صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

روابط ناسالم قدرت؛ مانع توسعه افغانستان

-

روابط ناسالم قدرت؛ مانع توسعه افغانستان

اسیموگلو و رابینسون، دانش‌مندان شهیر اقتصاد نهاد‌گرا در کتاب «چرا ملت‌ها ناکام می‌شوند» بر آنچه آن‌ها نهاد‌های سیاسی فراگیر     (Inclusive Institutions)  می‌نامند، به عنوان حامی‌اصلی نهادهای اقتصادی که باعث رونق اقتصاد می‌شوند، تأکید می‌کنند. به باور اقتصاددان‌های نهادگرا، نهاد‌های فراگیر حد اقل سه وظیفه‌ی اساسی را انجام می‌دهند.
یکم؛ ایجاد، تأمین و اجرایی کردن حقوق مالکیت که انگیزه‌ها برای سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های تولیدی را رشد می‌دهد.
دوم؛ توزیع وسیع‌تر قدرت سیاسی که فرصت‌های برابر را برای اشتراک سیاسی، اشتغال، نوآوری و امنیت اجتماعی فراهم می‌سازد.
سوم؛ وضع محدودیت‌های لازم بر عاملان قدرت سیاسی که نقش عامل انسانی را کمتر ساخته و از استعمال قدرت سیاسی و منابع اقتصاد ملی به نفع گروه‌های حاکم جلوگیری می‌کند . هر چقدر انحصار قدرت نیروهای حاکم گسترده تر باشد به همان نسبت نیز مردم و نهادهای اجتماعی جامعه سهم بیشتری از قدرت می‌برند.
توسعه اقتصادی از منظر اقتصاد سیاسی به معنی سهیم شدن گروه­های بیشتر و احزاب سیاسی مختلف در برنامه توسعه و پیشرفت ملی جامعه می‌باشد. دولت افغانستان نیز متشکل از گروهها و آراء مختلف است. هر چند درصد هر یک متفاوت می‌باشد؛ اما وجود اقوام مختلف و سهیم شدن آنها در قدرت دولتی به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث می‌شود تا تمام اقوام دولت را از خود بداند و برای بهبود وضعیت تلاش نماید. بهبود وضعیت معیشت و اقتصاد که ناشی از  اعمال صحیح پالیسی‌های اقتصادی- سیاسی دولت می‌باشد.
کشوری که اقوام مختلف دارد، پروگرامهای مختلف نیز برای مناطق مختلف باید داشته باشد. هر پروگرام،  به حیث تقویت بخشی از بدنه اجتماع که متعلق به اقوام خاصی است می‌تواند زمینه رشد آن مناطق را ایجاد نماید. کل دولت به حیث یک مجموع اجتماعی و مدنی از اقوام مختلف می‌باشد که میزان تعلق اقوام به دولت ضامن پیشرفت جامعه افغانستان می‌باشد.
همانطور که بیان شد دومین عامل، توزیع قدرت بین تمام مردم است به نحوی که همه جامعه احساس کنند که در دولت و قدرت اشتراک دارند. اگر چنین حالتی نباشد در بین مردم  احساس نارضایتی در جامعه خواهد شد. همچنین روابط ناسالم از دیگر عواملی است که باعث توزیع قدرت ناسالم خواهد شد. توزیع قدرت ناسالم در نهایت نیز باعث توسعه نیافتگی خواهد شد. عقب ماندن جامعه از کاروان توسعه به دلیل توزیع نامتناسب قدرت از معضلات بزرگ جوامع سنتی مانند افغانستان است.
واگذاری سمت ها به افراد بی‌صلاحیت، انتخاب افراد بر پایه روابط شخصی، در نظر گرفتن امتیازات فراقانونی برای افراد خاص تا اعطای پست‌های اجرایی به افراد بعضا نالایق با توجه به روابط خانوادگی یا گرایش‌های سیاسی ایشان، همگی نشانه‌هایی از روابط ناسالم قدرت در دنیا هستند.

