صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ارتباط وتعامل «ملت سازی» و«دولت سازی»

-

ارتباط وتعامل «ملت سازی» و«دولت سازی»

  مقدمه
هرکدام از«مفاهيم ملت سازي» و«دولت سازي» درجاي خودش نيازمند بحث وتحقيق مفصلي است . بنابرشرايط خاص زماني ارتباط و تعامل اين دو گزينه اي مهم به صورت خلاصه به بحث گرفته شده است. در طول تاريخ، ملتهاي بسياري شکل گرفته اند؛ ملتهايي با مشخصه هاي گونـاگون کـه گـاه بـا تکيـه بـرويژگيهاي مطلوب خويش رهنماي نسلهاي آينده شده و جوامع پس از خود را شکل داده اند وگاهي در قالـب مللي فاقد تشکل و کم بهره از خردجمعي، به دليل ضعف مديريت و سوء تدبير منقرض شـده، از اذهـان و يادهـا محو شده و به تاريخ پيوسته اند. بنابراين سؤالي شکل مي گيـرد مبنـي بـر اينکـه «چـه عوامـل و الزامـاتي موجـب ميگردد که ملتي واحد و خردمند شکل گيرد و تداوم يابد؟» ضمن اينکه ماهيت تکامل پذير و فراگردي ملت سازي و استمرار حفظ موجوديـت و هويـت هر ملت، مقوله ي پيچيده اي است که کمتر مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران قـرار گرفتـه است؛ امري که شکل گيري و وجود يک حکومت را در کنار ملتي منسجم ضروري مي سازد. به بياني ديگر تداوم و استمرار فراگرد ملت سازي مرهون شکل گيري حکومتي متعهد و برخاسته از ملت است؛ امري که از آن به «دولت سازي » تعبير ميشـود. براي روشن شدن ارتباط و تعامل مفاهيم ملت سازي با دولت سازي مراحل هريک را درحد امکان به صورت جداگانه بايد برسي کرد، ولي دراين نوشتارسعي گرديده درضمن بيان مفاهييم ملت سازي ُ به مفهوم دولت سازي و به اولويت هاي هرکدام اشاره گردد.
الگويي ملت سازي:
حکومت ها، که بنابر نوعي قرار نانوشته ي اجتماعي به نمايندگي از آحاد ملـت، موظف به حفظ استقلال و نظم کشورند، به مثابه بازيگر اصلي عرصه ي اجتماعي، مسئول حفـظ موجوديت ملت و تکامل و استمرار فراگرد ملـت سـازي انـد؛ امـري کـه بـه نـوعي در حکمرانـي عينيت مي يابد؛ بدين معنا که حکومت، به مثابه نهاد رهبر، در کنار ساير نهادهاي اجتماعي نظيـر بازار و ساير وجوه جامعه ي مدني، متولي حفظ موجوديت ملت وتداوم بخش و تسهيل گر تکامل فراگرد ملت سازي است. الگويي ملت سازي متشکل از سه جزء زير مي باشد.
 الف) الزامات ملت سازي (هويت ملي):
براي اين که فرايند ملت سازي در يک جامعه به خوبي و موفقانه پيش برود، مردم بايد از هويت هاي سنتي قومي، نژادي و مذهبي عبور کنند و به يک احساس جمعي دست يابند. عبور از هويت هاي سنتي اما ساده و آسان نيست و نيازمند به وجود آمدن يک خودآگاهي جمعي است.در جوامع توسعه يافته ملت سازي مقدم بر دولت سازي است. آنها بر اساس تجربه هاي تاريخي به يک خودآگاهي جمعي رسيده اند و ضرورت همبستگي جمعي در قالب يک ملت را درک کرده اند، پس از آن تلاش کرده اند که  دولت را به مفهوم مدرن آن بسازند.
ب) راهبردهاي تداوم بخش ملت سازي:
براي تقويت ملت سازي، بايد عوامل اساسي اين کار را دريابيم و به آنها بپردازيم. تجربه هاي تاريخي نشان داده است که فقدان اين عوامل همواره باعث بوجود آمدن شکاف هاي اجتماعي شده است و روند ملت سازي را با چالش مواجه کرده است.عوامل اساسي  ملت سازي را به شرح زير مي توان خلاصه کرد (عدالت اجتمـاعي، کارآمـدي حکومـت)
يک - عدالت اجتماعي:
فقدان عدالت اجتماعي را در افغانستان مي توان به سادگي مشاهده کرد. عدالت اجتماعي به معني توزيع عادلانه قدرت و سرمايه هاي اجتماعي است. اما اين امر در گذشته وجود نداشته است و در يک و نيم دهه ي اخير تلاش ها در اين مورد ناکافي بوده و نتوانسته است رضايت شهروندان را بدست بياورد.
تامين عدالت اجتماعي باعث بوجود آمدن احساس همگرايي مي شود و زمينه را براي تقويت پروسه ي ملت سازي فراهم مي کند. تا زماني که مردم يک جامعه از نابرابري اجتماعي رنج ببرند و فرصت ها و سرمايه هاي اجتماعي بصورت عادلانه توزيع نگردد، احساس همگرايي بوجود نمي آيد و در نتيجه پروسه ي ملت سازي نيز به ثمر نخواهد نشست..نابرابري اجتماعي به عنوان يک عامل بيروني و عيني مي تواند باعث نفاق و افزايش تضادها و تنش هاي اجتماعي شود. علاوه بر آن، از لحاظ روان شناختي، نابرابري اجتماعي باعث مي شود که براي بخشي از مردم جامعه احساس « محروميت» بوجود بيايد. اين احساس سبب نارضايتي خواهد شد و در توليد بغض و تضاد موثر خواهد بود. بنابراين تامين عدالت اجتماعي يکي از عوامل اساسي براي تقويت ملت سازي است.
