید و این امر موجب فاصله گرفتن گروههای تروریستی مستقر در سایر کشورها از داعش گردید. ازآنجاییکه داعش به لحاظ فکری دارای تئوریسینهای قوی مانند ایمن الظواهری نبود، دوام آن نیز مشروط به تداوم پیروزیهای نظامی آن بود. جریانهای تروریستی که به لحاظ اندیشهای قوی هستند میتوانند در شرایط دشوار دوام بیاورند زیرا همیشه درصدد وفق با شرایط متغیر هستند، اما جریانهای تروریستی که به لحاظ اندیشهای ضعیف هستند و نظریهپردازان قوی در آن حضور ندارند تا وقتی جذبه و بقای آن تضمین خواهد شد که پیروزیهای نظامی آن تداوم یابد در غیر این صورت جنگجویان و فرماندهان آن بهسوی چرخههای جدید خشونت گرایش خواهد یافت.
بنابراین پایان (داعش) بهخودیخود منجر به نابودی داعش در افغانستان نخواهد شد؛ بلکه در نبود هسته مرکزی، نیروهای طرفدار این گروه ازآنجاییکه به لحاظ ایدئولوژیکی درست تغذیه نمیشوند دوام نخواهند یافت و اعضای این گروه بهسوی جریانهای جدید تروریستی سوق خواهند یافت. شکست داعش در خاورمیانه میتواند باعث قدرتمند شدن سایر جریانهای تروریستی مانند القاعده و طالبان شود؛ زیرا درعینحالی که داعش به قوت خود باقی باشد، این گروهها کمتر مجال تبارز در میان جوانان و مشتاقان بنیادگرایی پیدا میکنند. دو دلیل عمده میتواند باعث کاهش حضور داعش در افغانستان و تقویت مجدد طالبان و القاعده در این کشور شود. ازآنجاییکه طالبان بهعنوان یک گروه تروریستی تنها بر آموزههای بنیادگرایانه دینی تأکید ندارند؛ بلکه همیشه مسأله ناسیونالیستی دوشادوش آموزههای شریعت برای کسب قدرت و خشونتورزی به کار گرفتهشده است، این موضوع میتواند تداوم این گروه را نسبت به داعش در افغانستان تقویت نماید. به همین ترتیب القاعده هم به ایدئولوژیکی و هم به لحاظ استراتژیکی نسبت به داعش عقلانیتر عمل نموده است و این موضوع میتواند زمینهساز حیات این گروه تروریستی در درازمدت شود. برچیده شدن (داعش) میتواند در سطح جهانی دو پیامد عمده داشته باشد؛ القاعده بهعنوان باسابقهترین گروه تروریستی در سطح جهان تقویت خواهد یافت. در سطح محلی گروههای تروریستی، برخیها از این مسأله سود خواهند برد که طالبان در افغانستان یکی از نمونههای آن به شمار میرود. برخی گروههای تروریستی تضعیف خواهد شد که بوکوحرام نمونه آن است زیرا این گروه نه مانند طالبان پشتوانه منطقهای دارد و نه مانند القاعده جذبه ایدئولوژیکی و توانایی مالی دارد. بهطور خلاصه باید گفت پایان داعش باعث تقویت تلاشها در راستای برقراری امارت اسلامی در افغانستان خواهد شد. بر دولت افغانستان است که از تضعیف داعش به نفع خود و گسترش حاکمیت خود استفاده نماید و نگذارد طالبان جای خالی داعش را دوباره پر کند.

دیدگاه شما