صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ارزش‌های حاکم در فرهنگ طالبانی،تغییر ناپذیری و عدم انعطاف

-

ارزش‌های حاکم در فرهنگ   طالبانی،تغییر ناپذیری و عدم انعطاف

طالبان به عنوان یکی از گروههای رادیکال اسلامی در سال 1373 در بحبوحهی حکومت مجاهدین از جنوب کشور شکل و سامان یافت، این گروه در مدت کوتاهی به گفتمان "چالش" در سطح افغانستان و جهان مبدل گردید، اندیشهی متفاوت و غیر منعطف آنان باعث گردید که قالبهای کهنه و فرسودهی افراطیت را از لای پندارهای ذهنی به منصهی عمل شکل و نمود بخشند، این اندیشه برگرفته از مبانی فکری بود که بر دو محور اساسی تمرکز داشت: یکی محور مذهبی و دیگری بر محور سنتی، احیای مدل خلافت، مبارزه با نوآوریهای مدنیت غربی، بازگشت به عصر قبل از تجدد و تفسیر سخت گیرانه از مفاهیم دینی و خود حق پنداری ستیزگرایانه از جمله مولفه های این محور ها هستند، طالبان با اعتقاد به اصل خلافت قبل از دستیابی به هر نوع پیروزی قاطع در افغانستان عجولانه خلیفه آینده خود را در قندهار تعیین نمود.
مخالفت با عناصر فرهنگ تمدن غربی در کل یکی از شعارهای اساسی تمام گروههای افراطی است، اما آنچه بنیادگرایی طالبان را از بقیه گروههای افراطی جدا می سازد، نقی مطلق مدنیت غربی به وسیله آنهاست، وزیر اطلاعات و فرهنگ طالبان در زمان تصدی طالبان گفته بود: «پس از این مردم عکسها وآلبومها را در خانه های خود نگه داری نکنند. زیرا این مساله با اسلام در تضاد است.» روح تعبد گرایی و قداست بخش نسبت به دستاوردهای کلامی وفقهی پیشینیان در بنیادگرایی طالبان جایگاه ویژهی دارد، مردم عموما موظف به پیروی از سیره و گفتار علمای سلف می باشند، تنها الگوی مطلوب در نزد این گروه الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی است و رفتار خشک و متهجرانه نسبت به زنان و نوع نگرش آنان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفیگری آنها دارد. طالبان با تفسیر سخت گیرانه از اسلام، زندگی خصوصی و حریم شخصی افراد را تحت نظارت دقیق مامورین خود گرفته واز بلندی موی سر تا کوتاهی موی صورت و از تردد زن در محیط بیرون از منزل تا تکفیر سایر ادیان و مذاهب عموما تحت ضوابط و مقررات قانونی آنها در آمده بود.
افراد طالبان که در مزار شریف به اسارت نیروهای جانب مقابل شان در آمده بودند آشکارا از وجوب جهاد بر علیه هزاره ها و ازبکها برزبان آورده بودند، در تصرف شهر مزار شریف دستور قتل عام وسیع شیعیان را صادر کرده و نظامیان آنان، شیعیان را به عنوان رافضی و کافر به خاک و خون کشیدند، طالبانیسم را از آن جهت که خصایص کلی بنیادگرایی چون طرح کنترل زنان، نفی ادغام دین و سیاست را دارد، می‌‌توان بنیادگرایی از نوع افراطی قلمدادکرد، ایدئولوژی اصولا پدیده آنی و ناگهانی نیست که به دور از هر عامل دیگری ناگاه به صورت جامع و مانع در نقطه ای به ظهور رسد و سپس به سرعت گسترش پیدا کرده و محیط اطرافش را تحت تاثیر جاذبه هایش قرار دهد، تفکر و اندیشه، جریانی است که طی یک دوران طولانی بر اثر فراهم شدن زمینهها، شرایط اجتماعی و زمانی به تدریج انتقال می یابد، ردیابی هر جریان فکری، نیازمند مطالعه پیشینه تاریخی، شرایط اجتماعی و عوامل زمانی و مکانی متعلق به آن جریان فکری میباشد.
طالبان به عنوان یک جنبش برخاسته از جنوب کشور، آن هم از دل مردمان روستایی و غیرشهری که دارای تعلقات سنتی شدیدی هستند، نمیتواند از تاثیرپذیری فرهنگ سنتی به دور باشد، اساس تاثیرپذیری طالبان از فرهنگ سنتی در نوع تفسیر آنها از مفاهیم و قوانین دینی، کاملا محسوس است، اولین و مهمترین گام در تاثیر فرهنگ سنتی روستایی بر اندیشه دینی طالبان، در نوع گزینش الگوی نظام سیاسی و راههای مشروعیت دهی به آن، به وسیله آنها مشاهده میشود، مثلا مدل نظام خلافت در تفکر سیاسی طالبان اگر چه در اصل یک مدل اسلامی است؛ ولی تطبیق آن بدون تعریف واضح و جامع که با نیازهای عصری همخوان باشد امر غیر ممکن میباشد، انتخاب چنین نظام غیر قابل تعریف به عنوان تنها مدل حکومت مشروع از میان سایر مدلهای موجود در جهان اسلام و دنیای جدید، انگیزههای دیگری