ساختار جامعهي افغانستان، يک ساختار قومي و قبيلوي است، هويت هاي قومي و قبيلوي بر هويت ملي غالب است. همچنان مبناي رسيدن به قدرت و حکومت در افغانستان همواره اتکا به سياست هاي قومي بوده است. حکومت هاي افغانستان به ملت سازي توجه نکرده اند و بر اثر اين بي توجهي ساختار اجتماعي افغانستان تحول نيافته و دچار تغيير چنداني نشده است. در دنياي مدرن، از وظايف اساسي هر نظام سياسي ايجاد و تقويت ملت سازي است. هر دولتي که عملکرد درست در اين راستا نداشته باشد، دير يا زود با بحران هاي اجتماعي روبرو خواهد شد و شاهد فروپاشي اجتماعي و از بين رفتن همبستگي اجتماعي خواهد بود. اين گونه بوده است که فرايند ملت سازي در افغانستان همواره با چالش مواجه بوده است و به نتيجه نرسيده است.
دو- کارآمـدي حکومـت:
ملت سازي با حذف هويت هاي قومي و مذهبي بوجود نمي آيد، دولت بايد سياستي را طرح و اجرا کند که ضمن پذيرفتن هويت هاي متفاوت قومي، زباني و مذهبي؛ ارزشهاي و باورهاي را بوجود بياورد که براي همه اقوام قابل احترام گردد.
دولت براي اينکه بتواند مردم را بسوي ملت سازي سوق دهند و هويت ملي را بر هويت هاي قومي، مذهبي و زباني غالب گرداند، بايد ارزشهاي نويني را خلق کند تا از طريق آنها احساس همگرايي براي مردم بوجود بيايد و آنها بتوانند با پذيرفتن آن ارزشها، هويت ملي را بوجود بياورند. چنانچه جامعه جهاني تلاش کرد که حکومت افغانستان را بر اساس مشارکت سياسي اقوام افغانستان بنا نهد و نخبگان سياسي از هر قوم را در درون نظام سياسي جاي دهد تا از آن طريق بتوانند مردم افغانستان را بهم نزديک سازند. اما متاسفانه مشارکت سياسي در سالهاي گذشته به معني واقعي آن بوجود نيامد و بيش از حد نمادين و نمايشي بود و به همين خاطر در روند ملت سازي نيز موثر و کار آمد نبود و کارکرد لازم را نداشت.
دولت افغانستان در حال حاضر نياز جدي به تقويت ملت سازي دارد. در صورتي که حکومت نتواند همگرايي ملي را تقويت کند و احساس خودآگاهي جمعي را  بوجود بياورد، رسيدن به هويت ملي نيز دشوار خواهد بود و خطر بوجود آمدن تنش ها و شکاف هاي اجتماعي بر اثر تنش ها و اختلافات سياسي همواره دولت افغانستان را تهديد خواهد کرد.
ج) فرايند ملـت سـازي :
آنچه مهم است نتيجه وفرايند ملت سازي مي باشد که به صورت فهرست وار به عناوين آن اشاره گرديده است (انسـجام و يکپارچگي ملي، اعتماد عمومي، صلح پايدار، توسعه ي متوازن و پايدار، مشروعيت ملي و فراملي) تحليل وتوضيح عناوين مذکوربه فرصت ديگر و زمان ديگرنيازمند است.
د) ارتباط ملت سازي با دولت سازي:
در جوامعي که ملت سازي مقدم بر ملت سازي بوده اند، ملت سازي بايد در درون دولت شکل گيرد. همانند که جامعه جهاني در کنفرانس بن، اول ساختار سياسي دولت افغانستان را تشکيل دادند و بعد خواستند که از طريق دولت مردم افغانستان را متحد بسازند، اما در طول اين يک و نيم دهه نخبگان سياسي ما نتوانستند بسوي ملت سازي گام هاي جدي بر دارند و خودآگاهي جمعي و اراده براي زيست جمعي را در درون جامعه افغانستان بوجود بياورند.
تقويت فرايند ملت سازي و دست يابي به يک هويت جمعي بر اساس خودآگاهي جمعي، بصورت طبيعي و اتوماتيک بوجود نمي آيد. همچنان براي موفق شدن پروسه ي ملت سازي، به برخورد خشونت آميز با هويت هاي قومي و مذهبي و قلع و قمع آن نيست. براي موفق شدن فرايند ملت سازي بايد شرايط عيني آن فراهم گردد و اراده زيست جمعي در بين شهروندان بوجود بيايد. اين کار نيازمند اقدامات جدي از سوي نخبگان سياسي، اجتماعي است و همچنين نيازمند برخورداري تمام شهروندان کشور از فرصت ها و امکانات برابرند.
اما در کشورهاي جهان سوم و توسعه نيافتهي همانند افغانستان دولت سازي مقدم بر ملت سازي است.
ما در گام نخست تلاش کرده ايم که دولت را بر اساس معيارها و الگوهاي مدرن غربي بسازيم، در حالي که هنوز ملتي به معني واقعي آن وجود ندارد، خود آگاهي جمعي بوجود نيامده است و هويت هاي قومي و مذهبي هنوز بر هويت ملي غالب است. درنتيجه ملت سازي ودولت سازي درنهايت لازم وملزوم يک ديگر و در تعامل بايکدبگرند؛ ولي راهي راه درازي هنوز درپيش روداريم.

دیدگاه شما