صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان و توهم مرگبار - بخش اول

-

طالبان و توهم مرگبار - بخش اول

از درسهای تاریخی گاهی غلط برداشت میشود؛ جنگ و بحران در نیم قرن اخیر در افغانستان گهگاهی شباهتها داشته است، این همانندیها سبب گردیده است جریانهای دخیل در جنگ محاسبات خود را غلط کند. یکی از این توهم نزد گروه طالبان شکل گرفته است. آنان باور دارند که جنگ شان در راه آزادی وطن و در یک قدمیپیروزی قرار گرفته است، یا به نحوی گروه خویش را در میدان جنگ افغانستان فاتح میپندارند. این برداشت از آنجا نشأت میگیرد که مسایل سیاسی افغانستان امروز را به دوران آخر حکومت داکتر نجیب تشبیه میکنند. داکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهور دموکراتیک افغانستان در جریان حکومت داری خود مشئ مصالحه ملی را اعلام نمود. در این پروسه ملی، دولت آن روز تصمیم داشت تا گروههای دخیل در جنگ را که به عنوان مجاهدین  شناخته می شدند، بواسطه فرآیند مصالحه ملی دور میز مذاکره و گفتمان صلح در کشور جمع نماید.
اما اینکار از جانب مجاهدین مردود شمرده شده و به شدت رد گردید؛ زیرا حلقات در گیر جنگ در آن شرایط خود را فاتح میدان میدانستند و از نشستن با دولت داکتر نجیب که گرفتار مشکلات فراوان داخلی و خارجی شده بود، إبا ورزیدند. بدون اینکه پلان و برنامه¬ی بعد از پیروزی را داشته باشند، با فشار زیاد بر دولت آن وقت، تسلط برکابل را حاصل نمودند. نداشتن استراتژی سیاسی و دور نگرانه و همچنان دخالت کشورهای بیرونی موجب آن شد، تا افغانستان و پیروزی مجاهدین به ناکامیبگراید و کشور وارد فصل جدید از جنگهای داخلی شد که هزینههای قامت شکن بر مردم افغانستان تحمیل ساخت.
با این حال در شرایط کنونی افغانستان، این بخشی از تاریخ نزد طالبان کج و غلط تفسیر شده و برداشت و حاصل از آن را بدون درک خصوصیات این زمانی، به امروز افغانستان شباهت میدهد. بنابراین در یک توهم خونبار و مملو از خشونت گرفتار آمده است. با این تحلیل که نیروهای امریکایی افغانستان را به زودی ترک میکند و دولت جمهوری اسلامیافغانستان دیگر در نبود آنان قادر نخواهند بود در برابر خون و خشونتِ زاده شده از جانب طالبان مقاومت نماید. این توهم مرگبار که منجر به تخریب بیشتر افغانستان و کشتار بی رحمانه¬ی مردمان این دیار شده است در این نوشته از دو بعد بررسی میگردد.
بُعد داخلی قضیه؛ شرایط افغانستان از هر لحاظ تفاوتهای بسیار با دوران داکتر نجیب دارد.
در عرصه¬ی سیاسی، نظام سیاسی و دولت کنونی افغانستان ریشه در کودتا و یا قیام نظامیندارد. بلکه این نظام بر شالوده-ی توافق جمعی استوار است که از بُن به بعد اتفاق افتاده است. برخلاف نظام سیاسی و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان که با کودتا سنگ بنای اولی شان گذاشته شده بود.
نظام سیاسی و سازمان سیاسی افغانستان پسا بُن حد اقلِ از مصداقهای دموکراتیک را با خود یدک میکشد. قانون اساسی تدوین و نافذ شده¬ی کشور، بر اصل مشوره از مردم و مطابق سنت حاکمه¬ی این مُلک بوسیله¬ی لوی جرگه در عرصه عمل نُمُود پیدا نموده است. این قانون اساسی خواستههای و مطالبات عامه¬ی مردم افغانستان را تا حدی منعکس میسازد. چنین قانون بنیاد این دولت است، اما اینکه تا چه اندازه اصول این قوانین مراعات شده است، اعتراض بجا و درستی است که بایست با میکانیزم اصلاحی به آن پرداخته شود. در انطباق به اصول و چارچوبهای همین قانون اساسی کشور است، که تمام مردم و ساکنین این خاک به عنوان شهروند افغانستان محترم شمرده شده/ میشود. ارزشهای انسان محور و اسلام پسند در این قوانین بوضوح دیده میشود و آنان خطوط اساسی پالیسیهای دولت را تعیین نموده/ میکند. مطابق همین قرارداد جمعی، کسی برتر و کسی فروتر در مقابل قانون اساسی و نظام سیاسی تعریف نشده است. آزادی بیان، آزادی کار و شغل و زندگی شرافت¬مندانه و سزاوار انسانها، حق تعلیم برای مردان و زنان، حق رأی برای هر دو قشر اجتماعی، احترام به حقوق اساسی افراد، و ده¬ها موارد است که در این قانون به عنوان بالاترین وسیقه¬ی ملی در کشور آمده است و قسمتی از آن در حیطه¬ی عمل نیز از جانب دولت برخواسته از بنیاد چنین قانون، مراعات میگردد. نظام سیاسی کنونی افغانستان تنه¬ی است که ریشههایش در بستر قانونی قرار دارد که مورد پذیرش اکثریت مردم و ملت افغانستان است.
