صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نقش معارف در مبارزه با تبعیض و نژادپرستی

-

نقش معارف در مبارزه با تبعیض و نژادپرستی

افغانستان کشور چند قوميو چند مذهبي است که اين موضوع مديريت سياسي کشور را پيچيدگي خاص بخشيده است و اين تنوع نهتنها بر رفتار نخبگان سياسي تأثيرگذار بوده است بلکه در لايههاي عميق اجتماعي نيز رسوخ نموده است. در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم نژادپرستي در اروپا ابتدا در قالب نظريههاي بهظاهر علميمطرح شد و سپس بار سياسي و فرهنگي پيدا نمود که پيامدهاي بسيار مخرب برجا گذاشت و اين آفت تنها به اروپا محدود نشد بلکه مانند ساير تحولات، دايره جهاني به خود گرفت و افغانستان يکي از کشورهاي بوده است که بيشتر بار منفي تحولات اروپا را تجربه نموده است تا دستاوردهاي انساني آن. متفکران آلماني و انگليسي پيشتاز نظريه برتري نژادي (ژرمنها) در اروپا بودند که در ساير مناطق ازجمله خاورميانه و افغانستان به آريايي گرايي تعبير شد و از دهه سي الي اواخر دهه شصت ميلادي قرن بيستم در افغانستان بحث برتري آرياييها نسبت با سايرين به يکي از محورهاي گفتمان فرهنگي و سياسي حکومتهاي آنوقت تبديل شد. در آن دوران تلاش صورت گرفت که از روشهاي آريايي گرايي مخصوصاً آلمان الگوبرداري نمايد و حتي ديدارهاي نخبگان سياسي افغانستان با شخص آدولف هيتلر و گوبلز در اين قالب صورت گرفت که ما آريايي هاي دو سرزمين (آلمان و افغانستان) از ريشه واحد هستيم و ميتوانيم متحدان خوب براي همديگر باشيم. اين تفکر برتريطلبي قومي-نژادي در ابعاد مختلف فرهنگي افغانستان رسوخ نمود که تا اکنون نيز به نحوي سايههاي شوم آن تفکر در افغانستان حاکم است. چنين تفکري در قالب متون درسي مکاتب و دانشگاههاي افغانستان براي نسلهاي مختلف تدريس و تلقين شده است که گويا برخي نژادها و قوميتها نسبت به سايرين برتري طبيعي دارد و اين برتري ميتواند در امر مديريت سياسي و کشوري نيز لحاظ شود. وقتي متون درسي مکاتب با چنين تفکري آميخته باشد، پيامدهاي آن طولانيمدت خواهد بود زيرا کودکان کشور با ذهنيت سفيد و پاک خود وارد مکاتب ميشوند اما به افراد نژادپرستي تبديل ميشوند که بهراحتي نميتوانند چنين تفکر و رفتاري را در قبال ساير شهروندان لحاظ نکنند. طرز تفکر نژادپرستانه و متعصبانه مذهبي موجب جرحوتعديل ناروا در تاريخ و فرهنگ افغانستان گرديد که برخي از افتخارات فرهنگي و تاريخي کشور کاملاً ناديده گرفته شد و بهجاي آن تلاشهاي بيهودهاي صورت گرفت تا ارزشهاي جديد تاريخي و فرهنگي جا گزين شود. اين تلاشها موجب گرديد دانش آموزان مکاتب افغانستان به گونه تربيت شوند که تنوع فرهنگي و قوميافغانستان را در نظر نگيرند و صرفاً نژاد باوران متعصبي باشند که کمتر از تماميتخواهي به چيزي راضي نميشوند. اکنونکه افغانستان نيز در کنار ساير کشورهاي جهان از ارزشهاي جهاني و بشري مانند برابري و آزادي سياسي و فرهنگي برخوردار شده است، کم و بيش تلاش ميکند که مانند کشورهاي مردمسالار و باثبات جهان روي باورهاي غلط گذشته مانند برتري قومي، نژادي و مذهبي خط بطلان بکشد و ارزشهاي جديدي را ترويج نمايد که همگرايي ميان نسلهاي آينده افزايش يابد تا هزينه مديريت جامعه متنوع افغانستان کاهش پيدا کند. به تاريخ بيستم عقرب 1398 نشست مشورتي از سوي وزارت معارف در مورد نصاب درسي مکاتب افغانستان برگزارشده بود که در آن نشست چهرههاي حکومتي و غير حکومتي شرکت نموده بودند. قانون پوه سرور دانش معاون رئيسجمهوري افغانستان در مورد ضرورت اصلاح نصاب تعليميمکاتب افغانستان ايراد سخن نمود که در کنار ساير اهميتهاي اصلاح نصاب آموزشي به نکته کليدي مبارزه فرهنگي با تبعيض و تعصب در کشور اشاره نمود و يکي از کار ويژههاي معارف را، پرورش کودکان با در نظر داشت اقتضاات جهاني و بينالمللي دانست. اهميت مکاتب و معارف کشور را در مبارزه با تبعيض و تعصب ميتوان در ذيل چند عنوان بيان نمود:
