صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بحران مدیریت یا مدیریت بحران

-

بحران مدیریت یا مدیریت بحران

بیش ازهرزمانی دیگری به تعریف و بیان مفهوم مدیریت احساس میگردد.چون بحرانهای چند دهه ای گذشته ناشی از فقدان مدیریت یا ضعف آن میباشد،اما این بحران هیچگاه مردم و حکومت افغانستان و تحلیل گران سیاسی را به گونه شرایط بحرانی فعلی، در تنگنا قرارنداده است.
بحران انتخابات این روزها جدی تر و بحرانی تر شده میرود و بر رسانهها و تحلیل گران واقع بین و متعهد به آرمانهای ملی ما است که نگاهی جدی و تحلیلی به آن داشته باشند.بحران طولانی جنگ و صلح و بحران انتخابات در افغانستان دوپهلوو دومفهومیبوده که هرکدام اش در جای خود ضرورت به بازنگری و آسیب شناسی دقیق دارد.مفهوم اول بحران مدیریت میباشد.و در نگاه دوم، مدیریت بحران هم برمیگردد به بحران مدیریت که دربخش دوم این نوشته به آن اشاره شده است.
 الف - بحران مدیریت:
تعاریف متعدد و متفاوتی از مدیریت دیده شده است که به برخی از آنهابه صورت خلاصه اشاره میگردد مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع و امکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول قرار میگیرد. مدیریت یعنی بکار گرفتن هماهنگ علم و هنر در راستای رسیدن به هدف.
مدیریت بدون علم و دانایی و بدون هنر و خلاقیت ناقص است. مدیر خوب کسی است که در هر شرایطی و با هر سختی در کسب و کار خود بتواند مدیریت کارکنان و زیردستهای خود را در دست داشته باشد. مدیریت یعنی فعالیت که دارای هدف باشد. تصور عمیق ما از آینده خوب و موفق و پیدا کردن راه چاره برای رسیدن به اهداف را مدیریت مینامند. مدیران برای موفقیت پنج وظیفهی مدیریتی را بر عهده دارند:(1)
برنامهریزی،سازماندهی،هماهنگسازی، فرماندهی و کنترل. در نتیجه، امروزه وظایف مدیریتی (2) عبارتند از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. مطالعات نشان دادهاند مدیرانی که این وظایف مدیریتی را به خوبی انجام میدهند، مدیران بهتری هستند.یا مدیریت را با مسئولیت یک مجموعه همعرض میداند و میگوید: «مدیر به تعریف من، کسی است که مسئولیت کل یک سازمان یا بخشِ تفکیکشده و قابلتشخیصی از سازمان بر عهدهی اوست.»
اما بحران مدیریت یعنی روندمدیریت سالم قوی و مناسب به چالش گرفته شود.علل و عوامل بحران مدیریت را باید برسی نمود.به نظرمحققین پنج عامل بیشتر از سایر موارد در ایجاد بحران مدیریت اثرگذار بوده است.که برای ارایه راه حل ناگذیر به شناسای این عوامل میباشیم.
اول ) بسیاری از متصديان امور، مدیریت را یک علم نمی دانند! تعداد قابل توجهی از مدیران کشور، آموزش های کافی در زمینه مدیریت ندیده اند و به صورت تجربی و سعی و خطا در حال فراگیری مدیریت هستند و با جدیدترین نظریه ها، تکنیک ها و ابزارهای مدیریتی، فرسنگ ها فاصله دارند.
دوم ) تخصص گرایی و شایسته سالاری، جای خود را به باندبازی و جناح گرایی داده است. این چنین شد که کارهای مهم مدیریتی، بعضا” به دست افراد متوسط و زیر متوسط افتاده که قدرت لابی بیشتری دارند و به مراکز قدرت، نزدیکتر هستند.
سوم ) آن که فرهنگ كار کارشناسی، به فرهنگ تملق و چاپلوسی تبدیل شده است. کار برخی کارشناسان، دیگر کارشناسی و اعلام نظر نيست، بلکه بايد نظر مدیر خود را دریافت و آن را در گزارش خود به عنوان نتیجه فرایند کارشناسی اعلام كنند.
چهارم) آن که شفافیت و پاسخگویی نهادینه نگردیده و فشاری جدي از سوی افکار عمومیبر بدنه مدیریتی برای عملکرد بهتر احساس نميشود.
پنجم) آن که، افزایش روحیه منفعت طلبی و مال اندوزی افراطی، هر چه بیشتر منافع ملت را قربانی منافع افراد و گروه های خاص نموده است.در پایان تاکید میگردد که بحران مدیریتی در کشور اگر جدی گرفته نشود و برای آن چاره اندیشی نگردد، آینده خوبی در انتظار كشور نخواهد بود.
ب- مدیریت بحران
