صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نقش فرهنگ تکثر گرا در حفظ وحدت و یکپارچگی ملی

-

نقش فرهنگ تکثر گرا  در حفظ وحدت  و  یکپارچگی ملی

مردم  و جامعه هر کشوری خود را با تغییرات کوچک و بزرگی که در شرایط زندگی آنان پیش میآید تطبیق میدهند. همچنین هر کشور به شهروندانی نیاز دارد که نهتنها آمادهی تحمل و قبول تغییرات بلکه آمادهاند جامعهای تغییرپذیر را تایید کنند و خود را بازندگی در آن وفق دهند. شهروندان، تغییر را امری طبیعی تلقی میکند و انتظار دارند که اوضاع سالبهسال و حتی در مواردی روزبهروز تغییر کند و آماده است که متناسب با تغییرات، دگرگونیهای در رهبران، خط مشیها، نقشهها و الگوهای زندگیاش ایجاد کند.
تغییرپذیری به معنی دوست داشتن تغییر برای اصل تغییر نیست، بلکه به معنی طرد کردن محافظهکاری غیرعاقلانهای است که سرسختانه میکوشد در مقابل دلایل موجه برای تغییر، الگوهای ثابت را حفظ کند. یعنی تغییری که بر اساس واقعیات و دلایل علمی ضروری است باید پذیرفته شود وگرنه اجتماع از تکامل بازمیماند.
در هر تغییر قابل قبولی فرض براین است که چیزهایی ثابت باقی میمانند. بنابراین اجتماع دموکراتیک نیاز دارد که پیوسته تشخیص دهد که چه عناصری از قانون و برنامه و امثالهم، شایستهی نگه داشتناند و چه عناصری را باید تغییر داد یا بهبود بخشید. تغییرات لازم بر اساس دانش، تجربه و بحث آزاد شناخته میشوند و انجام تغییرات تدریجی موجب تکامل جامعهی دموکراتیک میشود.
سابقهی تاریخی حکومتهای گذشته و تجربهی سیاه حکومت طالبان و سردمداران افغانستان نشان داده است که حکومتهای استبدادی گذشته مقاومترین حکومتها در مقابل تغییر و نوآوری بودند. با توجه به اینکه مردم افغانستان خصلت قبیلهای و سنتی دارند هرگونه تغییر یا اصلاحی که با خوی قبیلهای ناسازگار باشد به تاخیر میافتد یا انجام نمیشود. علاوه بر آن، ذهن قبیلهای و سنتی موجب میشود که آنان همهی راهحلها را درگذشتهی خودشان جستجو کنند و از دانش نوین غفلت کنند. بهعلاوه هر نظر یا پیشنهادی که در راستای سنت و قبیله  نباشد اصلا امکان طرح ندارد چه رسد به پذیرش. هر نظر متفاوت با نظرات سنت و قبیله، کفر قلمداد میشود. بنابراین ذهن قبیلهای و سنتی تغییر را تنها وقتی میپذیرد که ناچار باشد.
بهعبارتدیگر تغییر به آن تحمیل میشود نه آنکه بپذیرد. آنان که سن بالا دارند به یاد میآورند که گذشتگان چه موانعی در مقابل علم و تمدن و تغییر جدید ایجاد کردند. همچنین گروههای مختلف در یک اجتماع ممکن است منافع متعارض داشته باشند. در اجتماع دموکراتیک و حکومت اکثریتی سعی میشود که بین این خواستههای متعارض، توازن برقرار شود و خط مشی یا قانونی تصویب و اجرا شود که بتواند در حد توان منافع همگان را تامین کند و بیشترین رضایت گروههای مختلف را فراهم کند. اما با وجود خواستههای متضاد، واضح است که قانون نمیتواند رضایت کامل همهی طرفها را تامین کند. در این صورت تنها راه این است که گروهها تا حدی از خواستههای خویش بگذرند و کوتاه بیایند. به تعبیر دیگر مصالحه کنند تا امکان ادامهی همزیستی مسالمتآمیز دموکراسی و تغییر وجود داشته باشد. براین اساس، گروهها یا احزابی که حاضر به سازش نباشند و به چیزی کمتر از خواستههای خویش تن ندهند موجب تضعیف اجتماع دموکراتیک و دموکراسی و یکپارچگی ملی میشوند.
