صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

صلح و یگانگی ملی با میکانیزم جمهوریت

-

صلح و یگانگی ملی با میکانیزم جمهوریت

الگویی وحدت ملی در گذشته¬ی تاریخ افغانستان نمونه های زیاد داشته است؛ بخصوص در روزگارهای سخت این سرزمین، مردم افغانستان با ندای واحد و صف یگانه در برابر دشمنان این خاک ایستادگی قهرمانانه نموده اند. تاریخ شاهد این مسأله است که مردمان این کشور در ایام که دست درازان تاریخ بی شرمانه به سوء نیت های خویش نسبت به این کشور اقدامات داشته است، مردم و ملت افغانستان از سراسر این کشور در برابر خصم مشترک، عصیان تاریخی نموده است، این نشان دهنده آشکاریست از یگانگی های ملی و روحیه ملی علیه دشمنان این مُلک. جنگ های سه گانه در برابر  استعمار و سلطه گرایی برتانیا، از آدرس واحد، بنام افغانستان ناشی می شد و افزون خواهی برتانیا را در کوهپایه های افغانستان با بنیش و منش ملی به بنبست مواجه ساخت. این ها وقایع قابل افتخاریست که ثبت تاریخ بوده و تثبیت کننده روحیه قوی ملی در میان مردم افغانستان بوده است. نمونه¬ی دیگر در حمله اتحاد جماهیر شوروی است که با مقاومت ملی در گوشه و کنار افغانستان برخورد و در نهایت راه ترک این کشور را در پیش گرفت. وقتی در چنین روزهای سخت و مشکلات روحیه ملی باورانه و انسجام مردم را در افغانستان شاهد بوده ایم، شایسته¬¬ی این مردم است که در روزهای امید بخش و در چشم انداز صلح در افغانستان با درک ملی و منافع ملی گام برداشته شود.
صلح یک نیاز اساسی و یک ارزش ملی است، به این ارزش، ملی¬گرایانه نگاه کنیم، نه گروهی و قشری؛ در جنگ افغانستان که بدبختانه نیم قرن است دامن این ملت را سوزانده و تاروپود این جامعه را گسیخته است، قربانی اصلی آن مردم افغانستان بوده و است. در آغاز و تداوم این بحران شاید نقش مردم افغانستان خیلی ناچیز بوده باشد، اما ضرر های ناشی از آن همه متوجه ملت افغانستان می باشد. کشتارها، ویرانی ها، آوارگی ها، بی خانمانی ها، و ده ها آفت دیگر که منشأ آن جنگِ نیم قرنه¬¬ی افغانستان می باشد، بر مردم تحمیل شده است. در این نابسامانی ها بیشتر توده های مردم و قشر فقیر جامعه آسیب بنیادین دیده است / می بیند. زنان افغانستان به عنوان قشری از جامعه کمترین نقش در شروع جنگ، انسان کشی و برادرکشی را درکشور داشته و دارند، اما همین قشر زیادترین و ژرفترین غم و مشکلات این بحران را به صورت اجبار با بازوان صبور شان کشیده / می کشند.
جنگ رایج در افغانستان نه تنها قربانی های جانی و تضیع مالی برای مردم داشته است، بلکه بنیاد های فرهنگی را در این کشور به چالش های عمیق گرفتار ساخته است. جامعه با خوی جنگی و بوی خون و خشونت عادت نموده است. اطفال و کودکان خشونت را از روزگار آغازین زندگی شان تجربه می کنند و با روال¬های سنت شده¬ی خشونت باوری نگرش و کنش های کودکانه¬¬ی خویش را تبارز می دهند. بافت ارزشی در جامعه پاره شده است و از غیرت انسانی، اسلامی و افغانستانی خبری نیست. بی قانونی، دریده خویی، دریوزگی و خلاف کاری های اجتماعی، فساد و تهی شدن جامعه از ارزش های اخلاقی همه میراث دوران بحران و جنگ افغانستان است. برای احیایی عزت ملی، و برگرداندن وقار مردم افغانستان در سطح منطقه و جهان، نیاز است تا همه توسل جوید به پروسه¬¬ی صلح ملی¬گرا با محوریت یگانگی ملی و نظام سیاسی که بتواند تمام آرزو ها و ارزش های ملی را حفظ و تقویت نماید.
کشیدگی های سیاسی بر اساس منافع گروهی، افغانستان را به سکوی امیدوارانه¬ی صلح و ثبات نمی رساند. خود خواهی و ترد دیگری منطق امروز انسان ها در معادلات اجتماعی نیست و اینکار سبب تشدید بحران های موجود می گردد. لازم است از گذشته های تاریخ به بحران کشیده¬¬ شده¬ی این سرزمین آموخته شود و در راستای خیر جمعی و صلاح کشور و ملت افغانستان قدم های برداشته شود. صلح را به عنوان یک نیاز اصلی و بنیادین برای مردم افغانستان تعریف نموده و به آن باور و ایمان داشته باشیم که در روشنی صلح، افغانستان عاری از مشکلات موجود و نابسامانی های مروج، شکل داده شود. صلح یک ارزش ملیست و به این ارزش ملی، با سعه¬ی صدر و با روحیه ملی گرایانه بپردازیم. صلح را در گرو منافع گروهی و یا قشری، تعریف نمودن گره¬کور مخمسه افغانستان را باز نمی کند؛ بلکه سازنده مشکلات جدید در کشور می شود. آمدن صلح نیاز نخستین و حیاتی برای مردم افغانستان است و مهم¬تر از آن نگهداری صلح است که اهمیتش بنیادی تر است برای این کشور.
