صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جمهوری‌خواهی یا امارت اسلامی در افغانستان؛ جنگ‌های نیابتی یا تقابل هویتی

-

جمهوری‌خواهی یا امارت اسلامی در افغانستان؛  جنگ‌های نیابتی یا تقابل هویتی

اکنونکه مذاکرات صلح افغانستان وارد ششمین دور خود شده است  چشمانداز صلح هنوز در هاله ابهام قرار دارد و خشونتها در روزهای اخیر در بسیاری از بخشهای کشور تشدید شده است. این موضوع که اکثریت مردم افغانستان خواهان صلح هستند جای شک و تردید نیست اما در مورد اینکه کدام مکانیزم میتواند منجر به صلح شود اتفاقنظر وجود ندارد. یکی از عوامل مهم درعینحال پیچیده کننده مسأله جنگ و صلح در افغانستان چند متغیره بودن منازعات در کشور است. متغیرهای اساسی در منازعات افغانستان عبارت از تجارت مواد مخدر (تریاک)، تقابل هویت درون دینی، ناسیونالیسم قومی، جنگهای نیابتی و سیاست توسعهطلبانه همسایگان افغانستان هستند که هرکدام به میزان متفاوت در منازعات و صلح افغانستان اثرگزاری دارند. در اینجا تلاش صورت گرفته است که هرکدام از این متغیرها بهصورت جداگانه موردمطالعه قرار گیرد.
الف- تجارت مواد مخدر- افغانستان از دهه هشتاد قرن بیستم به اینطرف یکی از مهمترین تولیدکننده مواد مخدر (تریاک) در جهان بوده است. تریاک بهصورت بسیار فعال وارد چرخه اقتصاد سیاسی کشور و حتی منطقه شده است که بیشترین نفع آن به گروههای تبهکار، تروریستها، مقامات فاسد حکومتی و در آخرین و کمترین مورد به دهاقین کشور میرسد. امروزه تجارت مواد مخدر یکی از اساسیترین کالاهای تجاری در جهان است که باوجود غیرقانونی بودن سود سرسامآور دارد. طی سالهای گذشته میلیونها دالر در مبارزه با مواد مخدر به مصرف رسید اما نتیجه مطلوب از آن حاصل نشد. تریاک افغانستان بعد از تولید از مسیر کشورهای همسایه به اروپا و آمریکای شمالی و روسیه صادر میشود و کسانی که در مراحل پایانی این تجارت قرار دارد سود اصلی را به دست میآورند. بعد از این که دهاقین تریاک را جمعآوری نمایند به قاچاق بران محلی سپرده میشود که آنها به کمک مقامات فاسد حکومتی اعم از پلیس و سایر نهادهای امنیتی این تریاک تولیدشده را به مرزهای کشور و سپس به خاک همسایگان میرسانند و در این جریان میلیونها دالر مبادله میشود که هم مقامات فاسد و هم شورشیان و تروریست ها بهصورت موازی از این تجارت سود میبرند و کسانی که به چرخه تجارت تریاک در افغانستان دسترسی دارند، هیچگاه حاضر نخواهند شد که برای برقراری صلح و حاکمیت قانون تلاش نمایند زیرا برقراری حاکمیت قانون موجب قطع درآمدهای سیاه آنها میشوند.
ب- تقابل هویت درون دینی و ناسیونالیسم قومی- چهل سال قبل زمانی که شوروی به افغانستان حمله نمود، آمریکا و غرب اسلام سیاسی مخصوصاً تندروی مذهبی را بهعنوان یک وسیله بسیار سهلالوصول و درعینحال بسیار مؤثر یافتند و تا حد امکان کوشش نمودند که به بنیادگرایی کمک نمایند تا در نبردهای جنگ سرد از آنها استفاده نمایند. ازآنجاییکه بنیادگرایی مذهبی باعث تشدید شکافهای درون تمدنی (دینی) گردید که مهمترین نمادهای آن را میتوان تقویت گروههای تروریستی مانند القاعده، طالبان و داعش دانست که امنیت بینالملل را بهصورت جدی با مخاطره روبرو نمودند. تفسیر از دین مخصوصاً اسلام سیاسی باعث میگردد اختلافات فقهی که در قرون چهارم الی ششم در جهان اسلام رخداده است بیشتر دامن زده شود و ازآنجایی که فرهنگ مدارا و تکثرگرایی در جامعه افغانی باب نشده است، تفاوت دیدگاه باعث رد دیگری و اصرار بر قرائت واحد از دین میگردد. در جریان سالها جنگ و خشونت در افغانستان، برخی کشورها برای بسط نفوذشان تلاش نمودند و یکی از ابزارهای که آنها در اختیار داشتند مذهب رسمی کشورشان بود که برای بسط آن میلیونها دالر برای ساخت مدارس مذهبی جدید و گسترش فعالیتهای مدارس گذشته هزینه نمودند و این امر موجب تشدید