صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ازاسـتقلال تا برد‌گی اذهان

-

ازاسـتقلال تا برد‌گی اذهان

استقلال؛ روایت کهن
واژهای آشنا، آشناتر از هر واژهای دیگر، یکصدویک سال است که در گوشهایمان(نسل اندر نسل) بارها این واژه طنین انداخته؛ در کشورمان این واژه را چیزیکه رنگ میبخشد تلفیق شدناش با افغانستان میباشد البته نقد و انتقادهای نیز بر ماهیت سیاسی آن وارد بوده/است. اما ضرورت دانستن ابعاد مختلف استقلال سیاسی و فردی بیشتر از هر وقتی دیگر در این روزها احساس میگردد.
واژهای استقلال در فرهنگ و قاموسهای لغوی بهمعنای کارخود را کردن بدون مداخلهای کسی دیگر میباشد. استقلالیت در امور سیاسی یک کشور عبارت از اداره امور مملکت، مراقبتِ امور داخلی و خارجی کشور، اصلاح امور و مردم و مردمداری است. بهاین معنا کهیک ملت میخواهد از نظر سیاسی، خودش برای خودش تصمیم بگیرد و خودش میخواهد امور داخلی و خارجی کشورش را سازماندهی نماید، از حیث روابط بین المللی و از لحاظ امور داخلی مطیع کشور دیگر نباشد و در کمال آزادی، قوایداخلی را اعمال نماید؛ بههر میزان قوای نظامی و انتظامی کهلازم داشته باشد، بهوجود آورد با کشورهای بیگانه پیمان سیاسی، نظامی، تجاری، فرهنگی و غیره... منعقد کند.
در مقابل واژهای استقلال، استعمار قرار دارد. "استعمار عبارت از مداخله کشورهای نیرومند و پرقدرت بهکشورهای ضعیف و ناتوان بهبهانهای آبادی و کمک میباشد." بدون شک که همچون یک تعریف، کاملا بهجا و درست است. یکنوعی بسیار خطرناک استعمار، استحمار است. استحمار، استعمار فرهنگیاست. پذیرفتن زبان/لهجه، فرهنگ پوشاک، خوراک، روابط خانوادهگی، رفتار و کردار... همه از جمله پدیدههای استحمار به شمار میروند.
عامل استحمار در یک کشور، رسانه؛ فیلمهای سینمایی، سریالها، کتابهای انگیزشی به سبک زندگی بزرگان خودشان، تصویرسازی آزادی بهنفع "ایگو/ego " (کهخیلی زود هر فرد را متاثر میسازد)، و خیلی از مسایل مهم دیگر میباشد.
فلسفهای جسارت یکجوان تا استقلال
شاه امانالله، پس از آنکه پدرش امیر حبیبالله در شکارگاهی در لغمان ترور شد، در (30 دلو 1297) در کابل سلطنت خود را اعلام کرد، او در سخنرانیخود بارها از استقلال داخلی و خارجی افغانستان با حضور داشت فرماندار هند، یاد کرد. "ولی فرماندار هند توجهی به اعلام استقلال او نکرد".  بعد از آن نیز چندینبار استقلال افغانستان را در امور داخلی و خارجی اعلام کرد:
1-                    نه(9) حوت در اعلامیه مشهور خود نوشت که افغانستان بعد از این از استقلال کامل برخوردار خواهد بود.
2-                    بیستوچهارم حوت(24) در سخنرانی آتشین خود؛ در میان جمعیت انبوهی با حضور سفیر هند بریتانیایی در محله مرادخانی، استقلال کشورش را اعلام کرد و گفت:"بعد از این مملکت من مانند سایر دولتها و قدرتهای جهان آزاد است." شاه شمشیر برهنهای به کمر بسته بود.  در ادامه گفت: "بههیچ نیروی خارجی بهاندازه یک سرمو اجازه داده نخواهد شد که در امور داخلی و خارجی افغانستان مداخله کند، و اگر کسی به چنین امری اقدام نماید گردنش را با این شمشیر خواهم زد." آنگاه پادشاه جوان افغانستان رو بهنماینده انگلیس کرد و پرسید:"آیا چیزی را که گفتم، فهمیدی؟" نماینده بریتانیا پاسخ داد:"بله، فهمیدم".
نخستین کشوریکه استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت، شوروی سابق در (27مارچ، 1919) بود. که مبادلهای نمایندگیهای سیاسی در سطح "وزیرمختار" را در ماههای بعدیاش به دنبال داشت.
بهدنبال پیشنهاد متارکه فرماندار کل هند، در سوم جون، گفتوگوهای صلح بین دو کشور آغاز شد و پیمان صلح راولپندی بین علیاحمد خان وزیرداخله افغانستان و سرهلمتون گرانت وزیرخارجه هند در 8 آگوست(17اسد) امضا شد. در این پیمان از استقلال افغانستان سخنی در میان نیست. در پی اعتراض نماینده افغانستان، نماینده انگلیس هرچند از ذکر نام استقلال در متن قرارداد خط خودداری نمود، اما در یادداشتی که عنوانی نماینده افغانستان نوشت، "استقلال خارجی و داخلی" افغانستان را تصریح کرد.
پیمان بعدی در 30 عقرب 1300 در کابل به امضای محمود طرزی وزیرخارجه افغانستان و هنری دابس وزیرخارجه هند رسید. در این سند بریتانیا استقلال کامل افغانستان را به رسمیت شناخت و بر اساس آن توافق شد که نمایندگیهای سیاسی افغانستان و بریتانیا به عنوان دو دولت مستقل در لندن و کابل گشوده شود. البته اینکه 28 اسد روز واقعی استقلال است یا خیر؟ در بین پژوهشگران تفاوت دیدگاه خیلی است؛ این تفاوت برگرفته شده از تغییر دادن مکرر روز استقلال توسط سلطانهای قدیم میباشد. بالاخره در نهایت از سال 1358، در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق این جشن در 28 اسد تثبیت شد. روزنامه دولتی انیس با چاپ عکس سخنرانی معروف امان الله خان در میدان مرادخانی، در آن روز نوشت که او در این روز استقلال کشور را اعلام کرد، هرچند در واقع تاریخ این سخنرانی بهنوشته بسیاری از تاریخ نویسان، 24 حمل 1298 بود. این آخرین تغییر زمان جشن بود.

