صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ژئوپلیتیک؛ تأثیر بستر جغرافیا بر زایش سیاست در افغانستان-بخش دوم

-

ژئوپلیتیک؛  تأثیر بستر جغرافیا بر زایش سیاست در افغانستان-بخش دوم

نگرش حرص گونه و استعمار گونه تنها مختص انگلیس نیست, روسها همچنان فرصت را از دست نداده و برای پیدا نمودن جای پا در افغانستان از هر حیله و نیرنگی کار گرفتند. چنانچه جوهر سیاست شوروی در سراسر دورۀ پس از 1921 عبارت بود از تلاش برای همکاری دولتهای ملی در آسیا و گسترش نفوذ شوروی در مناطق این دولتها, بلشویکها نمیتوانستند لحظه مناسب و مساعد برای تحکیم موقف خود در «چهار راه اسیا» را فرو گذارند. اتحاد با افغانستان برای روسیه شوروی دورنمای دارای مقیاس جهانی را میگشود. ... به تاریخ 23 جون 1919 یک بلشویکی قدیمیبا استاژ پیش از انقلاب- یاکف (یعقوب) سوریتس گماشته شد. ... در تابستان 1919 لنین اندیشه بهره برداری از افغانستان چونان تخته خیزی برای صدور انقلاب به اسیای میانه ( و هند) را در سر میپرورانید. چون به نظر روسها امیر نو- امان الله خان به انگلیسی ستیزی به نام است. او زیر هیچ عنوانی با انگلیس وارد تعامل نخواهد شد هرگاه چنین کاری ممکن باشد. او دوست نزدیک و بی الایش ما است و این بدان معنا است که دروازههای هند به روی حکومت روسیه کاملا باز است. هرگاه تنها حکومت روسیه بتواند بی درنگ از تحول اوضاع مساعد بهره برداری نماید. لنین نیز در ذهن خود رسیدن به ابهای گرم را میپروراند؛ در یکی از صحبتهایش چنین تصریح میکند که در لحظه کنونی, راه به سوی هند برای ما میتواند نسبت به « مجارستان شوروی» هموار تر و کوتاه تر باشد.
این پیامها یگانه موردی را که به ما تداعی میکند این است؛ افغانستان مناسب ترین تختۀ خیز به طرف آبهای گرم است؛ چنانچه یکی از مآموران سرخ همسنگران خود را چنین مخاطب قرار میدهد: رفقای دسته پامیر! به شما رسالت خطیری سپرده شده است. جمهوری شوراها شما را به پاسگاه پامیر گسیل داشته است- به مرزهای کشورهای دوست – هند و افغانستان. کوههای پامیر روسیه انقلابی را از هند که در آن 300 ملیون انسان که از سوی انگلیسیها به بردگی گرفته شده اند, جدا میسازد. در این فلات کوهستانی, شما پیک بران انقلاب, بایست درفش سرخ ارتش رهایی بخش را بر فراز بام دنیا(کوههای پامیر) بر افرازید!
روی همرفته روسها به این پیامها, سیاست گذاریها و سوء ظنها بسنده نکرده؛ تا اینکه به تاریخ 27 دسمبر سال 1979 صدایی ببرک کارمل از طریق امواج رادیو این چنین طنین انداز شد: «قطعات محدود اتحاد شوروی, بنابر دعوت دولتها و حکومات قبلی افغانستان به افغانستان آمده اند تا با مردم افغانستان در حصه دفاع از تمامیت ارضی, استقلال ملی و دفاع از سرزمین پدر وطن آنها کمک نمایند... .». تاریخ افغانستان این را ثابت کرده است که این آمدنها حتما رفتنی افتضاح گونه ی در پی خواهد داشت. تا اینکه با تحمل سیزده هزار کشته, سی و پنج هزار زخمیو ملیاردها دالر خساره ی مادی, به تاریخ 15 فبروری 1989 آخرین عسکر قشون سرخ, سرافگنده و شرمسار... خاک افغانستان را ترک کرد. درسی را که از افغانستان آموختند, به پسران خود آموختاندند که شاید بتوان افغانستان را در کمترین وقت تسخیر کرد؛ اما هرگز نمیتوان کنترول کرد.