لذا در اقدام های سیاسی در جهت آوردن صلح پایدار، صادقانه و بدور از تحریکات دیگران مصمم باشیم. طلسم نا امنی های استخوان سوز چهل و هشت ساله، با صلح ملی¬باورانه و ارزشمند، می گسلد و اُفق زندگی انسان مدار به رخ انسان های زجر دیده افغانستان باز خواهد شد.
قطع کشتار و بسته نمودن جویبار جاری خون، صلح را به عنوان ارزش ملی ضمانت می کند؛ منطقی این است که برای آوردن فضای صلح در افغانستان از ابتدا جنگ و کشتار های مردم اختتام پیدا نماید. آنگاهی که کشتار جاری باشد، چطور می توان از صلح برای مردم افغانستان صحبت نمود؟. اگر صلح را برای افغانستان می خواهید، مردم افغانستان خواهان بلادرنگ قطع خشونت ها و کشتار ها در سراسر کشور است. اگر راست است که مردم و منافع آنان، برای دو طرف جنگ مهم است، پس چرا کشتار این مردم پایان پیدا نمی کند؟ مردم افغانستان آنوقت اطمئنان خواهند داشت که کسی آن ها را نکشند. مردم آنگاهی اعتبار خواهند نمود که دیگر در مراسم تشیع جنازه انفجار صورت نگیرد، در مساجد انتحاری نشود، در بازار و در شهر و دهات افغانستان مردم هراس از هرلحظه کشته شدن را نداشته باشند. پس! مردم در ابتدأ آتش بس به خاطر منافع ملی افغانستان و به خاطر حفظ جان شهروندان افغانستان و برای ختم کشتار های اطفال، زنان و مردان این جغرافیا می خواهند و تا اینکار نشود چطور مردم امید و اعتماد به نشست های صلح ساز بکنند؟ جنگ تمام عیار و کشتار های مردم افغانستان قطع گردد و در گام دوم برای حل منازعه افغانستان دور میز مذاکره، به چانه زنی های سیاسی دوام داده شود. مردم هر روز قربانی می دهند، جوانان، پیران و کودکان این کشور به خاک و خون می غلطند، تداوم این شرایط تلخ و غمبار با آوردن صلح منافات دارد.
صلح و نگهداری آن با میکانیزم سیاسی همه شمول؛ افغانستان خانه مشترک همه افغانستانی هاست، همه اتباع این کشور حق دارند در حیطه اختیارات که خدا و هستی زندگی و قوانین بنیادین اجتماعی و عقل بشری برای همه به عنوان انسان با اراده داده است، سهم در سرنوشت جمعی و مدیریت سیاسی خویش داشته باشند. مردم افغانستان بهای زیادی را در این چند دهه جنگ در کشور پرداخت نموده است. بنابراین حق انسانی و حق شهروندی آنان هستند که در نحوه تصمیم گیری های سیاسی و تشکیل نظام سیاسی به عنوان عالی ترین ترتیب دهنده قدرت و حاکمیت سیاسی در کشور نقش اساسی دشته باشند. مردم افغانستان امنیت می خواهند، آزادی می خواهند، احترام به ارزش های انسانی و اسلامی را با هیچ متاع دیگری معامله نمی کنند؛ مردم افغانستان نظام سیاسی می خواهند که در آن تمامی این ارزش ها به شکلی مورد احترام باشند. مردم افغانستان سازمان سیاسی مبتنی بر نظام سیاسی را در کشور خواهان اند که حاکمیت در آن ساختار، از آن مردم تعریف شده باشد. مردم افغانستان خواست شان به عنوان انسان های بالغ و عاقل که خداوند نیز به اراده¬ی آن انسان ها معترف است، این است که در سرنوشت سیاسی جامعه شان سهیم باشند. نظام سیاسی و به تأسی آن حکومت و دولتی را نمی خواهند که خود را سایه خدا بدانند و با انسان¬ها همانند چوپان و رمه رفتار نماید. مردم افغانستان بادرک از تاریخ این کشور، و با درایت عقلانی و فهم شرایط کنونی زندگی بشر، نظام سیاسی را مستحق حاکمیت بر مردم می داند که ارزش های انسانی را به رسمیت بشناسد و عدالت اجتماعی را به عنوان رکن نهاد سیاسی مورد احترام قرار دهد. مردم افغانستان صلح پایدار را در کشور، با موجودیت نظام سیاسی همه شمول و همه پسند تعریف می کند. نظام سیاسی که بتواند ارزش های اصیل انسانی و اسلامی مردمان افغانستان را بربتاباند. آرامش، صلح و ثبات مستمر و متداوم و عزتمند در افغانستان با موجودیت مدیریت سالم جمعی با میکانیزم سیاسی که قابل قبول برای اکثریت مردم افغانستان باشد و آینده¬ی مترقی را برای این خاک نوید دهد.   

دیدگاه شما