هیچیک از شرایط دموکراسی و اجتماع دموکراتیک مهمتر از این شرط نیست. در کشوری که سازش و مصالحه و تغییر در میان نباشد از کشور مستقل و هویت ملی خبری نیست. گروههای افراطی مثل طالبان و القاعده و... افراطی، گمان میکنند که کوتاه آمدن یا سازش عیب است. درحالیکه سازش برای حفظ همزیستی مسالمتآمیز از کمالات عقلی انسان است چون در عدم سازش، جنگ و درگیری و نابودی است و درگیری معمولا منافع همهی طرفها را نابود میکند. جنگ و درگیری خوی و صفت حیوانی است چون حیوانات معمولا جز به تامین کامل منافع شخصی راضی نیستند و طبعا درگیری حاصل میشود. اما عقل حکم میکند که از دست دادن بخشی از منافع و سازش بهتر است تا درگیری و نابودی کامل منافع و یا تحمیل زورمدارانهی خواست خویش به دیگران. بنابراین سازش، یک توان عقلی عالی انسانی است که ناشی از آیندهنگری انسان است و به بهترین وجه در دموکراسی و اجتماع دموکراتیک تجلی مییابد. بدون سازش در بهترین حالت، حکومت دیکتاتوری و قبیلهای ایجاد میشود که موجب تامین منافع عدهای معدود و تضییع منافع اکثریت میشود و شرافت و آزادی انسانی را نیز نابود میکند.
هیچ ملتی خود را از بند استبداد و نژادپرستی و افراطیگری نخواهد راند مگر آنکه به درجهای از رشد فکری و تکامل اجتماعی برسد، ملتی نژادپرست خصلت قبیلهای و سنتی و ستم سالاری را به هر دلیلی تحمل بکنند، هرگز آزاد نخواهند شد و پیشرفت نخواهد کرد. تا زمانی کمالات عقلی انسانی و آزادگی نه بهعنوان یک شعار و حرف و آرزو، بلکه بهعنوان یک درک عمیق و باور محکم جا نیفتد، هرگز برای کسب پیشرفت و آزادی از قیدوبند استبداد آزاد نخواهند شد.
ملت افغانستان اگر منتظرند که امروز، نه با یک تلاش آگاهانه، بلکه به واسطهی تصادف و شانس و ترحم قدرتهای دنیا از شر افراطگرایی و نژادپرستی رها شوند، سخت در اشتباهاند، زیرا حتی اگر هم روزی سنت قبیلهای و افراط گری به واسطهای یا دلایل منطقهای و جهانی، یا به خاطر ضعفها و مشکلاتی دچار نوعی فروپاشی شوند، باز هیچ ضمانتی نیست که پسازآن یک اجتماع دموکراتیک که حافظ مردم و کشورشان در افغانستان باشد، بنا شود. امکان دارد سرنوشت کشور به دست افراطیونی مانند طالبان و داعش بیافتد.
با دیدن اعمال داعش و گروه های افراطی سوالاتی که به ذهن انسان متمدن خطور میکنند این است که آیا شرارت و خشونت در ذات این انسانها است؟ آیا آنها قاتل و جانی هستند و تنها جهت توجیه اعمال خود از پوشش اسلام بهره میگیرند؟ به عبارتی منبع خشونت، دین این انسانها است یا خود آنها؟ کدام طرف از طرف دیگر سو استفادهی ابزاری میکند اسلام از انسان یا انسان از اسلام؟
قطعا دست به اسلحه بردن و مبارزه مسلحانه را پیشه کردن تنها مختص به اینان نبوده و در طول تاریخ حکومتهای مستبد و اقتدارگرا و همچنان گروه های تندرو و خشونت گرا در مراحل مختلف و به دلایل گوناگون برای رسیدن به اهدافشان خواسته یا ناخواسته به اسلحه روی آوردهاند. اما هیچکدام از این نیروها، خشونت را بهاندازه طالبان و داعش ، وسعت نداده، و نه آن را به این اندازه نهادینه کردهاند. مهمتر و خطرناکتر از همهی اینها به این عملکردهایشان را توجیه شرعی کرده اند و امروز بیشترین خشونتها، ترورها، قتلهای دستهجمعی و بمبگذاریها به نام دفاع از اسلام و جهاد به وقوع پیوسته است.
