صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

حکومت موقت - صلح موقت به معنای تـداوم جنگ و منازعـه

-

حکومت موقت - صلح موقت به معنای تـداوم جنگ و منازعـه

طی نهمین دور مذاکرات میان زلمی خلیل زاد و شیرمحمد عباس استانکزی در قطر روی مسأله زمانبندی خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، بحث صورت گرفته است. روز گذشته شبکه خبری الجزیره بدون نام گرفتن از کدام منبعی، این موضوع را بیرون داده بود که گویا میان آمریکا و طالبان توافق صورت گرفته است که نیروهایی آمریکایی در ظرف 14 ماه افغانستان را ترک گویند و حکومت موقت در افغانستان شکل میگیرد. ساعاتی بعد از نشر این مطلب، دو طرف موضوع توافق روی شکلگیری حکومت موقت را تکذیب کردند اما هیچکدام آنها در مورد تائید یا رد مسأله زمانبندی خروج نیروهایی آمریکایی از افغانستان ابراز نظر نکردند. جنگجویان طالب به این باورند که در نبود نیروهای آمریکایی مخصوصاً حملات هوایی آنها، طالبان میتوانند حکومت افغانستان را ساقط نمایند و بهجای آن نظام کامل اسلامی (امارت) را برقرار کنند. آمریکایی ها از جنگ افغانستان خسته شدهاند زیرا برخلاف تصور آنها، این جنگ به نبرد فرسایشی تبدیل شد که در تمامی نبردهای آمریکا در خارج از آن کشور بیسابقه بود. هرچند آمریکا در جنگ ویتنام شاهد مقاومت ویت کونگ ها بود اما آن جنگ در سایه نبرد ایدئولوژیک میان آمریکا و شوروی تبیین میشد در حالی جنگ آمریکا در افغانستان کاملاً مسأله متفاوت بوده است. آمریکا در ابتدا تصور میکرد که طالبان را بهزودی از صحنه حذف میکند و بهجای آن نظام سیاسی همسو با غرب مخصوصاً آمریکا ایجاد خواهد شد. شرایط متفاوت افغانستان برخلاف توقع آمریکا، مسیر جنگ را بهگونهای دیگر رقم زد. هرچند طالبان بهزودی سرنگون شدند اما برخی اشتباهات در روند دولت-ملت سازی از یکطرف و مبارزه با ترور از طرف دیگر صورت گرفت که برخلاف انتظارات داخلی و بینالمللی، جنگ افغانستان نهتنها خاتمه نیافت بلکه ابعاد پیچیده به خود گرفت و بازیگران متعددی را بهسوی خود جلب نمود. اکنون افکار عمومی افغانستان میان سه سناریو درگیر است. برخیها به شکلگیری حکومت موقت خوشبین هستند و آن را از یک طرف زمینهساز خلع قدرت دستگاه حاکم میدانند و از طرف دیگر شکلگیری حکومت موقت را بهمثابه فرصت و سکوی پرش بهسوی کسب قدرت سیاسی میدانند. گروه دوم توده مردم هستند که واقعاً در آرزوی صلح هستند و امنیت جانی و شغلی شهروندان تأمین باشد. گروم سوم کسانی هستند که از دست رفتن نظام و قانون اساسی فعلی را فاجعهبار میخوانند که سرانجام آن برقراری نظام شریعت طالبان و رویکرد قرونوسطایی به حکومت و مردم است. گروه چهارم طالبان و همفکران دولتی و غیردولتی آنها هستند که قانون اساسی و نظام فعلی را مانع تحقق اهداف تمامیتخواهانه خود میدانند و تلاش میکنند که به بهانه حکومت موقت، دست مردم را از قانون اساسی و دستاوردهای هجده سال گذشته کوتاه نمایند و آنگاه اسب قدرت را بر اساس میل خود سوار شوند و حکومت استبدادی-تک قومی با قرائت خشن از اسلام برقرار سازند. پرسش اینجا است که چرا حکومت موقت و صلح موقت، به معنای تداوم جنگ و منازعه در کشور است؟