مشخص است که این روابط ناسالم اگر فراگیر شود، مانع تحقق توسعه در کشور هستند. در این راستا، برقراری الگوی مناسب قدرت در یک جامعه علاقه‌مند به توسعه منوط به گذار از شرایطی است که «تالکوت پارسونز» آن را در پنج بخش مجزای روابط شخصی، خاص‌گرایی، جمع‌گرایی، انتساب و نقش‌های عام دسته‌بندی کرده است.
 منظور از روابط شخصی اولویت ارتباطات فردی بر کارکردی اجتماعی در یک نظام سیاسی است. به عبارت دیگر، روابط شخصی صرف نظر از نتایج آن برای جامعه، عامل اصلی تعیین جایگاه افراد در یک سیستم به حساب می‌آید. خاص‌گرایی ترجمان «عصبیت جاهلی» ابن‌خلدون در عصر جدید است که باعث محدود شدن روابط قدرت به یک جامعه نسبتا کوچک و نادیده گرفتن ظرفیت‌های موجود در یک کشور می‌شود.
جمع‌گرایی دلالت بر ارتباطات بشری در یک جامعه سنتی دارد که به دنبال تحقق خیر عامه در پرتو تامین سعادت جمع است. با توجه به سوء‌استفاده‌های صورت گرفته از قدرت در پوشش تامین سعادت عمومی‌ و دنبال کردن منافع فردی به نام جمع در بستر شعارهای پوپولیستی، به نظر می‌رسد تحقق سعادت افراد به‌طور جداگانه در یک جامعه بزرگ نقش برجسته‌تری در تامین خیر عمومی‌خواهد داشت.
انتساب از دیگر مولفه‌های مطرح در روابط ناسالم قدرت است که افراد نه بر پایه شایستگی‌های فردی بلکه بر اساس منزلت‌های انتسابی به کار گرفته می‌شوند. در این راستا، ظهور افراد نالایق در سطوح مختلف پست‌های اجرایی و سوء‌استفاده‌های احتمالی افراد مورد بحث از قدرت نشانه تقدم انتساب بر اکتساب در روابط ناسالم قدرت است.
عام‌گرایی نقش‌ها در مقابل تفکیک آنها عاملی دیگر در فراهم کردن روابط ناسالم قدرت در یک جامعه محسوب می‌شود. در جوامع سنتی غالبا نقش‌ها در هم آمیخته است و در این بستر راه سوء‌استفاده از قدرت برای افراد صاحب منصب هموارتر است. این در حالی است که تخصصی بودن نقش‌ها موجب شفاف شدن کارکرد افراد و سهولت ارزیابی عملکرد ایشان خواهد بود.
 دستیابی یک جامعه به عوامل پنج‌گانه مورد اشاره پارسونز زمینه‌ساز ظهور شرایط لازم برای شکل‌گیری روابط سالم در جامعه است. به عبارت دیگر برقراری روابط غیرشخصی در مناسبات اجتماعی، عام‌گرایی معطوف به پذیرش سایرین صرف نظر از عقیده، نژاد و پایگاه‌های طبقاتی افراد، توجه به منافع تک‌تک افراد به‌عنوان پیش‌نیاز تامین خیر عامه، تخصیص پست‌های اجرایی بر پایه صلاحیت‌های فردی و تخصصی شدن نقش افراد در جامعه از منظر ارزیابی کارکردهای فردی باعث شکل‌گیری روابط سالم قدرت در جامعه می‌شود که پیش‌نیاز جامعه در حال حرکت به سوی توسعه است.

نتیجه گیری:
آنچه امروز در اکثر بخش‌های اداری- سیاسی کشور ملاحظه می‌شود چیزی است که پاره‌ای از کارشناسان آن را خلق‌وخوی قبیله‌ای می‌خوانند. در جامعه مبتنی بر رفتار قبیلگی جریان قدرت محدود به یک بخش کوچک از جامعه است که صرف نظر از ضعف‌ها و کارآمدی احتمالی، امکان تعقیب افراد به جهت اقدامات ایشان وجود ندارد. جریان قدرت در طول یک بازه طولانی صرفا در بین افراد مشخصی برقرار است که در برابر مسئولیت اعطا شده به ایشان پاسخگو نیستند. به عبارت دیگر، ناکارآمدی در اجرای وظایف محوله تاثیری در روند ارتقای مناصب سیاسی-اجرایی افراد ندارد. در این تصویر روابط ناسالم قدرت در جامعه امروز افغانستان یکی از متغیرهای تاثیرگذار در کندی حرکت کشور به سمت پیشرفت همه‌جانبه است؛ چرا که عامل انسانی عنصر اصلی در روند توسعه پیشرفت یک کشور به حساب می‌آید. 
لذا توجه به توزیع مناسب قدرت و ایجاد روابط سالم بر اساس شایستگی و لیاقت در تمام جامعه چه بخش های خصوصی و چه بخش های دولتی در نهایت باعث افزایش کارآیی و اثر بخشی جامعه و بهبود وضعیت مردم در بلند مدت خواهد شد. از طرفی نیز این پروسه باید اجتماعی و فرهنگی شود و همه مردم در درست اجرا شدن انتخاب بر اساس شایستگی در هر زمینه ای اشتراک کنند و دولت نیز نظارت نماید تا از فواید این شایستگی کل جامعه سود ببرد.

دیدگاه شما