صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کنش سیاسی رهبران قـومی به مثابه تهـدید به مردم سـالاری در کشور

-

کنش سیاسی رهبران قـومی  به مثابه تهـدید به مردم سـالاری در کشور

در بسیاری از کشورهای که از نظام مردم سالار برخورداند، وجود احزاب سیاسی برای چرخش قدرت و دسترسی مردم به دولت، یک پدیده لازمی پنداشته میشود. بسیاری از دموکراسیهای لیبرال از دو حزب عمده برخوردار هستند یا نظام چندحزبی در آن کشورها وجود دارند که گاهی بهتنهایی قادر به تشکیل حکومت میشوند و گاهی ائتلاف احزاب باعث شکلگیری حکومت جدید میشود اما این ائتلافها معمولاً شکننده هستند که ایتالیا از مهمترین نمونههای آن است. در کشورهای لیبرال دموکراسی احزاب و نخبگان سیاسی همیشه با وعده بهبود اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به قدرت میرسند و هرگاه به وعدههای خود عمل ننمایند، آنگاه مکانیسمهای وجود دارد که این افراد یا احزاب مورد مواخذه قرار میگیرند و در آخرین مرحله، مردم هستند که در انتخابات احزاب یا افرادی را که به وعده خود عمل ننمودهاند، مجازات مینمایند و این مجازات همانا عدم اعتماد و ندادن رأی به ایشان است. نخبگان سیاسی بهطور خاص و احزاب سیاسی بهطور عام همیشه از بیاعتمادی مردم میترسند و برای رهایی از این امر تلاش میکنند که حداکثر وعدههای انتخاباتی خود را به کرسی عمل بنشانند. ازآنجاییکه در کشورهای جهانسومی مانند افغانستان که با دموکراسی شکننده روبرو هستند اوضاع فرق میکند. در افغانستان احزاب سیاسی به شکلی که در کشورهای باثبات قابل دید هستند، وجود ندارد. در نبود احزاب سیاسی قدرتمند، مکانیسمهای دیگری باید وجود داشته باشد تا تمرین دموکراسی (انتخابات) بهپیش برده شود. در برخی کشورها مذهب چنین نقشی را به عهده میگیرد مانند لبنان، گاهی مذهب و قومیت به طور مشترک چنین نقشی را به عهده میگیرد مانند عراق. در برخی کشورها مانند افغانستان قومیت خود تبدیل به مکانیسمی میشود که نخبگان سیاسی از طریق آن به دریچه قدرت سیاسی نگاه میکنند.
طی یک و نیم دهه اخیر چند انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی برگزار شد که در پیکارهای انتخاباتی شعارهای بسیار جذاب و فریبنده در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ارائه گردید اما کمتر به این شعارها عمل گردید. عمل ننمودن به این وعدههای بعضاً ریشه ساختاری دارد و گاهی عوامل بینالمللی باعث می شود که چنین وعده ها عملی نشود. در برخی موارد تعمداً رهبران سیاسی حکومتی به وعدههای خود عمل ننمودند. قبلاً یادآوری گردید که در دموکراسیهای باثبات وقتی افراد یا احزاب به وعدههای خود عمل ننمایند از طرف مردم مورد بازپرسی قرار میگیرند و بهراحتی نمیتوانند به قدرت بازگردند؛ اما پرسش اصلی اینجا است که چه عواملی باعث میشود نخبگان سیاسی افغان از طوفان بیاعتمادی مردم در امان باشند و علیرغم گذشته نا درخشان بازهم به قدرت سیاسی دست یابند؟
برای یافتن پاسخ به این پرسش نیاز است که رویکرد انتخاباتی نخبگان و مردم (عادی) افغانستان موردبررسی قرار گیرد. بعد از سرنگونی رژیم طالبان در 2001 و برقراری نظام سیاسی جدید در افغانستان اولین انتخابات ریاست جمهوری که مردم در آن بهصورت نسبتاً گسترده شرکت نموده بودند در 2004 برگزار شد. در این انتخابات چهرههای شاخص قومی خود را کاندیدای ریاست جمهوری نموده بودند. هرچند کاندیدان وعدههای بزرگ برای مردم داده بودند اما جناح سیاسی پیروز انتخابات در جریان پنج سال بعدی علی رغم این که میلیاردها دالر از سوی جامعه بینالمللی به افغانستان کمک گردید، کمتر به وعدههای خود عمل نمود و حتی در برخی موارد مخصوصا در حوزه امنیت و تحکیم وحدت ملی رویکردهای واگرایانه در پیش