الف- کثرت باوري: امروزه تقريباً همه کشورهاي جهان بهجز تعداد محدود، کثرت باوري را بهعنوان يک واقعيت انکارناپذير قبول نمودهاند. با توجه به تنوع فرهنگي و قوميافغانستان، وحدتگرايي در قالب حذف نتيجهاي مطلوب در پي ندارد. در طول تاريخ افغانستان معاصر، حکام مطلقه افغانستان با روشهاي مختلف کوشيدهاند که براي مديريت تنوع قوميو فرهنگي افغانستان از طريق قوه قهريه و حذف سياسي و فرهنگي اين تنوع عمل نمايند. حذف فرهنگي به آن معنا است که در حافظه تاريخي و جمعي کشور تلاش بر اين باشد که هويت سياسي، فرهنگي يک قوم يا چند قوميت را بهکلي ناديده بگيرد زيرا باور داشته باشد که اين بهترين گزينه براي مديريت چنين جامعه متنوع است. هرچند افغانستان طي دو دهه گذشته در مورد حذف شکافهاي قوميو فرهنگي گامهاي مثبتي برداشته است اما اين تلاشها بههيچعنوان کافي نيست زيرا اقدامات بنيادين لازم است تا زمينه همزيستي مسالمتآميز و عادلانه اقوام و هويتهاي متنوع افغانستان فراهم شود. براي نمونه ميتوان از متون درسي مکاتب در مورد تاريخ و فرهنگ جامعه افغانستان ياد نمود که هنوز به گونه وارونه تدريس ميشود برخي از جنبههاي مهم تاريخ و هويت کشور را ناديده ميگيرد. در متون درسي کشورهاي مردمسالار براي کودکان در مورد گذشته آن کشور به گونه تلقين ميکنند که آنها در کنار افتخارات گذشته، مصائب و مسببان چنين فجايع را نيز در جامعه بشناسند. براي نمونه ميتوان از مکاتب آلمان ياد نمود که در متون درسي آن آدولف هيتلر نهتنها تمجيد نميشود بلکه جنايات وحشتناک آن نيز براي کودکان کشور يادآوري ميشود و از قربانيان جنايات هيتلر به گونه محترمانه يادبود ميشود. در افغانستان در کتب درسي دانش آموزان صرفاً از افتخارات گذشته آنهم به شکل انحصاري يادآوري ميشود اما در مورد مسببان جنايات حکام مطلقه گذشته افغانستان و قربانيان آنها چيزي ياد نميشود که اين موضوع موجب ناديده انگاشتن بخش قابلتوجه از شهروندان کشور ميشود و حتي موجوديت تاريخي آنها را انکار ميکند. انحصارگرايي تاريخي و فرهنگي در جامعه متنوع نميتواند مسالمتآميز باقي بماند و خودبهخود زمينه تنش را فراهم ميکند که اکنون ميبينيم عده از شهروندان خود را در حاشيه احساس ميکنند و اين وضعيت براي آنها قابلقبول نيست وعدهاي ديگر هويتهاي ديگر را تهديد جدي عليه تاجوتخت خود ميبينند که درنتيجه اين نوع تفکر، هرگونه تلاش براي ملتسازي بيهوده خواهد بود زيرا بنيانهاي بياعتمادي همچنان قوي باقي ميماند. لازمه زيست در جامعه متنوع کثرت باوري و ارزشگذاري يکسان در مورد تماميموجوديتهاي فرهنگي، سياسي، تاريخي و قوميکشور است. وقتي در سنين کودکي در مورد برابري شهروندي چيزي آموخته نشود، در رفتار عملي شهروندي در سنين بالاتر، برابري اجتماعي نميتواند عينيت پيدا نمايد. با توجه به اينکه افغانستان تماميکنوانسيونهاي حقوق بشري را پذيرفته است، کثرت باوري نهتنها يک ضرورت سياسي و فرهنگي کشور است بلکه مکلفيت حکومت افغانستان است که حقوق سياسي و فرهنگي تماميهويتهاي ساکن در اين جامعه را مدنظر قرار دهد.
ب- نظارت جدي بر متون آموزشي مدارس ديني: افغانستان از ناحيه رقابتهاي ايدئولوژيک خاورميانه بسيار آسيبپذير است زيرا مدارس افغانستان تقريباً بهطورقطع آبشخور خاورميانهاي دارد و در اين مدارس اکثراً نفرت و خشونت تدريس ميشود. وقتي به سخنان مدرسان مدارس مذهبي و حتي مبلغان مساجد گوش کنيم درمييابيم که بيشتر آنها نفرت و تفرقه تبليغ مينمايند تا رويکرد وحدتگرايانه. بسياري کساني که به گروههاي تروريستي ميپيوندند و عليه غيرنظاميان و تأسيسات عامه دست به خرابکاري و انفجار و انتحار ميزنند، تحصيلات مدرسهاي و ديني دارند که غير از خشونت و نفرت چيزي ديگر نياموختهاند و اين موضوع نشان ميدهد که عدم نظارت بر متون درسي مدارس ديني کشور يکي از منابع تمويل کننده فکري تروريسم و بنيادگرايي در کشور است.
بنابراين مبارزه فرهنگي با تبعيض و تعصب در کشور صرفاً جنبه ايجابي ندارد بلکه اقدامات سلبي را نيز لازم دارد. اقدامات ايجابي حکومت اين است که اصلاحات لازم را در متون درسي مکاتب کشور و ترويج کثرت باوري در جامعه متنوع افغانستان انجام دهند. اقدامات سلبي حکومت اين است که نهتنها خود به اقدامات ترويج کننده تبعيض و تعصب دامن نزند بلکه مانع از ترويج خشونت و نفرت در مدارس مذهبي کشور شود تا جلو فعاليتهاي خرابکارانه کشورهاي خاورميانه و پاکستان را در کشور گرفته شود.

دیدگاه شما