انگیزهای جسارت سلطان جوان
شاه امان الله خان زمام حکومت زمانی بهدست گرفت که تحولات سیاسی و ایدئولوژیکی در سراسر قاره آسیا حکمفرما شده بود. نهضت آزادی خواهی و مشروطه خواهی در بیشتر کشورهای آسیا از جمله امپراتوری عثمانی(ترکیه امروزی) ایجاد شده بود که هدف آنها خارج شدن از وضعیت حکومت مطلقه بهسوی یک حکومت مشروطه و نظاممند بود.
تحولات فکری در  سطح منطقه بالای افکار و اندیشه شهروندان افغانستان نیز تاثیر گذاشته بود. جوانان افغان از طریق نشریه سراج الاخبار سیاسی شده بودند و آنان نیز خواهان مشروطهخواهی و همچنان استقلال کامل افغانستان بودند. امان الله خان جوان نیز متاثر از این اندیشه گردید و یکی از سرسخت ترین طرفداران استقلال افغانستان بود. او در 3 مارچ 1919 تاج شاهی را بهسر کرد و چنین گفت:" بهشرط این تاج و تخت را میپذیرم که شما با اندیشهها و افکار من همکاری کنید. حکومت افغانستان باید از نگاه داخلی و خارجی کاملا مستقل و آزاد باشد." در همین روز قبل از سخنرانیهای خود که قبلا ذکر گردید؛ او طی نامهای از حکومت بریتانیا خواست تا استقلال افغانستان را به رسمیت شناخته و عهدنامههای جدید میان افغانستان و بریتانیا به امضا برسد.
امان الله خان قبل از دریافت جواب نامهاش از سوی حکومت بریتانیا، روابط نیک با کشورهای همسایه برقرار نمود. عقدنامههای همکاری با کشورهای مختلف به امضا رسانید، این خود یک نوع پالیسیاست تا فردا از اعلام استقلال وی، حمایت کند؛ که کرد. شوروی سابق نخستین و ترکیه نیز دوم کشوری بود که استقلال کشورمان را به رسمیت شناخت.

سایهپربار استقلال
استقلال بهرشد و توسعه ابعاد گوناگون کشورمان نقس اساسی داشته/دارد. صدالبته به نوع حکومتداری نخستین سالهای بهدست آوری استقلال نقدهای نیز میتوان وارد کرد. تمام فعالیتهای امان اللهخان نیز قابل قبول نیست. او شاید در پی متمدن سازی این کشور بود، اما ناخودآگاه ما را به استحمار نیز نزدیک کرد. اندیشه برداشتن حجاب، فرمان پوشیدن لباس مثل غربیها، مخالفت تند با ملاها و ... متاثر از اندیشههای سکولاریستی حکومت وقت(کمال اتاترک) ترکیه بود. با این وصف بازهم نکات مثبت و برجستهای خیلی زیاد را میتوان در این استقلال یافت:
1- رشد مطبوعات/آزادی رسانهها؛
2- گذار از استبداد به مشروطیت تا جمهوریت؛
3- طرح نخستین قانون اساسی/گامی بهسوی مدرنیسم؛
4- گسترش معارف؛
5- توجه بهحقوق آزادیهای زنان/اعتدال؛
6- رشد فعالیتهای فرهنگی؛
7- رشد فابریکههای تجارتی و صنعتی؛
8- ساخت و ساز/از ساختمان- سرک؛
9- توسعه اقتصادی کشور؛
10- توسعه بخش طبی؛
11- و اصلاحات و توسعههای گوناگون دیگر را در کشور شاهد هستیم.

