صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مذاکرات نامعلوم صلح؛ سال خونین درراه است

-

مذاکرات نامعلوم صلح؛ سال خونین درراه است

مردم افغانستان طی چهار دهه گذشته شاهد جنگ و کشتار بودهاند که دلایل مختلف داخلی و خارجی در آن نقش داشته است. در اوایل هزاره سوم بسیاریها باورمند شده بودند که ورود مستقیم آمریکا در قضیه افغانستان باعث خواهد شد که این کشور شاهد ثبات سیاسی و امنیتی باشد اما رویکرد نادرست و انحرافی درروند دولت-ملتسازی باعث شد که افغانستان نتواند به طور مؤثر در برقراری امنیت و ثبات سیاسی در کشور گام بردارد. اکنون افغانستان شاهد حملات خونین گروههای تروریستی، بنیادگرایان دینی، گروههای تبهکار و قاچاقچیان مواد مخدر است که این گروهها برقراری نظام سیاسی مردمسالار و قدرتمند را مانع تحقق اهداف خود در افغانستان و منطقه میدانند و از همین رو برای ناکام سازی فرایند دولت-ملتسازی و نابودی مردمسالاری در افغانستان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. اکنون طرفهای درگیر در منازعه افغانستان به این موضوع پی بردهاند که نمیتوانند از طریق نظامی حریفان را بهزانو دربیاورند. آمریکا و طالبان از طرفهای مهم منازعه افغانستان هستند که برای پایان بخشی به بنبست راهحل نظامی، مذاکرات صلح را در پیشگرفتهاند اما علیرغم سپری شدن یک سال از این مذاکرات، هنوز هم امیدی برای به موفقیت رسیدن این مذاکرات وجود ندارد. آمریکاییها هنوز حاضر نیستند که بدون قید و شرط افغانستان را ترک کنند و طالبان نیز این آمادگی را ندارند که دست از خشونت بردارند و آتشبس را در افغانستان برقرار بسازند. افغانستان طی زمستانهای گذشته بهطور سنتی شاهد فروکش کردن میزان خشونتها در کشور بود اما در سال جاری علیرغم فرا رسیدن فصل سرد زمستان، همهروزه شاهد کشتار سربازان ارتش و پولیس به دست طالبان و همفکران آنها در تمامی بخشهای کشور مخصوصاً شمال افغانستان هستیم. هرگاه مذاکرات صلح افغانستان نتیجهبخش نباشد، تمامی طرفهای درگیر در منازعه افغانستان کوشش خواهند نمود که حداکثر توانایی خود را در راستای نابودی حریفان به کار بگیرند که این امر میتواند سال خونینی را در کشور به ارمغان بیاورد که قربانی اصلی آن مردم افغانستان خواهند بود. مهمترین مؤلفههایی که در صورت عدم موفقیت مذاکرات صلح افغانستان موجب تشدید خشونتها در کشور شود قرار ذیل خواهد بود؛
الف- خشونت بهعنوان مؤثرترین وسیله: هرچند برای پایان بخشی به منازعات، لزوماً شدت خشونت نقش تعیینکننده ندارد اما در برخی مواقع، منازعات نه از طریق گفتوگوها بلکه از طریق جنگ به پایان میرسد. دولت افغانستان و متحدان بینالمللی آن از جمله ایالاتمتحده در قبال طالبان رویکرد دفاعی داشته اند و این امر باعث تشجیع تروریسم در افغانستان شده است و از همین رو همیشه طالبان رویکرد تهاجمی داشتهاند و کمتر اتفاق افتاده است که نیروهای دولتی افغانستان رویکرد تهاجمی را نسبت رویکرد دفاعی ترجیح بدهند. طالبان برای به کرسی نشاندن اهداف خود در افغانستان رهیافت جنگی و مذاکره را در پیشگرفتهاند. طالبان بهخوبی به این به موضوع واقف هستند که نمیتوانند حریف نظامی ایالات متحده شوند اما در قبال حکومت افغانستان به این باور هستند که میتوانند از طریق نظامی این حکومت را مقهور خود بسازند و از همین رو علیرغم تداوم گفتوگوهای صلح با نماینده ایالاتمتحده، همهروزه به کشتار نظامیان حکومتی و حامیان آنها ادامه میدهند. طی روزهای گذشته