صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فرهنگ اقتصادی در انتخاب سیاسی

-

فرهنگ اقتصادی در انتخاب سیاسی

امروزه اندیشمندان اقتصادی به این نتیجه رسیده اند که توسعه اقتصادی و اجتماعی مطلوب تنها بر اساس فرهنگ در قالب سرمایه های اجتماعی قابل تحقق است. لذا وقتی مباحث توسعه پایدار را مطرح می نمایند همیشه بر فرهنگ اقتصادی به عنوان محور فعالیت های اجتماعی تأکید و اهتمام ویژه ای دارند. بنابراین در جوامع جهان سوم بخصوص کشور عزیزمان افغانستان، ضرورتهای اقتصادی و فرهنگی میتواند به عنوان دو عامل نیرومند در شکلدهی رفتار بشری مطرح شود.  براین اساس؛ تحلیل صحیح از مناسبات بین علم اقتصاد و فرهنگ بهمنزلهی عرصههای گفتمان روشنفکری به عنوان راه حلی در توسعه افغانستان باید مورد بررسی قرار گیرد.
اگر بخواهیم رابطه فرهنگ و اقتصاد را به صورت خلاصه بیان کنیم شاید بتوان گفت:
1- رفتارهای پایدار انسانی حاصل و متأثر از فرهنگ است.
۲- فعالیتهای اقتصادی از جمله رفتارهای اقتصادی انسان است و در نتیجه جزئی از مجموعه رفتارهای انسانی به شمار می آید.
۳- رفتارهای اقتصادی (غیر از رفتارهای ناپایدار و استدلالی )، مبتنی بر فرهنگ است و رفتارهای پایدار خاص، نتیجه فرهنگ خاص است. بنابراین رفتارهای پایدار خاص اقتصادی نتیجه فرهنگی خاصی است . توسعه اقتصادی نیز به وضعیتی خاص از اقتصاد اطلاق می شود و هر وضعیت خاص اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است . بنابراین توسعه اقتصادی نتیجه رفتارهای خاصی است و این رفتارهای خاص، نیز نتیجه فرهنگی خاص بوده و به همین دلیل می توان نتیجه گرفت که توسعه اقتصادی نیز وضعیت فرهنگی خاص خود را می طلبد.
اصلی ترین ترین محصول فرهنگ در جامعه، «فرهنگ اقتصادی» توده است که برخواسته از بستر و شرایط اجتماعی جامعه مدرن است.
از آنجایی که اقتصاد زیر بنای زندگی مدرن را تشکیل می دهد، فرهنگ نیز باید سمت و سویی اقتصادی به خود بگیرد. بدین معنا که روابط فرهنگی و رفتارهای مردم در جهتی که باعث افزایش سطح رفاه عمومی جامعه باشد، حرکت کند. به عبارتی اگر در جامعه اقتصاد اصل شد، به طور مسلم سمتوسوی اقتصاد فرهنگ هم به طرف همان متغیر اصلی ـ اقتصاد ـ خواهد بود.
در سطح کلان ، اقتصاد فرهنگ به عنوان یک وسیلهی ارتباطی در نظر گرفته میشود و فقط به پول و هزینه کردن آن محدود نمیگردد، بلکه تمام ابزارهای رسانهای جامعهی امروز ما را در بر میگیرد؛ ابزارهایی از قبیل تلفن ، نمابر و یا وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون ، سینما، مطبوعات و کتاب . از این فراتر، اقتصاد فرهنگ در سطح کلانش شامل ادبیات شفاهی حاکم بر جامعه و زبان محاورهای مردم هم میشود. در ادبیات دانشگاهی نیز اصطلاحات نظری ، اصطلاحات مربوط به هستیشناسی و یا اصطلاحات ریاضی و اصطلاحات مربوط به حوزههای فیزیک و یا شیمی و حتی علائمی که در جامعه به کار برده میشوند در حوزهی کلان اقتصاد فرهنگ میگنجند.
