صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

میلیونرهای سیاست‌ورز افغان، ناشادترین‌های کشور

-

میلیونرهای سیاست‌ورز افغان، ناشادترین‌های کشور

در تحولات سیاسی سه دههی اخیر کشور، ائتلاف شمال به عنوان یکی از طرفهای اصلی معادلات سیاسی همواره نقش برازندهی در فراز و نشیبهای عرصه جنگ و صلح داشته است؛ پس از اجلاس «بن» که برایند آن نظام کنونی بود نقش این ائتلاف به مراتب برجستهتر از سائر برهههای تاریخی در نظام سیاسی خودنمایی میکرد، این ائتلاف که متشکل از احزاب عمده جمعیت اسلامی، جنبش ملی اسلامی و حزب وحدت اسلامی مثلث نا گسستی را شکل داده بودند، با همکاری ایالات متحده و قوای بین المللی باعث برچیدن حاکمیت طالبانی گردیدند و از تهداب گزاران تأثیر گزار نظام فعلی به حساب می آیند، در اوایل تشکیل حکومت موقت به رهبری حامد کرزی دانهدرشت های این ائتلاف هر کدام دارای پس زمینهی شهرت و اهمیت ویژه بودند که سائر شرکای نظام از آنان حساب میبردند، چنانچه راویان میگویند به تازگیها که کرزی رئیس اداره موقت تعیین شده بود، در جلسهی که به منظور دید و بازدیدهای کاری دائر گردیده بود اکثرا حضور داشتند، اما در آن جمع یکی از رهبران ایتلاف شمال هنوز نیامده بود، بعد از مدتی تأخیر که وارد ارگ میشود، آقای کرزی با حالت خاص به استقبالش رفت و با وی مصاحفه نمود. نه تنها او از چنین ابهت برخوردار بود، بلکه تک تک رهبران این ائتلاف از موقف و جایگاه ویژه برخوردار بودند.
در دوران بیست ساله حاکمیت دموکراسی، این ائتلاف فراز و نشیبهای گوناگونی را پیمود وقتی که هرکدام به جایگاه و موقف حکومتی مناسبی دست یافتند زنجیرهی نا گسستنی شان از هم پاشید، درست همانند شترهای رم کردهی که به دنبال آب میگردند و موقع رسیدن به جویبار، چنان سرگرم نوشیدن و ذخیره در کوهان شان هستند که اگر خطر سیلاب نیز آنان را تهدید نماید از حال همدیگر بی خبر اند و هرکدام شان در نهایت دستخوش فنا خواهند شد، وضعیت در ائتلاف شمال نیز به همین گونه شد، رهبران آنان سرگرم جمع آوری ثروت باد آورده شدند، قصرهای مجلل و شهرکها ساختند سرمایههای میلیونی را در خارج از کشور پس انداز نمودند هر آنچه که در معیشت و میلیونر شدن شان کمک میکرد به همان پهلو غلطیدند، آنچه که در برنامههای آنان هیچگاه دیده نشد برنامه و راهبرد استراتژیک در توسعه کشور و بقای سازمانی خود شان بود، رهبرانی که در طول دوران جنگ همواره در تنگنای زمان بجز بوی دود و باروت چیزی استشمام نکرده بودند، یکباره دروازهی بهشت موعود به روی شان گشوده شد، انگار ساز و کار دنیا اول و آخرش همین مقطع است، مدت کوتاهی سپری شد که هر کدام تبدیل به میلیونرهایی شدند که به کسی اجازه نمیدادند طرف شان با حس انسان عادی نگاه بیندازند، همین طرز دید و سرگرمیهای روزمره، از آنان میلیونرهای بیرون عالی درون خالی تحویل جامعه داد که تا کنون تاوان بی برنامهگی شان را مردم افغانستان پس میدهند.