بردهگی اذهان و مسوولیت خطیر
امروز نیز ما زیر سایه استقلال رشدهای داشتهایم که مرهون استقلال و یاهم امان الله خان میباشیم. اما ذهنهای برده، مانع برجستهسازی نکات مثبت این استقلال میباشد. بلی، باید قبول کرد که از اوایل گرفتن استقلال الی اکنون، ضعفهای کلانی استعمارگونه/استحمارگونه داشتیم/داریم. اما راهحل چیست؟ فقط انتقاد بالای اعضای حکومت؟ یا رییس جمور و کارمندان ارگ؟! مشهور بر این است که وقتی شما انگشت انتقاد یک طرف بالا میکنید، یک انگشت طرف اوست، اما چهار انگشت دیگر طرف خودتان!
استقلال را بهما آوردند، خوب یا بد! فرق نمیکند. باور به پرباری استقلال نیز داریم. اما هنگام قضاوت چند نکته باید مدنظر گرفته شود تا قضاوتهایمان تهی از عدالت نباشد.
1- برای مقابله با استحمار و استعمار ما بهعنوان یک شهروند چه فعالیتی را انجام دادهایم؟
2- آیا تمام کشورهای جهان که دم از استقلال میزنند؛ از استقلال کامل برخورداراند؟
3- آیا سکولار بودن راهحل برای متمدن شدن و یا حفظ استقلال است؟
پاسخ1: ما(جوانان) جهت مبارزه با استحمار/استعمار فرهنگی، که یکی از خطرناکترین نوع استعمار بهشمار میرود هیچگونه فعالیتی انجام ندادهایم.  حتا جوانان ما که در بطن استحمار قراردارند، با عاملان استحمار همکاری کردهاند/میکنند.
پاسخ2: مدعیان دموکراسی و استقلالیت نیز از استقلال کامل برخوردار نیستند. بهعنوان نمونه، آمریکا؛ روسیه بارها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت کرد، دست بهکلانترین تصمیمگیری سیاسی یک حکومت زد. این میتواند بارزترین نمونهای از عدم استقلال مدعیان استقلایت و دموکراسی باشد. یاهم دخالتهای آمریکا در تصمیمگیریهای سیاسی خیلی از کشورهای منطقه که دم از استقلال میزنند. نقش مستقیم روسیه بر تصمیم گیریهای سیاسی ازبکستان و تاجیکستان نیز نقص استقلال است. در این باره میتوان مثالهای زیاد زد. پس تنها افغانستان عزیز، قابل نقد نیست. شرایط منطقه و جهان، خاصتن جنگهای سخت داخلی، اکنون نیز طالبان و گروههای دهشت افگن، ویروس واگیر کرونا متاسفانه باعث وابستهگی مالی و نظامیما گردیدهاست. لکن استحمار بهدست هر شهروند است. 
پاسخ3: در بخش فعالیتهای سیاسی، ارزشی و فرهنگی سه مسوولیت بزرگ بهعهده نسل نو میباشد.
1- تحقیق و دانستن در مورد ارزشهای گذشته؛
2- حفظ ارزشها و فرهنگ گذشته؛
3- رشد دادن ارزشهای گذشته؛
اما تعریفیکه اکثریت از رشد دارند، اشتباهاست. رشد بهمعنای قبول کردن ارزشها و فرهنگ دیگران نیست!! بلکه رشد در مسیر درست است. هنوزما از دو بخش نخست گذار نکردهایم، خیلیهایمان تحقیق درست از ارزشهای سیاسی و عقیدتی کشورنداریم. در حفظ نیز پایمان میلنگد. رشد کههنوز باپرجست!  و سکولار بودن نیز راهحل و نشان از تمدن نیست! سیاست و فعالیتهای سیاسی در چهارچوب دین میتواند نتیجهای خیلی موثرتر از سکولار بودن داشته باشد. شما بدون یک چهارچوب اصلن قادر بهمدیریت نخواهد بودید. کشوریکه قانون اساسی ندارد، بدون قانون امکان مدیریت درست نیز آنجا وجود ندارد. اما بهترین قانون، قانون الهیاست. اینرا باید پذیرفت؛ جهت پذیرفتن و درک درست از این قانون، باید دین نخست از منظر دانشمندان خودمان مورد مطالعه قرار بگیرد، نه از دیدگاه دانشمندان غربی، که کتابهای شان را بسیار جامع و همخوان با جنگ روانی طرح و نوشته نمودهاست. جهت حفظ استقلال، ذهنهای خودمان را از بردهگی برهانیم. عامل قطع فعالیتهای تهاجمی و استحماری کشورهای بیگانه بوده و در مسیر رشد با همپذیری و وحدت حرکت نماییم. با برجستهسازی نکات منفی و بیرون سازییک تصویر خراب از خانهایمان، خانهای ما آباد نخواهد شد.

دیدگاه شما