در شرایط اجتماعی ، همانگونه که اقتصاد بر فرهنگ تأثیر میگذارد، فرهنگ هم بر اقتصاد تأثیر متقابل دارد و فرهنگی هم که در اقتصاد جاری میشود، در بستر اقتصاد پرورش مییابد. بنابراین ، در مرحلهی سوم میتوان به جای «اقتصاد فرهنگ »، «فرهنگ اقتصاد» را به کار برد، چون فرهنگ در اقتصاد جاری شده و اقتصاد بستر فرهنگ واقع گردیده و همهی بخشهای اقتصاد تحتتأثیر فرهنگ شده است . نظام توزیع قدرت ، توزیع اطلاعات و توزیع ثروت و همهی سختافزارهایی که به عنوان بستر مادی جریان فرهنگ به کار میروند، در این مرحله ، بخشی از جامعه محسوب میشوند؛ یعنی بستری برای توسعهی فرهنگ میشوند. حال اگر اقتصاد جامعه بر پایهی توسعهی سود و سرمایه حرکت کند، بستری را که برای رشد ونمو فرهنگ ایجاد میکند، بستری مادی خواهد بود؛ یعنی فرهنگ جامعه به سوی اهداف مادی حرکت خواهد کرد.
در اقتصاد فرهنگ، چگونگی مسأله افزایش منافع اجتماعی و حتی مباحثی اساسی مانند دخالت یا عدم دخالت دولت در اقتصاد به منظور توزیع عادلانه نیز مطرح می شود. اقتصاد فرهنگ یا مسئله عدالت اقتصادی ارتباط نزدیکی پیدا می کند.
عدالت اقتصادی در جامعه سیاسی از حوزه هایی است که فرهنگ اقتصادی در کم و کیف آن بحث می کند. چرا که از مقوله های ارزشهای انسانی هر جامعه بحث تحقق عدالت اقتصادی می باشد.  در این زمینه اقتصاد و فرهنگ گفتمان مشترکی را در حوزه سیاست و پالیسی هایی که باید اجرا شود مطرح می نماید.
اقتصاد فرهنگ به دو مقوله در حوزه تحقق عدالت اقتصادی در فضای سیاسی جامعه می پردازد. مقوله اول: مبارزه با فقر در جامعه است. بدین ترتیب که سعی دارد تمام امکانات جامعه را بین تمام مردم جامعه به قسمی تقسیم نماید که هیچ شهروندی زیر خط فقر در جامعه وجود نداشته باشد. در این قسمت وقتی تمام افراد جامعه بالای خط فقر در زندگی شخصی و اجتماعی قرار گرفت دیگر خیالش از تامین نیازهای اساسی مردم جامعه برطرف می شود.
مقوله دوم: عدالت به مفهوم احترام به انتخابهای افراد در جامعه سیاسی است. بدین صورت که هر کس بر اساس شایستگی که دارد می تواند دست به تلاش بزند و حق انتخابهای وی برای تغییر زندگی شخصی از وضع موجود به وضع مطلوب را به رسمیت بشمارد. در نهایت نیز زندگی وی را بر اساس شایستگی و استعداد و تلاشهایش قبول می نماید.
از آنجایی که جامعه از افراد تشکیل شده است، لذا این تلاشهای فردی نهایتاً منجر به تغییرات اجتماعی از وضع موجود به وضع مطولب تر خواهد شد. انتخابهایی سیاسی نیز در اینجا معنی می یابد. انتخابهایی که هر چند بستر سیاسی دارند اما همواره بر پایه فرهنگ اقتصادی بنا شده است. فرهنگی که مشخص می کند ارزشهای متعالی اقتصاد در جامعه چیست؟ منافع اجتماعی کل چیست؟ منافع بلند مدت و کوتاه مدت چیست؟ و...
در جامعه امروز افغانستان عزیزمان که انتخابهای سیاسی مختلفی مطرح است نیز این مقوله قابل تامل و بررسی است که چگونه فرهنگ اقتصادی می تواند در انتخابهایی جامعه سیاسی تاثیر بگذارد؟ چگونه منافع افراد که متاثر از نوع انتخابهای آنها در بستر جامعه و ورابط اقتصادی آنها شکل می گیرد می تواند در منافع اجتماعی کل تاثیر بگذارد؟ چگونه جمع منافع شهروندان افغانستان برابر با جمع منافع انتخابهای سیاسی افراد را در بر می گیرد؟ و... اما آنچه در پایان باید ذکر شود این مهم است که تمام شهروندان افغانستان در زمینه فرهنگ اقتصادی باید بدانند که ترجیح منافع جمعی و ملی بر منافع شخصی نهایتاً منجر به افزایش منعت اجتماعی کل افغانستان به حیث یه نظام اقتصادی-سیاسی خواهد شد و تنها در چنین جامعه ای است که امکان تغییر ساختارها فراهم خواهد شد.

دیدگاه شما