بازهم سوال اینجاست که چرا این گروهها اینچنین از حربه ترور، خشونت و بیرحمی، آنهم در چنین ابعاد وسیع و اشکال مشمیز کنندهای استفاده میکنند؛ چگونه است که آنها میتوانند انسانها را در انظار عمومی به دار آویخته و حلقآویز کنند و یا به خودشان بمب بسته و در اماکن عمومی کوچک و بزرگ، زن و مرد را به قتل برسانند، کشتارهای دستهجمعی و ترور هدفمند راه بیندازند و دهها هزار انسان را یکجا کشته و به گورهای دستهجمعی بسپارند.
جالب اینجا است که اکثر این گروهها در هر تغییر قابل قبولی دچار آشفتگی شدهاند، جالبتر اینجا است که اینان از آلودگی خودشان بیخبرند و شدیدا هم آن را انکار میکنند، علت این بیخبری اینان عموما این است که در محیطی پر از تعصبات قومی و ملی، مذهبی و خانوادگی و جهل به دنیا میآیند، این خصوصیت بارز اینان است و چنین تعصباتی توانسته است تبدیل به فضیلتهای اخلاقی بشود و اینان قریب بهاتفاق بیشترین افراد جامعه و کشور را تشکیل میدهند.
جامعه و گروهی که در چنین تعصباتی به دنیا بیایند با این تعصبات بهعنوان فضیلتهای اخلاقی پرورش پیدا بکنند و این تعصبات کورکورانه را بدون هیچ تغییری به نسلهای بعد خود منتقل، و فرهنگ جامعه را نسلاندرنسل به آنها آلوده می سازند. تا زمانی که این تعصبات مورد باور اکثریت باشد، قطعا آن جامعه روی خوشی را نخواهد دید. اما جامعهی که همیشه در حال تغییر است بیش از هر نظام دیگری، وفاداری عاقلانه را نسبت به کشور تقویت میکند و از تجزیهطلبی قومی جلوگیری میکند. برخلاف اینان، کشور و جامعه در حال تغییر و سازش یک قالب زبانی یا فرهنگی یا قومی را به همگان تحمیل نمیکند و هیچ قومیت و یا زبان خاصی را بهزور سرکوب نمیکند.
بنابراین در این کشور قومیتها و فرهنگها و ادیان و عقاید مختلف، همگی فرصت ظهور و پرورش دارند. که موجب میشود از طرفی وفاداری و علاقهی عاقلانه و آگاهانهی شهروندان را به ملت و کشوری که چنین امکاناتی را برایشان فراهم کرده افزایش دهد و از طرف دیگر نیاز به تجزیهطلبی را از بین ببرد. چون بسیاری از تجزیهطلبیها با این دلیل ایجاد میشود که یک قوم  هویت، فرهنگ و زبان و عادات و رسومات خود را در        معرض تجاوز و نابودی می دانند، بنابراین راه حل را در جدایی و تجزیه  کشور می دانند. در حالی که در کشور در حال تغییر و سازش هیچیک از این عوامل جدایی، وجود ندارد.
در کشوری که کمالات عقلی حفظ همزیستی مسالمتآمیز وجود دارد، هر فرد، کشور و حکومت و مردم را از خود میداند نه بیگانه. چون میداند که این حکومت تنها از خواست تک تک مردم نشات گرفته و در این کشور او و نظر او بهعنوان یک شهروند، محترم است و میداند که اگر در اقلیت هم قرار بگیرد بازهم مورد احترام است و از تمام حقوق شهروندی بهره مند می باشد.
در کشوری که کمالات عقلی حفظ همزیستی مسالمتآمیز وجود نداشته باشد، وفاداری و عشق به فرد خاص، به مردم تحمیل میشود که طبیعتا این وفاداری صوری و ناپایدار است. درحالیکه در جامعه دموکراتیک و دموکراسی، وفاداری ملی، وفاداری به ملت و کشور و قانون است نه وفاداری به فرد خاص، که بسیار معقولتر و پایدارتر است.

 

دیدگاه شما