دولت کنونی افغانستان نواقص و کاستیهای زیادی دارد و سزاوار اصلاحات جدی و جسورانه است. اما این نظام منفور ملت در افغانستان نیست. شکافهای میان دولت و ملت وجود دارد، اما این تزلزلها از نوعی نیست که این نظام سیاسی را از بنیاد ملت افغانستان نخواهد. در حالیکه دولت داکتر نجیب و نظام سیاسی آن دوره منفور عامه¬ی مردم افغانستان قرار داشت. این نظام همانند نظام سیاسی دهه شصت هجری خورشیدی بدنام نبوده و تحمیلی نیست. پس شباهت این دوران با محدوده¬ی زمانی داکتر نجیب الله سخت آشفتگی را در محاسبات سیاسی بوجود میآورد.
از دیدگاه نظام سیاسی کنونی افغانستان فرق میان اقوام در کشور نیست و نبوده است، اما اینکه حکومتها به چنین فرقها با پالیسی غلط خویش دامن میزنند، موضوعیست که با روند رفورمی، میتوان به آن خاتمه بخشید.
بنابراین، درک و تحلیل این شرایطها دیدگاه واقعی سیاسی را در جامعه افغانستان متبارز خواهد ساخت.
در عرصه فرهنگی؛ جهان از برکت دانش و دستآوردهای این جوهره¬ی انسانی تبدیل به منطقه¬ی کوچک و فشرده اطلاعات شده است. سنتهای فرهنگی و ارزشهای خیلی ژرف در زندگی انسانها از این دریچه دچار تحویل گردیده است. تعلیم و تربیه بستر مطمئن و یکی از شاخصهای اساسی در این عرصه است. توجه به مکتب و باسواد شدن و مطابق علم و تکنالوژی روز هماهنگ شدن، موجب گردیده تا رقابت و مبارزات علمیو فرهنگی در صدر دغدغههای مردم قرار داشته باشد. افغانستان امروز دقیقا همانند یک کاروان، در تلاش است تا چنین میدانها را تسخیر نماید. آموزش و پرورش، بیداری اجتماعی را خلق نموده است که نتایج آن، جامعه علم گرا و ارزش محور بهمیان آمده است. مردم افغانستان برخلاف گذشتههای تاریخ خویش امروز سعی دارند که در کنار سایر جوامع دنیا در کاروان علم و معرفت شریک شوند و زندگی انسانی و بدور از خشونت و دحشت را تجربه نمایند. این تحول و دگرگونی عمیق فرهنگی که در این دو دهه در افغانستان و در میان مردمان این سرزمین راهش را با جذبه و جدیت باز نموده است، تداعی کننده یک مسأله¬ی مهم است، آن اینکه، مردم افغانستان بیزار از تاریکیهای اجبار شده¬ی فرهنگی – تاریخیست.
مردم زندگی عزتمند را در روشنی قانون و مقررات ارزش مدار و انسانی در جامعه خویش خواهان است. حقیقتا این سزاوار مردم افغانستان است که زندگی آرام بدور از وحشت و خون را تجربه نماید و خوشبختانه مردم به این خود آگاهی رهایی بخش از اسارتهای جهل رسیده اند. ملت افغانستان با این روشنی و دیدگاه روشن و مبتنی بر خیر و صلاح جمعی، خواهان نظام سیاسی است که در آن نظر و رأی مردم نقش بنیادین داشته باشد.
به لحاظ فرهنگی و چشم انداز عمومی، ملت افغانستان به این نقطه¬ی با ارزش تاریخی رسیده است که بتواند در تعیین سرنوشت خود و کشورش به عنوان انسان عاقل که مورد خطاب خداوند قرار میگیرد، سهم بارز و در خور شأن شان داشته باشد.
نادیده گرفتن این شرایط با این مؤلفات و شاخصهای فرهنگی – تاریخی جفای آشکار در حق ملت افغانستان است. پس! توهم که گروه طالبان در آن مستغرق است، سزاوار این جامعه و این ملت نیست. تشدید جنگ و تأکید بر کشتار و ایجاد هراس از خونریزیها در میان مردم و در نهایت خود را فاتح میدان جنگ در افغانستان قلمداد نمودن کاریست سخت عجولانه و مملو از توهم که در آن جز خونریزی و خشونت مرگبار برای مردم افغانستان چیزی دیگری در پی نخواهد داشت. شرایط کنونی از هر لحاظ در افغانستان با وضعیتهای تاریخی دوران گذشته فرق فاحش نموده است. این تفاوتها را به صورت تحلیلی از بُعد داخلی آن در این نوشته پی گرفته شد و از بُعد خارجی آن در قسمتی بعدی این نوشته به بررسی گرفته خواهد شد... ادامه دارد

 

دیدگاه شما