صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ایجاد فرهنگ گفتگو، میراث لویه جرگۀ صلح

-

ایجاد فرهنگ گفتگو، میراث لویه جرگۀ صلح

یکی از عناصر مفقود در تاریخ معاصر افغانستان، فرهنگ گفتگو است. حقله گفتگو هرگز در تاریخ معاصر افغانستان شکل نگرفته است. فرهنگ گفتگو به مجموعه زمینههایی گفته میشود که هم ادبیات نقد را شامل میشود و هم بردباری و مدارا با مخالف و سامان دادن حکومت با توافقی اجتماعی. جامعه افغانی اعم از مردم و حکومت، هیچگاه نتوانسته است از تسلسل نزاع و رویارویی خلاصی یابد، چه در زمان (تاریخ قدیم) نظیر غزنویان که بیهقی نوشت:«هیچ کس زهره نبود که امیر را گوید که خطاست...و طرفه آن بود که فرو نمیایستاد از استبداد»(بیهقی. ج۳.ص۸۹۵) و چه در تاریخ معاصر افغانستان که در اکثر مقاطع به جای اینکه دولت و ملت کنار هم باشد، این دو رویاروی هم قرار داشت.
نتیجه تداوم این فرهنگ آن است که افغانستان دارای یک جامعه کوتاه مدت باشد، شاهِ مردمکش و مردمِ شاهکش و گرفتار در سیکل معیوب با چاشنی خشونت و نفرت. اما تمام این سیکل معیوب و این ساختار ناکار آمد، بر آمده از فقدان فرهنگ گفتگوست.
کسانی که تاریخ و فرهنگ افغانستان را مطالعه کرده باشند، میداند که هم، ظلم و گردنکشی حاکمان، موقتی است و هم شورش و طغیان مردمان امیدی را در بهبود اوضاع برنمیانگیزاند. گیس و گیسکشی میان حاکمان و مردم در طول تاریخ افغانستان وجود داشته است اما با وجود هزینه زیاد، تباه شدن سرمایههای انسانی و مادی و خون و خونریزی هیچگاه بوی بهبود از آن نیامده است. افغانستان، سامان نمیگیرد مگر روزی که حاکمان و مردم به گفتگوی با یکدیگر بنشینند و هیجان و لذت موقتی سرکوب مظلوم از سوی حاکم و نئشه سکرآور انتقام گرفتن از ظالم از سوی مردم، به نفع عقلانیت، شعور و گفتگو و مدارا کنار گذاشته شود و این مهم، مستلزم جد و جهد است. هرچند اعتقاد بر آن است که سیر تحول زمان به شکل تدریجی این امر را به مرور عملی کرده و الزام تحولات جدید رسانهای و فرهنگی بسیاری از ناممکنها را ممکن کرده است با این حال این وضعیت هم اتفاق نمیافتد مگر اینکه به جز بستر زمان، نخبگان و عقلای قوم در هردوسوی ماجرا صدرنشین ماجرا شوند و دیگران را نیز با الزام مقتضیات یا توسعه آموزههای توام با عقلانیت و مدارا خویگر کنند.
آنچه که امروزه دامنگیر افغانستان است، نه اولین است و نه آخرین. نظیر این وضعیت را در گستردگی و هیجان در فرانسه ۱۹۶۸ میلادی هم رخ داد. اگر وضعیت کنونی در افغانستان بدون برنامه مدون، بدون شورای هماهنگی، بدون ارتباط با نخبگان، بدون تاکید الزامآور بر نفی خشونت و از طبقه متوسط به پایین جامعه است در فرانسه هم رهبران مشخصی داشت، هم برنامه مدون، هم ارتباط وثیق با روشنفکران و احزاب و هم ترکیبی از طیف نخبه، متوسط و حتی فرودست و در نهایت حاصل ترکیب جنبش دانشجوی و کارگری.
این جنبش دانشجویی-کارگری ۴ هفته تمام و با حضور میلیونی مردم فرانسه شعلهور شد و در اواسط کار چنان رو به افراط رفت که «جنبش اوباشان» و «روانپریشان» هم نام گرفت. با این حال سرانجام رئیس جمهور فرانسه مستقیما با مردم سخن گفت. از ترسها و بیمهای مشترک، صادقانه سخن گفت و فردای پیروزی معترضینی را که به نفی همه چیز با منطق فریاد و آتش روی آورده بودند در جهان پرتلاطم آن روز، در برابر چشمانشان ترسیم کرد و ایدههای مشترک و مورد توافق را نیز ارایه داد. آن جمعیت توفنده به ناگاه در خود خزید، تآمل کرد، مردم به بازنگری گذشته و بررسی آینده پرداختند و ترجیح دادند مسیر را آنگونه که او وعده داده است، پیش ببرند و بدینگونه اوضاع به حالت عادی برگشت و گفتگو نتیجه داد.
سخن دوگل پذیرفته شد چون نهادهای ناظر، قوه قضاییه مستقل، فضای روشنفکری که به تحلیل بنشیند و از همه مهمتر ملزومات گفتگوی دوطرفه پیشتر در جامعه فرانسه نهادینه شده بود، دوگل آنها را نفی نکرد، به آنها برچسب نزد و معترضین هم میدانستند که با وجود این نهادها میتوان سخن دوگل را بررسی کرد، با دستگاه قضایی مستقل و مطبوعات آزاد میتوان پیگیر این وعده شد و با راههای قانونی موجود میتوان او را در صورت تخطی تحت فشار گذاشت و گواه همه اینها ادبیات و نوع مواجهه دوگل با معترضین و ساختار آماده فرهنگ گفتگو بود که احزاب و شخصیتها نیز به نجات آن آمده بودند.
وضعیت پیچیدهی افغانستان نیز مانند فرانسه 1968است. پروسهی صلح افغانستان ما را دقیقا در وضعیت فرانسه قرار دادهاند.حکومت وحدت ملی با درک این موضوع به درستی راه دوگل رئیس جمهور فرانسه را در پیش گرفت و با برگزاری لویه جرگه، دولت با مردم و مردم با مردم صادقانه نشستند و گفتگو نمودند. لویه جرگه به وضاحت نشان داد که حکومت وحدت ملی به نقطهی رسیده است که دولت ها باید سالها پیش بدان توجه می نمود. در افغانستان باید سالها پیش لویه جرگه دایر می شد و فرهنگ گفتگو در این کشور تثبیت می گردید. لویه جرگهی که حکومت وحدت ملی در بدترین شرایط اقتصادی و امنیتی بدان مبادرت ورزید و خوشبختانه از نظر گستردگی، فرماندهی متمرکز، عمق نفوذ، همپوشانی، جذب همه طبقات،و توان مدیریت بحران، یک تجربهی کم نظیر تاریخی است که کمترین مفاد آن ایجاد زمینهی گفتگو بین آحاد جامعه بود. اینکه فیصله نامه لویه جرگه ی صلح چقدر در عمل مورد تأیید دیگران و مخالفان قرار گرفته است و یا میگیرد، چندان مهم نیست، ماهیت این جرگه به بحث تغییر فرهنگِ رویاروی به فرهنگ گفتگو و بحث اشاره دارد، بنابراین این مهم را نباید از یاد برد و میراث ماندگار لویه جرگه ی اضطراری تحت هر شرایطی محترم شمرد. زیرا تنها راه عبور از بحران، جرگه، مشورت  و گفتگو است.

دیدگاه شما