نظامیان حکومتی اعم از ارتش و پولیس ملی در بخشهای شمالی کشور بهطور گروهی توسط طالبان به خاک و خون کشیده شدند. طالبان تا اکنون حاضر نشدهاند که با حکومت افغانستان گفتوگو نمایند و همیشه روی این موضوع تأکید کردهاند که پس از خروج نیروهای بینالمللی با جناحهای داخلی مذاکره خواهند کرد. منطق این رویکرد میتواند اینگونه باشد که طالبان درصدد آن هستند که نظامیان خارجی را از افغانستان خارج کنند و آنگاه قادر خواهند شد که با استفاده از شکافهای قومی و مذهبی در کشور، نظام سیاسی مستقر را تضعیف نموده و سپس با رویکرد نظامی آن را نابود نمایند.
ب- بی باوری به چرخش مسالمتآمیز قدرت: کسب قدرت و مشارکت سیاسی حق هر شهروند افغانستان است. بر اساس مفاد قانون اساسی افغانستان، هر شهروند حق دارد که برای کسب قدرت به مبارزه سیاسی روی بیاورد. طالبان مانند بسیاری اسلامگرایان، رهیافت مردمسالارانه را در قبال نظام سیاسی کشور قبول ندارند و با توجه به سابقه تاریخی نظریه غلبه در اسلام، آنها نیز درصدد اجرایی کردن این نظریه هستند. در تمامی کشورهای دموکراتیک، چرخش قدرت و گردش نخبگان یک اصل انکارناپذیر برای نظم سیاسی-اجتماعی پنداشته میشود که بهکارگیری این رهیافت مستلزم در پیش گرفتن انتخابات است. پیروزی در انتخابات نیازمند فعالیتهای سیاسی اقناعکننده در قالب احزاب و ائتلافهای سیاسی است اما طالبان به این مؤلفههای دموکراتیک بی باور هستند که دو عامل عمده باعث در پیشگیری چنین رهیافتی شده است. جهانبینی تاریک طالبان به آنها اجازه نمیدهد که مؤلفه پسینی (انتخابات) را بهعنوان کسب قدرت و مشروعیت پذیرا شوند. از جانب دیگر طالبان بهخوبی میدانند که از طریق انتخابات نمیتوانند به قدرت سیاسی در افغانستان دست پیدا کنند زیرا مردم به آنها و جهانبینی ویرانگر آنها اعتماد نمیکنند و از همین آنها در انتخابات برنده نخواهند شد.
ج- طالبان تنها جنگ و کشتار بلد هستند: واقعیت امر این است که نظامهای سیاسی معاصر و کشورداری در شرایط امروزی بهسادگی عصر پیامبر نیست. نگاه واقعبینانه به شرایط تاریخی نشانگر این موضوع است که بههیچعنوان نمیتوان با سازوکارهای چهارده قرن قبل، نظامهای سیاسی و اقتصادی پیچیده امروزی را اداره نمود. طالبان در دهه نود میلادی از طریق قتل و غارت توانستند بر بخشهای وسیع کشور تسلط پیدا کنند اما کشور به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، علمی و اجتماعی به چندین قرن قبل رجعت داده شد. در آن زمان نه خبری از نظام آموزشی مؤثر و مدرن بود و نه سازوکار مشخص برای برطرف کردن نیازمندیهای اقتصادی کشور وجود داشت. افغانستان در دهه نود میلادی شاهد صحرایی سازی شهرهای کشور بود. طالبان امروز نیز به لحاظ نیروی انسانی بهتر از دهه نود میلادی نیستند زیرا برای اداره کردن سازوکار پیچیده دولت داری مدرن نه نیروی انسانی دارند و نه آماده پذیرش اقتضاات زمانی هستند. طالبان و همفکران حکومتی و غیر حکومتی آنها خواهان بازگشت تاریخ به اوایل قرونوسطی هستند، چیزی که نه امکان دارد و نه عاقلانه به نظر میرسد. از همین رو طالبان برای حل تمامی چالشهای امروزی فقط یکراه را بلد هستند و آن همانا بهکارگیری خشونت است. استفاده از خشونت اولین و آخرین حربهای است که در تاریخ و فرهنگ سیاسی افغانستان برای مدت مدید استفادهشده است و برای هر چالش سیاسی و اجتماعی کشور تجویزشده است اما بهکارگیری خشونت محض نمیتواند راهحل مطلوب برای چالشهای جامعه امروزی پنداشته شود.

دیدگاه شما