صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

قهر و آشتی احزاب جهادی؛ از نابودی کابل تا اتحاد تاکتیکی-انتخاباتی

-

قهر و آشتی احزاب جهادی؛  از نابودی کابل تا اتحاد تاکتیکی-انتخاباتی

افغانستان در نیمه دوم قرن بیستم به میدان جنگ نیابتی تبدیل شد که در آن جهان کمونیسم در ابتدا از رژیم اقتدارگرای محمد داود خان حمایت مینمود و در جانب دیگر غرب به رهبری آمریکا از طریق متحدان منطقهای خود مخصوصاً پاکستان از گروههای ضد دولتی مخصوصاً اسلامگرایان ایدئولوگ حمایت مینمود.
پسازاین که سیاست خارجی سردار داود خان از کرملین بهسوی کاخ سفید چرخش نمود، افسران کمونیست دستپرورده خودش در ارتش افغانستان دستبهکار شدند و با حمایت شوروی دست به کودتا زدند که برآیند آن تهاجم شوروی به افغانستان و حمایت جدی آمریکا از اسلامگرایان بود که بعداً به مجاهدین معروف شدند که این جنگجویان اسلامگرا به لحاظ سیاسی بیشتر به اخوان المسلمین مصر همفکری داشتند و مهمترین منبع فکری رهبران مجاهدین در سطح خارجی دانشگاه الازهر مصر و در داخل دانشکده شرعیات دانشگاه کابل بود.
این جنگجویان در لفافه اسلام سیاسی تحت حمالت مالی و لوژستیکی ایالاتمتحده قرار گرفتند که طی آن میلیون ها دالر آمریکایی برای آنها سرازیر شدند که البته از طریق سازمان استخبارات پاکستان با توجه به صلاحدید سیاست خارجی-نظامی پاکستان توزیع میگردید. علاوه بر اینکه هواداران اسلام سیاسی در افغانستان با دولت کمونیستی و نظام سیاسی مردمسالار مشکل داشتند، با توجه به مرزبندیهای قومیتی، زبانی و جغرافیایی میان خود نیز مشکل داشتند. سقوط رژیم نجیب الله آخرین بازمانده شوروی در افغانستان باعث گردید که مجاهدین برای شکلگیری نظام جدید اسلامی باهم کار کنند اما به زودی اختلافسلیقهای و قرائتهای مختلف از نظام سیاسی اسلام باعث گردید که افغانستان تبدیل به میدان جنگ داخلی میان جناحهای مختلف این جنگجویان شدند.
شهر کابل پایتخت کشور یکی از مناطقی بود که با توجه به اهمیت سیاسی-اقتصادی خود بیش از سایر شهرها در جنگ داخلی آسیب دید. در آن زمان حزب جمعیت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی رئیس وقت دولت افغانستان و حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار نخستوزیر دولت وقت از مهمترین احزاب جهادی بودند که با توجه به میزان کمکهای که از سوی امریکا و پاکستان دریافت کرده بودند و از سازماندهی نظامی و ایدئولوژیکی بهتر برخوردار بودند، نسبت به سایر احزاب سیاسی در آن وضعیت نقش فعال بازی کردند؛ اما نقش بازی کردن آنها بار مثبت نداشت بلکه اختلاف این احزاب باعث شد که  نتوانند روی مکانیسم قابلقبول به توافق برسند تا دولت تشکیل دهند. اختلافات این دو حزب بهطور خاص و تمامی احزاب بهطور عام باعث گردید که افغانستان به یک آشفتگی تمام معنا سقوط کند که از دل آن وضعیت گروه تروریستی طالبان ظهور کرد. هرچند بنمایه فکری اخوان المسلمین و نو سلفیسم در حدی نبود که مانع از تشکیل حکومت مشترک شود اما اختلاف پنهان مانند زبان، قومیت و جغرافیا مهمترین عامل در عدم وفاق مجاهدین به شمار میرفت.
حمله آمریکا و متحدان آن در 2001 باعث گردید گروههای جهادی بهطور عمده به دودسته تقسیم شوند؛ مخالفان حضور آمریکا در افغانستان و موافقان آن. اکثریت گروه های جهادی با شکلگیری نظام سیاسی موافقت کردند اما این همسوییشان بیشتر تعقیبکننده منافع فردی بود تا ایدئولوژیکی.
