صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آمریکا در افغانستان؛ از آرمان‌گرایی مبارزه با تروریسم تا خروج غیرمسئولانه

-

آمریکا در افغانستان؛  از آرمان‌گرایی مبارزه با تروریسم تا خروج غیرمسئولانه

در اوایل هزاره سوم نومحافظه کاران در آمریکا به قدرت رسیدند. در سال 2001 حادثه یازدهم سپتامبر تکانه شدید بر قدرت هژمونیک آمریکا محسوب میشد و این کشور عملاً موردحمله قرارگرفته بود. این واقعه که توسط القاعده و با تأیید طالبان صورت گرفته بود، باعث چرخش اساسی در سیاست خارجی آمریکا گردید. قبل از این واقعه، جمهوریخواهان دخالتهای محدود آمریکا در سومالیا و هائیتی را نکوهش میکردند اما این واقعه باعث گردید آمریکا به یک جنگ تمامعیار در افغانستان اقدام نماید. نو محافظهکاران مخصوصاً بوش پسر، دیک چینی و دونالد رامسفلد این واقعه را یک فرصت اساسی برای گسترش لیبرال دموکراسی و ارزشهای آمریکایی میپنداشتند. نو محافظهکاران علیرغم اینکه لیبرال مسلک بودند، به گسترش ارزشهای آمریکا ولو از طریق بهکارگیری خشونت و قوه قهریه معتقد بودنه و تغییر رژیم یکی از مکانیسمهای گسترش ارزشهای آمریکایی محسوب میشد. رژیم طالبان ازیکطرف حامی القاعده بود و از طرف دیگر، به حقوق بشر، دموکراسی، حقوق زنان و معاهدات بینالمللی حاکم در جهان پابند نبود و اینها دلایل کافی در راستای تغییر رژیم در افغانستان و برقراری نظام سیاسی مبتنی بر ارزشهای لیبرال محسوب میشدند. در این روزها که دور نهم گفتگوهای صلح میان طالبان و آمریکا در دوحه قطر در جریان است. احتمال قوی وجود دارد که یک توافقنامه میان آمریکا و طالبان به امضا برسد که بر اساس آمریکا متعهد به خروج نیروهای خود از افغانستان میشود و طالبان تعهد میکنند که دیگر با سایر گروههای تروریستی رابطه نداشته باشند و نگذارند که از افغانستان علیه خاک آمریکا و منافع آن در گوشه و کنار جهان حمله صورت بگیرد. روز گذشته سهیل شاهین سخنگوی طالبان در توئیتر خود نوشته بود که طالبان باورمند به این نیستند که حادثه 11 سپتامبر 2001 کار القاعده بوده است. هرچند ویدئوهای که از طرف اسامه بنلادن در 2001 در جهت تأیید این حمله از سوی القاعده، به نشر رسیده بود اما طالبان هنوز طوری دیگر میاندیشند. اکنون آمریکا پس از نزدیک به دو دهه، نیروهای خود را از افغانستان خارج میکند و بدون اینکه آینده نظام سیاسی افغانستان و یا مسائل امنیتی منطقه را در نظر بگیرد، به خروج غیرمسئولانه مبادرت ورزیده است. دراین جا پرسشی که مطرح میشود این است که مهمترین پیامدهای خروج غیرمسئولانه و بدون به اتمام رسانیدن مبارزه با تروریسم آمریکا، در افغانستان کدام ها هستند؟
ازآنجاییکه آمریکا انتخابات ریاست جمهوری 2020 را در پیش رو دارد و ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی خود در 2016 به شهروندان ایالاتمتحده وعده داده بود که نیروهای آمریکایی را از افغانستان به خانهبر میگرداند و اکنونکه بار دیگر مبارزات انتخاباتی شروعشده است و رئیسجمهور ترامپ به آرای مردم نیازمند است. ترامپ برای اینکه تعهدات خود را ولو به شکل اسمی بهجا نموده باشد بر خود لازم میداند که روند خروج نیروهای آمریکایی را از افغانستان سرعت ببخشد و این خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بیشتر مصرف داخلی-انتخاباتی دارد تا تغییر راهبردی. پس از سال 2001 مهمترین نظریهپردازان لیبرال مانند فرانسیس فوکویاما، دولتهای فرومانده را عامل مهم در راستای گسترش تروریسم جهانی دانسته بودند. ازنظر این اندیشمندان، راهحل معقولانه دولت- ملتسازی و کمک به کشورهایی است که بهتنهایی نمیتوانند تبارز دهنده جلوههای دولت کارآمد باشند. آمریکا از 2001 به اینطرف در افغانستان مصروف دولت-ملت سازی در کنار مبارزه با تروریسم بود. اکنون پس 19 سال حضور آمریکادر افغانستان، نظام سیاسی این کشور به لحاظ کارکردی در زمره دولتهای فرومانده قلمداد میشود و توقعاتی که از نظام سیاسی جدید وجود داشت، برآورده نشد. اکنون خروج نیروهای بینالمللی و رها نمودن افغانستان در دام گروههای فعال تروریستی در منطقه میتواند پیامدهای زیر را در پی داشته باشد:
