صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تأملی انتقادی ‌برفراز و فرود ‌استقرارصلح باطالبان

-

تأملی انتقادی ‌برفراز و فرود ‌استقرارصلح باطالبان

به طورکلی، هرپدیدۀ اجتماعی- سیاسی در بسترزمانی و مکانی، یعنی هرجا امکان زیست انسانی وجود داشته اتفاق می افتد و جوامع بشری بی شمار با این حوادث و رویدادهای مهم و سرنوشت ساز دست و پنجه نرم کرده و در حال حاضر همین پدیدارهای اجتماعی شکل و نظام پیچیده تری به خود گرفته است. جنگ و صلح دو زوج متضاد و متعارض یکی از مهم ترین پدیدارهای اجتماعی- سیاسی، عمری به درازای زیست جوامع بشری در ادوار مختلف تاریخی داشته اند و همۀ ملل جهان از این پدیدۀ اجتماعی- سیاسی در اشکال متفاوت رنج برده و مصائب زیادی را متحمل شده  و تاوان بس سنگین و هزینه های بی حد و حصر انسانی و اقتصادی را پرداخته است. بنابراین، تحلیل و تفسیر هر پدیدۀ در بستر زمان و مکان متناسب با امکان ها و شرایط خاصی همان اجتماع در فضای همدلانه و زیست مسالمت آمیز و همدیگر پذیری، قابل فهم و ارزیابی است. پدیدارها و رویدادهای تلخ و نابسامان جنگ، منازعه و خشونت دامن جامعۀ افغانی را هم در گذشته و هم نزدیگ به چهار دهه جنگ داخلی در حال خویش و در یک بافت تافته و جدابافته برساخت جامعه شناختی، از سایر جوامع در یک جزیرۀ خوشبختی با سیاست و ساختار نظام سیاسی  معیوب و ناعادلانه متصلب قومی- مذهبی، برتری خواهی و امتیازطلبی قومی -مذهبی، انحصارگرایی مطلق در حوزۀ سیاست، اقتصاد و مناسبات اجتماعی، برای دستیابی به قدرت سیاسی و تسلط بر منابع طبیعی و انسانی از هیچ ستم، بی‏عدالتی و نابرابری اجتماعی و نامساوی بودن حقوق شهروندی یک قوم براقوام دیگر فرو نگذاشته است. جنگ و صلح جامعۀ افغانی ریشه در نابرابری اجتماعی، امتیازطلبی و ساختار ظالمانۀ نظام سیاسی قوم حاکم برقوم محکوم دارد، اکنون که دور جدید گفتمان پروسۀ استقرارصلح، از جانب ایالات متحده آمریکا زلمی خلیلزاد برای استقرارصلح باگروه باطالبان در جامعۀ افغانی، بعد از فرمان توّقف کوتاهی گفتگوی پروسۀ صلح، که دونالدترامپ رئیس آمریکا صادر کرده بود، دوباره زمزمه های توافق صلح با گروه طالبان از طریق رسانه ها به گوش دولت و مردم افغانستان می رسد، این توافقنامه صلح در حالی است که مالکیت تحقق صلح از قلمرو و اختیارات حکومت، دولت مرکزی و مردم افغانستان خارج است. این واقعیت تاریخی و اجتماعی را باید پذیرفت که پایان هرجنگی نهایتاً استقرارصلح در جامعۀ انسانی است، اما مسأله تحقق صلح باگروه طالبان در جامعۀ افغانی به اینجا ختم نمی شود، زیرا هنوز گروه تروریستی طالبان بر طبل جهاد و شهادت می کوبد و مرگبارترین حملات ضد انسانی خویش را بر نیروهای امنیتی و دفاعی و شهروندان ملکی در سرزمین آبائی و اجدادی خویش برای رسیدن به بهشت موهوم وخیالی طالبانی می پندارند. و اما سؤال این است که: آیا با وجود عناصر و عوامل جهاد و شهادت و طرف صلح را مزدور و دست نشاندۀ کشورهای بیگانه خواندن، اساساً امکان استقرارصلح با گروه طالبان در جامعۀ افغانی وجود دارد؟ ازسوی دیگر، پیچیدگی مسألۀ تحقق صلح باگروه تروریستی طالبان، زمانی بیشتر می شود، که حامدکرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان و سایررهبران احزاب و جریان های سیاسی مخالف و معاند و رانده شده و مافیاهای سیاسی و اقتصادی و غاصبان املاک و زمین های دولتی، بدون در نظرداشت مصالح ملی و کلان سیاسی صرفاً برای تأمین منافع شخصی خویش این کشتی شکستۀ صلح را همراهی و همیاری می کند. اما سرنوشت این مسأله مهم و حیاتی، تحقق صلح جامعۀ افغانی، که برای برقراری امنیت، آرامش، ثبات سیاسی و استقرارصلح در منطقه با تحولات و تحرکات منطقۀای و جهانیگره خورده و همسرنوشت شدهاست، نباید مورد غفلت سیاستمداران و حاکمان و دولت های ذی‏نفع در استقرارصلح و ثبات سیاسی در منطقه قرار بگیرد. سفر بیسابقۀ حامدکرزی به ایران دقیقاً زمانی اتفاق و تقارن پیدا می کند، که آمریکا سردارقاسم سلیمانی فرمانده کل سپاه قدس ایران را در یک حملات موشکی در میدان هوایی بغداد پایتخت عراق مورد هدف قرارداده و کشته اند، دقیقاً بعد از آن رویداد ایران هم توان نظامی خویش را محک زده و مقابلۀ به مثل کردن، یعنی به مواضع نیروهای آمریکای به بغداد جهت انتقام گیری مورد حملات موشکی قرارداده اند، از طرف دیگر، سفرهای مقامات عالی رتبه افغانستان، که تماماً مخالفان سیاسی دولت افغانستان است، در ایران و پاکستان، روسیه و قطر به بهانۀ گفتگوهای صلح، سرنوشت و چشم انداز استقرارصلح با گروه تروریستی طالبان را در هالۀ از ابهام مضاعف قرار داده است. بنابراین، وقتی که تمام این پدیده ها و رویدادهای مهم اجتماعی و سیاسی منطقهای و جهانی، را در کنارهم قرار میدهیم، جهت گیریها، آرایشها و صف بندیهای رهبران احزاب و جریانهای سیاسی داخلی مخالفان سیاسی دولت، در استقرارصلح از یک سو، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ششم میزان 1398و دو قطبی شدن تیم های انتخاباتی بر سر نتیجه انتخابات از جانب دیگر، عدم قبول آتش بس از سوی گروه تروریستی طالبان و سیاست دوگانه حامدکرزی و ایالات متحده آمریکا و مهم تر ازهمه فقدان حضور و عدم مالکیت پروسۀ استقرارصلح از جانب دولت افغانستان، بردشواری استقرارصلح در جامعۀ افغانی سایۀ سنگین افکنده است. اگرکمی به گذشته برگردیم و برای ریشه بابی استقرارصلح با گروه طالبان تحلیل و تفسیر واقع بینانه داشته باشیم، آن موقع هم چشم انداز روشن و شفاف در باب تحقق صلح با گروه طالبان وجود نداشت، زیرا در دورۀ پسا بُن و بعد از شورش دوم طالبان، سلسله ای از روندهای تحقق صلح بین طالبان و دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا اتفاق افتاده است.