شکافهای مذهبی در افغانستان گردید. در جریان جنگ آمریکا-شوروی در افغانستان، عربستان سعودی هزاران مدرسه مذهبی در مناطق قبایلی پاکستان و مناطق مرزی افغانستان ایجاد نمود که بعداً دانشآموختگان این مدارس به صفوف القاعده، طالبان و داعش پیوستند. منازعات افغانستان باعث گردیده است که نظارت دولت مرکزی بر مراکز آموزشی در افغانستان کاهش یابد و یا در مناطق بیرون از کنترل دولت افغانستان بدون اینکه نظارت وجود داشته باشد این مدارس با مواد درسی بسیار متحجرانه به فعالیتهای خود ادامه میدهند و این خود زمینهساز تداوم چرخه خشونت و جنگها در افغانستان میشود. به لحاظ ارزشی موضوع جمهوریخواهی یا امارت طلبی ریشه در نگاه دینی به نوع نظام سیاسی در کشور دارد. کسانی که نظام سیاسی مردمسالار را بهعنوان یک ارزش میدانند اینگونه استدلال میکنند که مردمسالاری در بسیاری از نقاط جهان جواب مثبت داده است و حکومت مذهبی به قرائت خشک از دین و استبداد مذهبی منجر میشود و تجربیات تاریخی در افغانستان و سایر کشورها چنین چیزی را بهصراحت ابراز میدارد. امارت طلبان در افغانستان کسانی هستند که به مردمسالاری، حقوق بشر و آزادی باور ندارند و صرفاً متکی به خشونت هستند و اینها بیشتر بر اساس نظریه غلبه که تا حدودی ریشه تاریخی و دینی دارد باورمند هستند. کسانی بیشتر به برخورد درون تمدنی میاندیشند درواقع امر هردو امارت طلب هستند اما در لحاظ شکلی متفاوت از هم هستند. در سالهای اخیر مخصوصاً از زمان ظهور گروه تروریستی طالبان در افغانستان ناسیونالیسم قومی هم بر این مسأله علاوه گردیده است که در بسیار موارد هویت قومی در این خشونتها نسبت به هویت دینی برجستگی یافته است. اشخاصی که از اصطکاک درون تمدنی سود می برند به راحتی حاضر به کنار گذاشتن خشونت ها نخواهند شد.
ج- جنگهای نیابتی و سیاست توسعهطلبانه همسایگان- افغانستان به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیکی در یک ناحیه از جهان قرارگرفته است که از زمان اسکندر مقدونی به اینطرف همیشه بهعنوان گذرگاه و جغرافیای حائل استفادهشده است. افغانستان در تاریخ معاصر در قرن نوزدهم میان روسیه تزاری و هند بریتانیایی بهعنوان میدان بازی انتخابشده بود که خسارات جبرانناپذیر بر افغانستان وارد شد. در جریان جنگ سرد، شوروی و آمریکا برای بسط نفوذشان در جهان تلاش میکردند و در نیمه دوم قرن بیستم حمله شوروی به افغانستان باعث گردید که آمریکا بهصورت جدی از شورشیان افغان و گروههای جهادی عرب در افغانستان حمایت نمایند که اسامه بنلادن از نمونههای معروف آن بود. امروزه نبردها در افغانستان زمینههای دخالت توسعهطلبانه همسایگان و قدرتهای جهانی را فراهم نموده است. همسایگان افغانستان در تلاش برای برقراری نظام سیاسی هستند که در خوشبینانهترین حالت تابع آنها باشد و دستکم با آنها دشمنی نداشته باشند. برای همسایگان نزدیک افغانستان این مسأله که نظام سیاسی امارتی یا جمهوری باشد چندان مهم نیست بلکه آنها در تلاشاند که افرادی به قدرت برسند که سیاستهای آنها را در افغانستان عملی نمایند. مهمترین همسایه در منازعات و صلح افغانستان کشور پاکستان به شمار میرود که درصدد برقراری امارت اسلامی در افغانستان است زیرا در صورت تحقق آن میتواند مانع گسترش نفوذ هند و ساکت سازی ادعای مرزی دیورند شود. کشورهای قدرتمند مانند آمریکا، روسیه و چین به این موضوع نمیاندیشند که در افغانستان جمهوریت روی کار باشد یا امارت بلکه برای آنها امنیت ملی خودشان و گسترش نفوذ آنها در منطقه حیاتی پنداشته میشود و وقتی از هر نوع نظام سیاسی که در این راستا اطمینان خاطر کسب کنند حمایت خواهند کرد.
با توجه به این موضوعات نباید به منازعه و صلح افغانستان نگاه تک متغیره داشت زیرا برداشت تک عاملی از این موضوعات منجر به تحریف مسأله و عدم پرداختن به موضوعات اساسی میشود.

دیدگاه شما