الف- تداوم فروماندگی دولت در افغانستان: دولتها با توجه به کارکردهایی که از خود در راستای برقراری امنیت، فراهمسازی خدمات، حاکمیت بر قلمرو کشور، بهکارگیری انحصاری قوه قهریه، حفاظت از تمامیت ارضی و فراهمسازی چشمانداز توسعه در کشور، طبقهبندی میشوند. در شرایط فعلی علیرغم به مصرف رسیدن میلیاردها دالر و حضور پررنگ جامعه بینالمللی در افغانستان، دولت افغانستان در حالت فروماندگی قرار دارد. آمریکا و متحدان بینالمللی و داخلی آن پس از سرنگونی رژیم طالبان، در افغانستان نظام سیاسی را پایهگذاری نمودند که به لحاظ شکلی یکی از بهترین قوانین اساسی منطقه را دارد اما در حوزه عمل این نظام سیاسی ضعیف است زیرا مشکلات امنیتی، سیاسی و اقتصادی بزرگتر از آن هستند که یک نظام نوپا بتواند از عهده آنها بربیاید. وقتی آمریکا و متحدان غربی آن با هزینه نمودن میلیاردها دالر نتوانستند این دولت را از فروماندگی نجات بدهند، چگونه میتوان انتظار داشت که این دولت به تنهایی از پس مشکلات عظیم بربیاید. گروههای تروریستی مانند طالبان، داعش، لشکر طیبه و سپاه صحابه و دهها گروه دیگر در مناطق مرزی افغانستان، قویتر از آن هستند که دولت افغانستان بهتنهایی بتواند آنها را نابود یا دست کم مهار نماید.
ب- شکلگیری خلأ قدرت و تشدید خشونتها: وقتی در یک جامعه سیاسی قدرت قاهره وجود نداشته باشد، تمامی گروهها در تلاش برای بیشینه کردن قدرت و قلمرو خود میشوند و سادهترین نتیجه این امر تشدید خشونتها میان این بازیگران خواهد بود. در نبود قدرت مرکزی مؤثر، ملوکالطوایفی و بازگشت به دهه نود میلادی بدیهیترین امر به نظر میرسد. با توجه به هویت موزاییکی (تنوع قومیت) افغانستان و ظرفیت های عظیم فرهنگ خشونت در افغانستان، احتمال فروپاشی نظام نیمبند و شکلگیری جنگ داخلی- نیابتی با بازیگران متعدد منطقهای، وجود دارد.
ج-هموار شدن راه برای دخالت کشورهای منطقه: افغانستان با توجه به موقعیت جغرافیایی خود، در معرض دخالت مستقیم و غیرمستقیم کشورهای منطقه قرار دارد و بسیاری از کشورهای منطقه از وضعیت موجود راضی نیستند و تلاش دارند تا قدرت و نفوذ خود را بیشینه بسازند. نبود قدرت مرکزی در افغانستان موجب تشویق این کشورها برای پر کردن این خلأ میشود. بهکارگیری کارگزاران محلی در افغانستان میزان کشتار، جنایت، مهاجرت میلیونی و دهه چالش دیگر را افزایش خواهد داد که میتواند تبعات بسیار گسترده داشته باشد.
د- اعتماد بر گروههای تروریستی بهمثابه تکرار اشتباهات: آمریکا در دهه نود میلادی پس از فروپاشی شوروی، عملاً افغانستان را در سیاست خارجی خود بیمصرف دانست. باوقوف بر این امر که پایههای حکومت مرکزی ازهمپاشیده است و احتمال جنگ داخلی در این کشور وجود دارد، آمریکا بدون اینکه فکری به حال این وضعیت نموده باشد افغانستان را ترک نمود. القاعده در پناهندگی طالبان حملهبر آمریکا را طراحی نمود و پس حادثه یازدهم سپتامبر آمریکا متوجه اشتباه خود و نادیده انگاشتن دولتهای فرومانده مانند افغانستان شد. امروزه آمریکا بار دیگر اشتباه سه دهه قابل خود را تکرار میکند و از طالبان تعهد میگیرد که با تروریسم مبارزه نمایند و نگذارند که از خاک افغانستان علیه آمریکا استفاده صورت بگیرد. به گروهی که جهانبینیشان صرفاً سیاهوسفید (دارالاسلام و دارالحرب) است چگونه میتوان اعتماد نمود که علیه تروریستها مبارزه نماید و نگذارد نظم آمریکایی موجود در جهان حفظ شود؟

دیدگاه شما