گفتار یکم: کنفرانس بُن و تلاش بازیگران بین المللی برای استقرارصلح با طالبان؛
در جریان کنفرانس بُن همۀ تلاش های جامعۀ جهانی، نظام بین المللی و سیاستمداران داخلی افغانستان جهت موافقت نامه و تشکیل نظام سیاسی نوین در جامعۀ افغانستان از یک طرف و تلاش برای ریشه کن کردن گروه های تروریستی طالبان و سایر گروه های افراطی و اسلام گرایی تند رو که یک خطر جدی برای همۀ جوامع بشری و تهدیدی بالقوۀ به حساب می آمد، اجلاس بُن را برگزارکردن. به عبارت دیگر، منظور از فرایند برگزاری کنفرانس بُن، فرایند دولت‏سازی است که با تصویب «موافقت نامه ترتیبات موقت در افغانستان تا زمان تأسیس مجدد نهادهای دایمی دولتی» در کنفرانس 1380 بُن آغاز و تا تصویب قانون اساسی جدید سال 2004 ادامه یافت. البته نباید از نظر دور داشت که کنفرانس بُن با همۀ خوش بینی های که در آن وجود داشت نمی توانست همۀ ارزش های اجتماعی- سیاسی فرهنگی و اقتصادی و حتی عدالت اجتماعی، آزادی و برابری جامعۀ افغانی را تأمین کند، بنابراین، از دیدگاه لیبرال، تنوع اخلاقی به واگرایی و عدم انطباق ایده ها، ارزش ها و مفاهیم زندگی خوب اشاره دارد. به عنوان مثال، جان راولز فیلسوف سیاسی در نظریه عدالت اش، در بارۀ تنوع اخلاقی در بستر مفهوم های مختلف عدالت صحبت می کند. به همین ترتیب، عقاید و ایده های متفاوتی در مورد نوع نظام های سیاسی، چشم انداز فرایند استقرارصلح با طالبان و مفاهیم زندگی خوب در حیات سیاسی و اجتماعی در افغانستان وجود دارد، اما مشروط بر اینکه عقلانیت سیاسی و تأکید بر آراء عمومی و خرد جمعی همۀ شهروندان در نوع نظام سیاسی و انتخابی اصل اساسی و بنیادین مورد توجه جدی هر دو طیف قرار بگیرد. اما این خوش بینی ها در حالی است که تعیین نوع نظام سیاسی نوین، استقرارصلح و عدالت اجتماعی و برابری و آزادی ها تمام زمینه ها را در منظومۀ فکری انسان افغانی خسته از جنگ، منازعه و خشونت ها می توان دید، بنابراین، از آن به بعد، تلاش های متعددی برای برقراری استقرارصلح مطرح و توسط بازیگران داخلی و بین المللی پیگیری شده است. بسیاری از این ابتکارات و برنامه ها در تقابل با یکدیگر بوده اند و سر انجام به نتیجه عینی و ملموسی که همۀ سیاستمداران و شهروندان افغانستان چشم انتظار آن را داشت، در راستای تغییر منازعه و استقرارصلح پایدار در جامعۀ افغانی منجر نشدند. در حالیکه برخی ها یک توافق نامه بزرگ استقرارصلح با گروه طالبان را در ذهن و ضمیر شان تصور می کنند، دیگران مانند احمد رشید استدلال می کنند که صلح در افغانستان از طریق تدابیر اعتماد سازی محلی و مذاکرات تکه تکه با جناح های متمایز طالبان شورشی برقرار شود. سایر تحلیلگران مانند هارون میر، بر گزاری کنفرانس بین المللی دومی مشابه با کنفرانس 1380 بُن را به عنوان راهکاری برای مذاکره با طالبان پیشنهاد می کنند. (صدر، 1397، 12). از این منظر، میتوان برای روند شکل گیری استقرارصلح با گروه طالبان را در مراحل مختلف زمانی تقسیم بندی کرد، البته این نکته را نباید از ذهن دور نگهداشت که در منظومۀ فکری و تصور جهاد و شهادت و حملات تروریستی مبتنی بر استشهادی گروه طالبان، هیچ گونه تغییر نه در ماهیت و نه در شکل و شیوۀ جنگ، منازعه و خشونت گروه طالبان ایجاد نشده است.