درافغانستان علاوه بربحران مدیریت با مدیریت بحران نیز مواجه هستیم .یعنی بحرانهای جاری مثل بحران امنیت و انتخابات احتیاج به مدیریت قوی وبه موقع دارد که اوضاع هر روز بدترازاین نشود بنا براین قبل از تحلیل علل و عوامل پیدایش بحران مثل انتخابات اول به نوع مدیریت بحران و تعاریف آن توجه گردد.بنابراین علل عمده چالشها و معضلات در حوزه مدیریت بحران کشور را شناسایی و تشریح نماییم.
1. مدیران و متولیان امر مدیریت بحران کشور تخصص علمیو لازم در این حوزه را ندارند و این مسئله میتواند به نظرات و اقدامات غیر کارشناسی و غیرعلمیمنجر شود مدیران در حوزه ستادی و اجرایی عمدتا آموزشهای تجربی دارند و با آزمون و خطا در حال فراگیری تکنیکها و روشهای مدیریت بحران هستند.
برخی مدیران با برخورداری از نفوذ و رابطه و هم چنین جناح گرایی در حوزه مدیریت بحران گمارده شدهاند و سیاسی کاری و جناح بازی بر حل اصولی و اساسی مشکلات و بحرانهای به وجود آمده غلبه پیدا کرده است.
2. دلیل عمده دوم را میتوان ضعف در آینده نگری و فقدان برنامه ریزی مدیران و دستاندرکاران امر مدیریت بحران و نیز دستگاههای ذی ربط و دخیل در این حوزه دانست. مقابله با بحرانها نیازمند رویکرد آینده پژوهانه میباشد تا با پیش بینیهای صحیح و مبتنی بر اصول علمیبتوان وقوع و پیامدهای آنها را پیش بینی و ارزیابی کرد.
3. بحث دیگر مربوط به شفافیت و پاسخگویی مسئولان نهادهای ذیربط در امر مدیریت بحران کشور است. به گونهای که در این رابطه فشار عمومیاز سوی مردم و نیز نهادهای نظارتکننده بر پاسخگویی و شفافیت عملکرد احساس نمیشود و این خود موجب میشود که بعضا کمکاری و سهل انگاری در انجام ماموریتهای پیشگیری و نیز مقابله با بحرانها صورت پذیرد.
از آن جا که فرهنگ پاسخگویی همچنان یک نقطه ضعف کلیدی در نظام مدیریت بحران کشور به شمار میرود، تاکنون دیده نشده است که مسئولی در قبال اشتباهات صورت گرفته به مردم پاسخگو باشد یا حداقل از مردم عذرخواهی کند.در حالی که اگر فشار از سوی مراجع ارزیابی کننده و نیز ازسوی افکار عمومیباشد، قطعا پاسخگویی و روشنساختن اقدامات و برنامهها در زمینه بحرانها میتواند از کم کاری و تسامح مسئولین و متولیان امر مدیریت بحران کشور جلوگیری کند.
4.  بحث دیگر به عدم استفاده از مردم و سازمانهای اجتماعی در امر مدیریت بحران است. زیرا اگر از مشارکت مردم و سازمانهای مردمیدر این راستا استفاده شود، قطعا نتایج بهتر و موثرتری در مقابله با بحرانها گرفته خواهد شد. در همه مسائل، برنامهها و اقدامات در هر حوزهای تجربه نشان داده است زمانی که از نیروی مشارکت مردمیبهرهگیری شده است نتایج سریعتر، بهتر و کارآمدتر حاصل شده است
5. عدم هماهنگی و کار تیمیدستگاههای مسئول و متولی امر مدیریت بحران که نشآت گرفته از ضعفهای قانونی در این رابطه است که نبود قانون مدون جهت یکپارچگی و هماهنگ سازی نیروها و دستگاههای دخیل در مدیریت بحران بر این مسئله را نشان میدهد.
فقدان سند جامع مدیریت بحران نیز مزید بر این علت است که کارها و اقدامات دستگاهها تداخل کاری با همدیگر داشته باشد و حالت جزیرهای به خود گرفته و نتواند بحرانها را به طور کامل مهار و ساماندهی نماید. باید این نکته را مدنظر داشت که مدیریت بحران امری گروهی است که تمام کوششهای نهادهای مربوطه باید تکمیلکننده یکدیگر باشد و میان آنها نباید موازیکاری، تضاد، تعارض و... وجود داشته باشد. لذا ضرورت تدوین سند جامع مدیریت بحران در اینجا قابل استنتاج است.
از گذشتهها ما به نوعی بحران مدیریت داریم. این اشکال جدی ماست. حقیقتا مدیریت بحران را اساسی و ریشهای درک نکرده ایم وجزء حوزه ای مدیریت کلان به حساب نمیآوریم و از همه بدتر اینکه دانش آموختگان مدیریت بحران در رآس کار نیستند.
این در حالی است که در کشورهای پیشرفته حتی اگر کسی هم فارغالتحصیل مدیریت بحران باشد در تجربه هم باید خودش را نشان بدهد تا بتواند به این سازمان راه یابد. از طرفی آموزش مدیریت بحران در دانشگاهها قدمت زیادی ندارد.مدیریت بحران ما هنوز قانون ندارد!
منابع :
1. هنری فایول (Henri Fayol )، یکی ازمدیران موفق و از بنیانگذاران عرصهی مدیریت
2. مینتزبرگ

دیدگاه شما