حزب جمعیت یکی از مهمترین احزاب سیاسی بود که پس از 2001 در شکلگیری نظام جدید نقش مهمی بازی نمود که اکثر وزارت خانه ها و نهادهای امنیتی به آن تعلق گرفت اما حزب اسلامی از ابتدا با حمله آمریکا به افغانستان مخالف بود و این مخالفت با عریانترین حالت خود از طریق مقاومت و حمله مسلحانه نمود عینی پیدا کرد تا جایی که رژیم جدید از دیدگاه این حزب مشروعیت دینی و قانونی نداشت و باید نابود میشد. سالها مبارزه سیاسی-نظامی نتوانست رهبری این حزب را به خواسته اصلیاش که همانا کسب قدرت سیاسی در کشور بود، برساند؛ بنابراین مذاکرات صلح با این حزب باعث شد که در سال 2017 وارد مصالحه شود اما این مصالحه به معنای پذیرش تمامی مظاهر زندگی مدرن نبود بلکه بیشتر تاکتیکی بود. داکتر عبدالله عبدالله یکی از چهرههای برجسته حزب جمعیت اسلامی است که از آدرس این حزب به مناصب بزرگ حکومتی دستیافته است.
اخیراً انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در ششم میزان 1398 روند سیاسی را طوری رقم زد که بسیاری از گروههای جهادی، گذشته اختلافی خود را نادیده گرفتند و دست به اتحاد تاکتیکی زدند تا از کیاست و منافع سیاسی-خانوادگی خود محافظت کرده باشند. مهرههای درشت وحدت، جنبش، جمعیت و گروههای جهادی کوچکتر در موضع واحدی قرار گرفتند که در دهه نود میلادی حتی تصور آن غیرممکن بود. اخیراً اتحاد حکمتیار با عبدالله عبدالله این پرسش را بهطور برجسته به میان آورده است که چه چیزی باعث شده است که این مهرههای غیرقابلجمع در کنار هم قرار بگیرند؟
در بازیهای سیاسی در کشورهای دیگر روی محورهای اشتراک عقیده سیاسی، ترس از دشمن مشترک، به بنبست رسیدن تلاشهای جداگانه و بالاخره حفظ منافع مشترک باعث میشود که گروههای مختلف دورهم جمع شوند. وقتی به گروههای جهادی افغانستان و سابقه سیاسی آنها و موضعگیری فعلی آنها نگاه کنیم درمییابیم دو عامل برجستهتر از بقیه در اتحاد و همسویی اخیرشان نقش داشتهاند؛
الف- ترس از رقیب مشترک: رهبران سیاسی فعلی افغانستان با استفاده از موجهای قومی-زبانی کوشش میکنند که مدتزمان بهرهوری خود را از نظام سیاسی-اقتصادی کشور تا حد ممکن تداوم ببخشند. این رهبران سیاسی طی پنج سال گذشته دریافتند که دشمن یا رقیب سیاسی اصلیشان دیگر از میان جهادیهای گذشته خودشان نیست بلکه همه آنها در درد و رنج مشابه گرفتار هستند که اگر از موضع واحد اقدام نکنند همه آنها بهطور عام آسیب میبینند و بهطور خاص آنها امتیازات مادی و معنوی خود را از دست میدهند. این گروههای جهادی به لحاظ فکری و سلیقهای همان اختلافات گذشته خود رادارند اما برای متوقف کردن رقیب مشترک چارهای دیگر ندارند.
ب- پوستاندازی نسلی و ضرورت موقف گیری واحد: از تهاجم شوروی به افغانستان مدت چهل میگذرد و طی این مدت بسیاری از چهرههای اصلی جهاد علیه شوروی یا کشته شده اند یا در اثر مرگ طبیعی فوت کردهاند و چهرههای اصلی جهادی انگشتشمار باقیماندهاند، که یک تعدادشان در بستر بیماری و کهولت قرار دارند و عدهای دیگر در حال رنگ باختن هستند. ازآنجاییکه این رهبران بیشتر آرمانهای سیاسی فردی و خانوادگی دارند، به دنبال میراثی سازی سیاست و قدرت در نسلهای بعدی خود هستند و انتخابات پارلمانی 1397 بهوضوح نشان داد که آنها در تلاشاند امتیازاتی که خود طی دههها استفاده کردهاند  به فرزندانشان منتقل شود.
اکنون از موضعگیریهای این رهبران بهخوبی فهمیده میشود که آنها نگران جایگاه و پایگاه سیاسی فرزندان خود هستند. بهگونهای موقف گیری کردهاند که در صورت تحقق دولت سهامی موردنظرشان، برای نسلهای بعدی خود اندوختههای سیاسی و اقتصادی قابلقبول برجا بگذارند.

دیدگاه شما