گفتار دوم: اختلافات حامدکرزی و روسیه بر سر حذف نام طالبان از گروه تروریستی؛
در یادداشت قبلی اشاره کردم که: حامدکرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان، با قربانی پنداشتن گروه تروریستی طالبان، سیاست دلسوزانه ای را نسبت به گروه طالبان اتخاذ کرد. تلاش های اولیه دولت افغانستان برای بازگرداندن طالبان به فرایند سیاسی در سال 1382 زیر نظر شورای امنیت ملی تحت تحکیم رئیس جمهوری حامدکرزی آغاز شد. این تلاشها و نقشهای دوگانه و متضاد حامدکرزی نسبت به گروه تروریستی طالبان، این حقیقت تلخ را آشکار می کند که: علاوه بر مجراهای نشست ها و گفتگوهای رسمی دولت و مردم افغانستان برای استقرارصلح با طالبان، حامدکرزی مسیر و کانال دو استقرارصلح را همیشه فعال و باز به روی طالبان، هم در پروسۀ تحقق صلح و هم در مشارکت قدرت سیاسی و هم زمینه را برای خود مختاری گروه طالبان درکشور فراهم کرده بود و هنوزهم حامدکرزی دست از این تلاش برنداشته است. بنابراین، همچنان در سنبله 1384 حامدکرزی خواستار حذف نام 20 تن از رهبران پیشین گروه طالبان از فهرست تحریم های قطع نامه 1267 (1999) شورای امنیت سازمان ملل متحد شد. به گفته ای حامدکرزی، این افراد یا خشونت را ترک گفته بودند یا صلح را از طریق برنامه مذاکره دولت پذیرفته بودند. با این حال روسیه با حذف نام این افراد موافقت نکرد، روسیه مانند سیاست اولیه عدم مذاکره ایالات متحده با تروریست ها، با تلاش های تماس مخالفت کرد. روسیه فرض را بر این گرفت که حذف نام طالبان از این فهرست، باعث ایجاد یک رویه برای سایر گروه های تروریستی و دلگرمی شورشیان مشابه آسیای میانه می شود. در این مدت، برخی از سایر کشورهای غربی به هدف بررسی امکان مذاکره با طالبان، شروع به برقراری تماس های مخفی با این گروه طالبان کردند. به عنوان مثال، در سرطان 1384 سرویس اطلاعاتی آلمان (بی. ان. دی.)، نشستی را در زوریخ با دو نفر از اعضای درجه متوسط رهبری طالبان که گفته می شد با شورای کویته نزدیک است، ترتیب داد. هدف بی. ان. دی. در رابطه به این نشست «دانستن این بود که آیا طالبان برای خروج از آغوش القاعده، آماده است یا خیر» و این که آیا در میان طالبان افراد میانه رو و منطقی متمایل به صلح وجود دارد یا خیر. پس از 10 هفته مذاکره، این گفت و گوها ناکام ماند زیرا طالبان از مجزاکردن خودشان از سایر گروه های تروریستی مانند القاعده خود داری کردند و از طرف دیگر، نمایندگان طالبان نتوانستند «ثابت کنند که از طرف ملا عمر و شورای کویته مذاکره می کنند» (عمر، 1397، 15). بنابراین، فراز و فرود استقرارصلح با گروه طالبان از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده اند، زیرا حامدکرزی با سیاست دوگانه و متضاد خویش بر مشروعیت و بی گناهی طالبان صحه گذاشتن وکشورهای که به نحوی منافع شان از سوی گروه ترویستی طالبان تهدید می شد بر مشروعیت زدایی از گروه تروریستی طالبان تلاش می کردند، نمونه آن را در اختلافات میان حامدکرزی و روسیه به وضوح می توان مشاهده کرد، در صورتیکه حق با روسیه بود اما حامدکرزی استدلال خود را داشت. دقیقاً همین مشکلات در عدم شفافیت و سیاست دو گانه و متضاد رهبران احزاب و جریان سیاسی مخالف دولت، که به هر دلیل خودشان را در دولت شکست خورده تلقی می کنند، مسیر مذاکره کانال دو حامدکرزی را در پیش گرفته است، از طرف دیگر، زلمی خلیلزاد هم تلاش دارد تا یک توافق نامه نیم بند سیاسی بسیار عجولانه، سطحی و فاقد وجاهت عقلی و منطقی و بین المللی و بدون در نظر داشت منافع مردم افغانستان با گروه طالبان تحت عنوان استقرارصلح خیالی در جامعۀ افغانی برسد، فرق نمی کند که در این میان چه چیزی قربانی این تصمیم ناسنجیده و نابخردانه می شود.

دیدگاه شما