نیز می تواند داشته باشد چه اینکه، قرار گرفتن یک فرد مطلق العنان در راس یک نظام حکومتی که هیچ نقشی به سایر افراد ملت ندهد با مدل نظام ریاستی قبیلهی مرسوم در جوامع روستایی شباهت زیادی دارد. در مدل نظام اداری قبیلهی، شخص رئیس قبیله مافوق همه مردم تصور شده و اراده او جنبه قانونیت دارد، بنابراین، پا فشاری بر مدل نظام امارتی، منشا اقتدار سالاری گروهی دارد، نوع نگاه آنان به درایت و کاربرد اشخاص، نگاه مسلکی و دانش محوری نیست، بلکه ارزشهای سنتی در قاموس آنان نسبت به ارزشهای مدرن و معیاری اولولیت دارد؛ چنانچه در جذب پرسنل اداری در دوران حاکمیت این گروه، میزان تقوا و دمساز بودن اشخاص با ارزشهای سنت روستایی معیار انتصاب شان در مسئولیتهای کلان دولتی پنداشته میشد.
خشونت و انعطاف ناپذیری دو ویژگی دیگر در شیوه سیاستمداری طالبان است که محصول فرهنگ غالب سنتی این گروه میباشد. معمولا فرهنگ سنتی، فرهنگی توام با خشونت و انعطاف ناپذیری است، کین خواهی و انتقام جویی از اصول مهم در عرف طالبانی میباشد و آنان در امر کین خواهی در دو کشور افغانستان و پاکستان شهرت بسیار دارند، رفتار خشونت آمیز طالبان با مخالفین و مردمان تحت سلطه خود از اقوام مختلف کشور، ریشه در خصلت کینه جویی و انتقام گیری آنان از دشمنانشان دارد؛ اگر جنبش طالبان با تاکید بر سیاست نظامی گری، بررسی راههای مسالمت آمیز با مخالفان خود را مردود می شمارند که تا حدودی متاثر از این ایده است که نظامی گری سمبل قدرت، غیرت، شجاعت و مردانگی محسوب می شود که در سنت آنان معنای بزرگی دارد در حالیکه گفت و گو و مذاکره نشانه ترس، بزدلی و زانو زدن در برابر خصم تلقی میشود که از نظر شان، عملی ناپسند به شمار می آید.
علاوه بر موارد فوق، نمونه های متعدد دیگری نیز در تفکر طالبان وجود دارد که متاثر از آداب و رسوم سنتی بوده و هم اکنون تحت عنوان شریعت، در مناطق تحت کنترل شان به اجرا گذاشته می شود مانند: بیگانه ستیزی، مخالفت با نهادها و مقررات بین المللی، دشمنی با زندگی و مظاهر شهری و نیز مخالفت با جذب نیروهای باقی مانده از رژیم کمونیستی سابق، بنابر این آنچه طالبان به عنوان یک گروه مذهبی ـ سیاسی، تحت نام دین و مذهب ارائه میدهد، تلفیقی از برداشتهای سلفیگری با پیش فرضهای فرهنگ سنتی و قبایلی شکل گرفته است.
آیا طالبان تغییر کرده اند؟
چنانچه در فوق یاد آور شدیم آمیخته شدن با ارزشهای سنتی مختص به سال و ماه نیست؛ بلکه فرایندی است که زمانهای طولانی را بر میتابد تا رفتار و کنشهای جمعی شکل و سامان یافته و در بستر تحولات اجتماعی تبدیل به ارزش شود، لذا با توجه به اینکه نزدیک به بیست سال است حاکمیت و اندیشههای مستقیم طالبانی بر ساختارهای موجود حاکم نیست؛ اما حضور آنان در قصبات و به دور از شهرها هرازگاهی آوازههایی از رفتارهای خشونت آمیز شان در برابر طیفهای گوناگون مردم را شاهد هستیم، اشخاصی که از شهرها و نواحی مختلف کشور بنا به دلایلی مجبور به مسافرت هستند، در سایهی بیم و هراس از این گروه، پوشیدن لباس فرسوده سنتی، کلاه بر سر گذاشتن، ریش گذاشتن و معیارهای قابل پسند آنان را به جبر و اکراه به خود میقبولانند تا از گزند تفکر طالبانی در امان بمانند؛ ارتکاب جنایات وسیع قتل و خونریزی، تخریب تأسیسات عام المنفعه، باج گیری از موترهای حمل و نقل و مهمتر از همه قتل افراد و اشخاصی که هیچگونه وجه سیاسی ندارند صرفا به دلیل رقابت عادی شخص با شخص، با گزارش دادن به افراد این گروه در مسیر راه از بین برده میشوند، بیانگر تغییر ناپذیری آنان در بستر زمانی بیست ساله میباشد، اصولا طالبان با جوهرهی وحشت آفرینی و طرد دیگران شکل و معنی مییابد، فارغ از آن، این گروه هیچگونه نقطه قوتی در مظاهر تمدن و دنیای امروزی ندارد که از آن منظر بتواند به خود جوهرهی جدید و مردم پسند خلق نمایند، طالب منهای خصایص یاد شده یک گروه وامانده و منزوی خواهد بود که نه در مظاهر جدید جایگاه مناسب دارند و نه از منظر فرهنگ روستایی قابل پذیرش است؛ لذا تغییر پذیری این گروه در بستر زمانی کوتاه مدت، امر غیر ممکن و به دور از محاسبات عقلانی به نظر میرسد.

دیدگاه شما