با توجه به تاریخ و فرهنگ سیاسی افغانستان که شباهت زیادی با بسیاری کشورهای چند قومی-مذهبی جهان سوم دارد، از بین رفتن نظام سیاسی مستقر و نبود ضمانت اجرای قوی برای برقراری نظام سیاسی جدید، کشور را در جنگ داخلی تمامعیار فرومیبرد که نمونه آن بارها در کشورهای شبیه افغانستان دیدهشده است. بازیگران سیاسی که بهقاعده دموکراسی باورمند نیستند، در صورت برقراری حکومت موقت نهایت تلاش خود را به خرج میدهند تا سهم بیشتری را از قدرت سیاسی و منابع ملی به خود اختصاص بدهند. دوران حکومت موقت در واقع امر، زمان چانهزنی و سرشکن کردن قدرت و منابع ملی است که نهتنها بازیگران داخلی بلکه بازیگران منطقهای و محلی نیز تلاش میکنند که مکانیسمی روی کار بیاید که خوبتر منافع آنها را تأمین نماید. ازآنجاییکه منازعه و جنگ در افغانستان صرفاً بعد داخلی ندارد و کشورهای منطقه مخصوصاً پاکستان به خاطر مسأله دیورند و نفوذ هند در افغانستان، عمیقاً در بحران کشور دست دارد و در صورت حل نشدن مسأله دیورند و تداوم رقابت منطقهای هند و پاکستان، نمیتوان انتظار داشت که نظام سیاسی جدید در افغانستان بتواند مشکل ناامنی و دولت داری ضعیف را در افغانستان حل نماید. تجربه تاریخی نشان داده است که شکلگیری حکومت موقت به صلح موقت میانجامد اما نمیتواند مشکل کشور را بهصورت ریشهای حل نماید. لیبیا پس از قذافی یکی نمونههای شکلگیری حکومت موقت و صلح موقت بود که بعد از مدتزمان کوتاه دوباره جنگ داخلی در آن کشور زبانه کشید که تا امروز نیز دوام دارد. یمن یکی دیگر از نمونههای ازایندست است که بیشتر عمر آن کشور پس از استعمار در جنگ و منازعه سپریشده است تا صلح و آرامش. مهمترین عوامل که حکومت موقت و صلح موقت، تداوم جنگ و خشونت را در پی میآورد عبارتاند از؛
الف- فقدان قدرت مرکزی باعث تشویق نیروهای مرکزگریز میشود: کشورهایی که در ساختار سیاسی بسته سابقه طولانی داشته اند، بهمحض از دست رفتن نظام سیاسی مستقر، تمامی نیروهای سرکوبشده آزاد میشوند و آنگاه آنها بهراحتی حاضر نمیشوند که نظام سیاسی یکپارچه که تابع مرکز باشد را بپذیرند و نتیجه این امر تداوم کشتار و خشونت است و خشونتورزی بیشتر به معنای کسب قدرت بیشتر است.
ب- بازیگران متعدد، اهداف متفاوتی را دنبال میکنند: در قضیه فعلی افغانستان، کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی اجماع نظر ندارند و این که نظام سیاسی آینده افغانستان چگونه باشد بحثی بسیار اختلافبرانگیز است. پس از 2001 در اثر تکانه شدید حمله تروریستی یازدهم سپتامبر برای مدت محدود افکار عمومی جهان به یک مسیر سوق یافت و در اوایل کار، ایالاتمتحده تقریباً همه جهان را با خود همسو ساخته بود اما این وحدت نظر دیری نپایید که هرکدام از قدرتهای جهانی تعریف خود را از جنگ و صلح افغانستان بیرون دادند. حالا که کشور های قدرتمند جهانی و همسایگان افغانستان کمترین اتفاقنظر در مورد نظام سیاسی آینده افغانستان و نوعیت و مدیریت تقسیم قدرت در این کشور ندارند، چگونه باید انتظار داشت که آنها بهصورت متناقض عمل ننمایند.
تجربه تاریخی نشان داده است که حکومت بد و نظام نیمبند بهتر از بی حکومتی است. وقتی سازوکار واضح برای آینده نظام سیاسی مخصوصاً پس از برقراری حکومت موقت وجود ندارد، نباید در از بین رفتن نظام سیاسی فعلی و وعدههای دروغین طالبان همفکران دولتی و غیردولتی آنها خوشبین بود زیرا طالبان ماهیت خود را برای مردم افغانستان نشان داده اند هم در قالب زمامدار و هم در قالب مخالفان مسلح. آنها قابلاعتماد نیستند زیرا به تعهدات خود عمل نمینمایند و بدتر از همه آنها برای کشتن انسانها کمترین درنگی به خرج نمیدهند. بازگشت طالبان به قدرت، بازگشت دهه نود قرن بیستم است و در مورد اینکه طالبان ماهیت خود را تغییر داده اند، خوشبینی بیهوده است و در این مورد ضربالمثل معروفی است که میگوید آزموده را آزمودن خطاست.

دیدگاه شما