صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

خشونت علیه زنان در افغانستان

-

خشونت علیه زنان در افغانستان

خشونت به هر نوع رفتار و الفاظی گفته می شود که باعث آسیب زدن یا آزار فرد یا افراد دیگر شود. هنگامی فردی به قصد آسیب رساندن، حرکات و رفتاری را انجام می دهد یا حرفی می زند که به شخص مقابل اذیت و آزاری می رساند، عمل خشونت باری را انجام داده است.
برای خشونت تعریف های زیادی شده است. برخی از این تعاریف صرف تهاجم فیزیکی را خشونت اطلاق می کند.
در حالی که خشونت ابعاد مختلفی دارد که خشونت لفظی، ساختاری و یافرهنگی صورت می پذیرد که از این طریق به فرد یا گروهی از افراد جامعه آسیب وارد می کند.
در تعریف خشونت آمده است: خشونت رفتاری توآمان با عصبانیت و اذیت و آزار جسمی و یا روحی افراد، اطلاق می گردد. یا هر عمل مادی و معنوی که باعث آزار رساندن طرف مقابل شود، زیر عنوان خشونت قرار می گیرد. خشونت جسمی، روانی، جنسی و رفتاری، همه از انواع خشونت شمرده می شود.
در اعلامیه محو خشونت علیه زنان، خشونت عبارت است از: خشونت به معنای هرگونه عمل خشونت آمیز بر اساس جنسیت که موجب بروز آسیب های جسمی و جنسی و روانی یا رنج و آزار زنان، از جمله تهدید به انجام این اعمال، محرومیت های اجباری یا اختیاری از آزادی در زندگی خصوصی و اجتماعی می شود. بنابراین هرعملی که مبنای جنسی داشته باشد و باعث آسیب جسمانی، جنسی، روانی و یا رنج و محنت زنان شود، خشونت نامیده می شود.
انواع خشونت علیه زنان
قانون منع خشونت علیه زنان و قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان دوسند مهم و معتبرند که در سطح ملی دولت افغانستان را مکلف می سازد تا در مبارزه علیه تبعیض و خشونت علیه زنان به صورت جدی اقدامات عملی نماید.
تصویب این دو قانون از اساسی ترین اقداماتی است که دولت افغانستان در جریان چند سال گذشته، در جهت رفع تبعیض و خشونت علیه زنان را انجام داده است.
براساس ماده دوم هر دو قانون، هدف از تصویب آنها، تآمین حقوق قانونی و حفظ کرامت انسانی زن، حفظ سلامت خانواده و مبارزه علیه رسوم، عرف های ناپسند که سبب خشونت علیه زنان می گردد، فراهم کردن محیط مناسب و مصئونیت کاری و تعلیمی، حمایت از متضر آزار و اذیت و قربانیان خشونت علیه زنان و تعقیب عدلی و قضایی مرتکبان جرم خشونت علیه زنان می باشد.
خشونت علیه زنان انواع گوناگونی دارد، اما در اینجا دسته بندی خشونت علیه زنان برمبنای مصادیقی که در قانون منع خشونت علیه زنان، انجام شده است و مصادیق رفتار خشونت علیه زنان را به دسته های همانند خشونت فیزیکی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دسته بندی گردیده است که هر دسته را به صورت فشرده ذکر می شود.
1- خشونت فیزیکی
خشونت فزیکی شایع ترین نوع خشونت علیه زنان به شمار می رود. این نوع از خشونت، قربانی را به صورت جسمی آسیب می رساند.
این دسته از خشونت به هرگونه رفتار غیراجتماعی اطلاق می گردد که ممکن است از لمس کردن بدن زن آغاز شده و گاهی تا مرحله آزار و اذیت جسمی زن به پیش می  رود. اما آنچه در قانون منع خشونت علیه زنان به عنوان مصادیق از خشونت علیه زنان آمده است که عبارتند از: لت وکوب، آتش زدن و یا استعمال مواد کیمیاوی و سایر مواد خطرناک، مجروح و معلول کردن، آزار جنسی، کار اجباری.
از مصادیق رفتار خشونت آمیز، خشونت جسمی و لت و کوب زنان گسترده ترین نوع خشونت علیه زنان را تشکیل می دهد.
2- خشونت روانی
خشونت زبانی و روانی که یکی از رایج ترین نوع خشونت علیه زنان است، شرافت، آبرو، غرور و اعتماد به نفس زن را به صورت جدی مورد تعرض قرارداده و متاثر می سازد. این نوع رفتار کمتر به عنوان خشونت مورد توجه قرار می گیرد و آثار و پیامدهای منفی را بر شخصیت، روان، زندگی شخصی و اجتماعی زن دارد.
در خشونت های لفظی و روانی قربانیان خشونت از لحاظ روانی آسیب می زنند که در افغانستان کمتر مورد توجه قرار می گیرد. مصادیقی که در قانون منع خشونت علیه زنان به حیث خشونت روانی تصریح شده، عبارتند از: دشنام، تحقیر، مجبور نمودن به خود سوزی، خودکشی و یا استعمال مواد مضر، ازدواج با بیش از یک زن، انزوای اجباری.