بعد از جنگ دوم جهانی امریکا بصورت نه چندان موثر جایگزین انگلیس به حیث یک قدرت جهانی توازن بخش در جغرافیای سیاسی جنوب در مخالفت با شوروی شد. ریگان و نکسن دو دوست راست افراطی و جوان, یکی در دنیای فلم و هنر و دیگری در دنیای سیاست از همان آغاز به مبارزه با کمونیزم کمر بسته بودند. افغانستان منحیث یک منطقه استراتیژیک نمیتوانست از سایه شوم جنگ سرد در امان بماند, جنگی که برای کشورهای شوروی و امریکا سرد؛ اما برای افغانستان گرم تر از هر دوران دیگری بود.
امریکا هم از این قافله تجاوز بر افغانستان به عقب نماند, امریکایی که توجه خود را به خارج از خاک امریکا معطوف کردند و بدین ترتیب تلاش برای گستردن بیشتر نفوذ امریکا برای تسلط سیاسی, اقتصادی و نظامیبر سراسر کره زمین متولد شد. چنانچه در سالهای 1980 برژنسکی با مقامات پاکستانی به توافق رسید که به خاطر حمایت مجاهدین پاکستان دهلیز اکمالات نظامیو لوژستیکی جنگ علیه قوای شوروی و حکومت مورد حمایت شان قرار بگیرید.
حضور امریکا در این منطقه از سالهای دور محسوس بود, بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 جورج دبلیو بوش چنین اذعان نمود: «بین کسانی که این اعمال را انجام دادند و کسانی که به آنها پناه دادند, هیچ فرقی قایل نمیشویم.» از همین جهت امریکا برای نابودی تروریزم, دفاع از اتباع و منافع امریکا و تعقیب دشمنانش به افغانستان حمله نمود و حامد کرزی یگانه فرد مورد تایید خود را به کرسی ریاست جمهوری نشاند.
حمله ی که بیست سال از عمرش میگذرد, تا هنوز معلوم نیست که چند سال دیگر دوام بیاورند. در این شکی نیست که امریکا هژمون نیمکره غربی است؛
اما یک هژمون جهانی نیست، ایالات متحده امریکا قدرت برتر نظام اقتصادی جهان است, اما دو قدرت بزرگ دیگر هم در نظام بین الملل وجود دارد, یعنی چین و روسیه, روسیه که چندی قبل گزارشهای مبنی بر معامله با طالبان به خاطر به قتل رساندن نظامیان امریکایی در افغانستان به نشر رسید؛ و چین که مدتی قبل ریس FBI اعلام نمود که برزگترین تهدید علیه امنیت داخلی و خارجی امریکا است و در هر ده ساعت یک نفر به ظن همکاری به استخبارات چنین دستگیر میشوند؛
این هر دو هرگز آرام نخواهد نشست و در صدد تلافی نمودن سالهای گذشته شان خواهد ماند. موقیعت ژئوپلیتیک افغانستان برای سیاست خارجی امریکا بسیار حساس است, افغانستان اگر دیروز باب ورود به آبهای گرم خوانده میشد؛ امروزه موقیعت بام دنیا را دارند؛ کنترول بام دنیا به معنی کنترول یا مهار روسیه هستوی, منقاد ساختن چین اقتصادی و هستوی, مطیع و زیر کنترول گرفتن هند اقتصادی و هستوی, سایه افگندن بالای کشورهای اسیایی میانه و خاور میانه... 
پس در چنین شرایط امریکا به زودی از افغانستان خارج نخواهد شد؛ چون فرمانروایی برجهان از راه فرمانروایی بر افغانستان میگذرد.

دیدگاه شما