در آن زمان محور این ائتلاف، حزب جمعیت بود که اعضای آن، از آن زمان تا کنون خود را یک سر و گردن بالاتر نسبت به سائر سازمانهای همپیمان شان میپندارند، این حزب در طول دو دهه بازیهای سیاسی به تناسب ادعای کثرت نفوس شان توانسته بود که معاونت اول ریاست جمهوری را به شمول بعضی وزارتخانه های کلیدی و غیر کلیدی در اختیار داشته باشند، طی دو دهه اخیر طمع بر سر کسب بیشترین سهم در قدرت به هدف رسیدن به پول و ثروت دورنمای استراتژیک چهرههای شاخص آنان بود، هر کدام به صورت تناوبی در پستهای مختلف ایفای وظیفه نمودند، استفاده از امکانات بیت المال با تکیه بر پشتیبانی امنیت شغلی سازمانی شان هر کدام را به اژدهای بی رحمی تبدیل نموده بود که با بلعیدن شکارهای خرد و کوچک کنج دندان شان هم پر نمیشد، بعضی از اعضای برجسته این حزب در انظار عموم همانند ببرهای کاغذی، ظاهری شجاع و ترسناک با باطن سست و پوسیده بودند که با اندک تند بادی از سکو واژگون میشدند؛ دلیل آن هم تصور فراقانونی از خود و جایگاه شان بود که بعد از چند مدت طلسم خودخواهی شان می شکست و ناگزیر در برابر قانون تمکین می نمود.
ائتلاف شمال به خصوص جمعیت اسلامی، طی دو دهه حضور در عرصه قدرت، بازدهی اش برای مردم چندان قابل توجه نبود؛ اما در به قدرت رساندن چند نفر و تحویل دادن چند تا میلیونر موفق عمل کرد؛ ولی همین امر در نهایت منجر به نزاع و کشمکشهای داخلی گردید، فقدان نظم و برنامهی سیاسی استراتژیک در هر سازمان سیاسی عاقبت جز فروپاشی و نفاق درون سازمانی نخواهد داشت، هر از گاهی که رهبران این حزب جایگاه مادی و سیاسی شان را دچار تزلزل میبینند، حس منیت بر حس جمعیت غلبه کرده است. حفاظت و دفاع از منافع شخصی سبب شد که این حزب دچار اختلافات درونی گردد و انسجام این حزب را با خطر مواجه سازد.
در حال حاضر حزب جمعیت بدترین روزهای تاریخی خود را می گذراند، از لحاظ اقتدار و جایگاه سیاسی کدام مقام و مکنتی در اختیار ندارند، به لحاظ استحکام پایههای مردمی و اجتماعی نیز چنان تهی اند که بجز تعداد معدودی که منبع تزریق شان در کنار این چهرهها ریشه دوانیده است هوا خواه دیگری ندارند، افول و زوال سیاسی اشخاص زمانی به تحقق میپیوندد که بار عقدههای ناشی از محرومیت و انزوا، در زمان کارزار سیاسی چنان به شانههای شان سنگینی میکند که از مردم و اطرافیانش هیچگاه نمیخواهند کوچک ترین نقد و انتقادی را جهت اصلاح سازی برتابند، در عوض نقد و انتقاد چندین ثناگو به همراه نگهمیدارند تا کارهای درست و اشتباه شان را با زبان چرب و نرم مدیحه سرایی نموده و از آنان شخصیتهای افسانهی بسازند؛ بنا بر این در حال حاضر که میلیونرهای سیاسی به قعر دریای خروشان مدیحه سرایی در حال غرق شدن است، جایگاه یک جریان سیاسی هدفمند و با برنامه که نقش اپوزیسیون موثر را با ارائه راهکار و برنامههای عصری دارا باشد واقعا خالی است، لذا جوانانی که همیشه طیف خود شان را یگانه عامل نو آوری سیاسی و توسعوی میپندارند، نیاز است که حول محور یک عنوان سازمانی مشخص گرد هم آمده و در این مقطع زمانی که فرصت مناسب ایجاد گردیده است به عنوان اپوزیسیون عرض اندام نمایند.

دیدگاه شما