خشونت های روانی که بر زنان اعمال می گردد، پیامدهای ناگواری دارد که عبارتند از: سرخوردگی، اضطراب و استرس، نامیدی، خود حقیر بینی، عقده نسبت به دیگران، از کار افتادگی ادراکی، از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگی ها و عدم کفایت زن در تدبیر منزل و گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه ها، عدم کارآیی زن در محیط کار و پناه بردن بردن بر استفاده از دواهای روان گردان، پناه بردن به فالگیری و رمالی، از دست رفتن استعدادهای زن و دست زدن به خودکشی و از دست دادن اعتبار اجتماعی و خانوادگی.
3- خشونت فرهنگی
یکی دیگر از انواع خشونت علیه زنان خشونت هایی است که ریشه در فرهنگ جامعه دارد که این نوع خشونت به نسبت ساختار فرهنگی انسانی زن را قربانی می کند؛ زیرا قدرت گسترده ای که عرف و فرهنگ جامعه افغانستان به مردها اعطا کرده است، سبب می شود تا مرد خود را به عنوان رئیس خانواده احساس کرده و در حوزه خصوصی خانواده علیه زنان اعمال خشونت نماید.
نظام خانواده در افغانستان مردسالارانه است که در اعمال قدرت خانگی و سیاسی دست مردان باز است و از ویژگی های این نوع نظام برتری جنس مذکر در مقابل قوانین اجتماعی است و در چنین نظامی زن قیمومیت دایمی مرد است و به این ترتیب، استقرار فرهنگ مردسالارانه در جامعه افغانستان یکی از عوامل اساسی است که در به وجود آوردن ساختار فرهنگی و اجتماعی تبعیض آمیز و خشونت علیه زنان نقش تعیین کننده دارد. این دسته از خشونت مواردی از قبیل خرید و فروش به منظور یا بهانه ازدواج، نکاح اجباری، ممانعت از حق ازدواج یا حق انتخاب زوج، نکاح قبل از سن قانونی را دربرمی گیرد.
4 ـ خشونت اجتماعی
ساختار اجتماعی بخشی از خشونت ها را بر زنان تحمیل می کند. براساس ساختار اجتماعی جامعه افغانستان مردان از قدرت بیشتر و زنان از قدرت کمتر برخوردارند. مصداق های خشونت های ساختار اجتماعی عبارتند از مجبور نمودن به فحشا، ضبط و ثبت هویت زن قربانی و نشر آن به نحوی که به شخصیت وی لطمه وارد شود، آزار و اذیت، اجبار زن به اعتیار به مواد مخدر، ممانعت از حق تعلیم، تحصیل، کار و دسترسی به خدمات صحی.
5 ـ خشونت اقتصادی
هم چنان که فقدان استقلال اقتصادی زنان یکی از مهمترین عوامل خشونت علیه زنان محسوب می-شود. این وابستگی زنان به شوهرانشان موجب می شود تا زنان در سطح اجتماع در موقعیت پایین تر نسبت به مردان قرار گرفته و به حضور و نقش آنان در تصمیم گیری های خانوادگی اهمیت داده نشود. در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار ارزان قیمت و باید تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند بی آنکه امنیت اقتصادی داشته باشند.
طبق قانون منع خشونت علیه زنان، مواردی چون، منع تصرف در ارث، منع تصرف اموال شخصی، نفی قرابت از عمده ترین مصادیق خشونت های اقتصادی علیه زنان می باشد. خشونت مالی یا اقتصادی به اشکال گوناگون زندگی زنان را تحت تاثیر قرار می دهد که در زیر تعدادی از این موارد را می آوریم:
محرومیت زنان از سواد و عدم دسترسی به فرصت های حرفه آموزی، امنیت شغلی زنان در دوران بعد از رخصی زایمان در خطر قرار می گیرد، زنان، در عمل، از دستمزد کمتری در محیط کار بهره می برند، شوهر مجوز شرعی و سنتی در اختیار دارد و می تواند با استفاده از آن مانع اشتغال همسرش شود، با وجودی که حقی بر مهریه دارند، اما چون طلاق حق مردان است، اغلب همین حقوق مالی را در بدل گرفتن طلاق می بخشند و دست خالی رها می شوند و اکثرا زنان شاغل تمام درآمد خود را طی سال ها که به خانه می برند خرج می کنند، در صورت وقوع طلاق یا مرگ شوهر یا ازدواج مجدد شوهر به شدت گرفتار فقر و تنگ دستی می شوند و در ایام کهنسالی تنها می مانند.
نتیجه
خشونت علیه زنان به گونه های مختلف اعمال می شود، اما خشونت های فیزیکی، روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عمده ترین دسته های خشونت علیه زنان می باشد.

دیدگاه شما