گرفت که مهمترین نمونهی آن قدرت گیری مجدد طالبان در جنوب و شرق کشور بود. در انتخابات ریاست جمهوری 2009 بازهم انتخابات ریاست جمهوری رنگ و بوی قومی به خود گرفت و کمتر به برنامههای سیاسی- اقتصادی کاندیدان توجه صورت گرفت. علیرغم ناکامیهای رئیسجمهوری در اجرایی نمودن وعدههایی که به مردم داده بود، بار دیگر طی انتخابات جنجالی که برگزارشده بود، رییس جمهور کرزی دوباره به قدرت رسید. علاوه بر این موضوع که رأیدهندگان با رویکرد قومی به انتخابات نگریستند و با توصیه رهبران قومی بدون در نظر داشت برنامههای کاندیدان در انتخابات مشارکت ورزیدند. در انتخابات گذشته با توجه به چالش هایی که به میان آمد، در ذهن شهروندان مفهوم تئوری توطئه تقویت گردید. در هر جامعهای تئوری توطئه وجود دارد مثلاً بعد از سال 2000 الی اکنون بسیاری از کشورهای اروپایی که با حمله سایبری روبرو شدند انگشت انتقاد بهسوی روسیه (پوتین) بلند شد که گویا در پشت چنین قضیهای روسیه دست داشته است. به همین ترتیب در کشورهای عربی هر حادثه (شورش) یا ناآرامی صورت گیرد فوراً اذهان عمومی چنین برداشت مینماید که ایران پشت چنین قضیهای قرار دارد و به همین ترتیب در ایران هر حادثه نامطلوب رخ دهد فوراً انگشت انتقاد بهسوی اسرائیل، آمریکا و بریتانیا نشانه میرود. در افغانستان در باب مسائل امنیتی و حوادث تروریستی بهطور خودکار افکار عمومی پاکستان را مسئول میداند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری 2009 این نظریه تقویت یافت که گویا هرکسی را که متحدان غربی کشور بخواهد، رئیسجمهوری افغانستان میشود. انتخابات جنجالی 2014 و سرانجام تشکیل حکومت وحدت ملی با میانجیگری وزیر خارجه آمریکا، تئوری توطئه را در افکار بسیاری از شهروندان کشور نهادینه ساخت یعنی هرکسی را که آمریکا بخواهد میتواند به قدرت برسد.
ازآنجاییکه افغانستان در ششم میزان 1398 شاهد انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود، عدهای خود را کاندیدای ریاست جمهوری نموده اند. تقریباً بسیاری از این افراد عضو حکومت های پیشین بودهاند و در تمامی نا ملایمتیها و عدم موفقیت حکومت و عمل ننمودن به وعدههای سیاسی گذشته سهیم بودهاند. بااینحال بسیاری از نامزدان از آرای قومی مطمئن هستند تا از ناحیه برنامههای خود. سهیم بودن بسیاری از این اشخاص در جنگهای داخلی و ویرانی کشور میتواند بهعنوان سرشکستگی محسوب شود اما در افغانستان ازآنجاییکه همهچیز قومی پنداشته میشود، سابقه سیاسی ناکارآمد چندان ناامیدشان نمیکند و حتی رفتار قومیتی میتواند به این گذشته خونبار افتخار ببخشد و از چنین اشخاص در انتخابات حمایت صورت گیرد. با توجه به توضیحاتی که ارائه شد دو عامل در شکل نگرفتن دوام دموکراسی پایدار و قدرت یابی رهبران سیاسی علی رغم ناکارامدی و اشتباهات مرگبار آنها می تواند نقش ایفا نماید. یکی از این عوامل رفتار قومیتی است. وقتی شهروندان کشور از دریچه قومیت به مسائل ملی و کلان کشوری نگاه کنند، اشبتاهات رهبران قومی یا نادیده گرفته می شود یا این که بسیار کوچک نمایی می شود. عامل دوم تئوری توطئه است. از آن جایی که دخالت کشور های همسایه و قدرت های جهانی در تاریخ سیاسی افغانستان نقش بسیار پررنگ دارد، فرهنگ سیاسی افغانستان به گونه ای رقم خورده است که شهروندان در لایه های مختلف جامعه باورمند شده اند قدرت های بزرگ سرنوشت و مناسبات سیاسی ما را تعیین می کنند. از این رو مسأله قومیت و تئوری توطئه به کمک نخبگان سیاسی میشتابد و کمتر کارنامه گذشته و برنامههای کلان ملی آنها در آینده موردتوجه قرار میگیرد. هر دو عامل (رفتار قومیتی و تئوری توطئه) میتواند برای آینده نظام سیاسی کشور مخصوصاً مردم سالاری در افغانستان خطر ساز باشد.

دیدگاه شما