صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زنان؛ آینده‌ی نا روشن و ضرورت هم‌صدایی و ایستاده‌گی!

-

زنان؛ آینده‌ی نا روشن و ضرورت هم‌صدایی و ایستاده‌گی!

       در مراسمهای تجلیل از هشتم مارچ "روز جهانی همبستگی زنان" امسال  توقع میرفت که زنان با تحلیل و تجزیهی تحولات جاری کشور به این باور رسیده باشند که شعارهای زودگذر و میان تهی زنده باد زن و زنده باد صلح به تنهایی کافی نیست، صداهای انفرادی و پراگنده از آدرسهای ضعیف نیز نتیجهای برای حضور، مشارکت و نقش زنان در پی نخواهد داشت، لذا زنان میبایست در 8 مارچ امسال در صدد تدوین طرح جامع و بسیج عمومی زنان شده، برای همصدایی و ایستادهگی جهت تضمین بقاء و آیندهی خویش کار میکردند. در فضای جاری کشور که تلاشها شدت یافته تا کشور را در مسیر آیندهی نا روشن قرار دهد؛ بعید به نظر نمیرسد که از دل این تحولات یک سیستم توزیع قدرت مردانه بیرون شود که زنان در آن هیچ جایپا، نقش و حضوری نداشته باشند.
در جدال امارت و جمهوریت؛ امارت خواهان زنان را مستحق قدمزدن در جادههای شهر نمیدانند چه رسد به اینکه حضور و مشارکتشان در قدرت را از دید تنگ ایدئولوژیکشان بپذیرند. آنها زنان را هنوزم دستهی ناقصالعقل میدانند که نباید در اجتماع حضور داشته باشند.  هرچند کارنامه دولت افغانستان در مسئلهی جایگاه زنان بعد از تحولات 2001 چندان درخشان نبوده؛ در بحث مشارکت سیاسی زنان در سطح رهبری و مدیریت کلان کشوری طی دو دههی گذشته کار چشمگیر و بسندهای نشد؛ اما قدمهای برای مشارکت سیاسی زنان برداشته شد که در تاریخ سیاسی کشور بیپیشینه است. البته نه این کارکرد دولت خیلی درخشان باشد؛ بلکه گذشته حکومتداری در قسمت زنان بس سیه و غمانگیزه است.
زنان افغانستانی که در درازنای تاریخ سیاه کشور مجبور بودند آتش ذوق و قریحه استعدادهایشان را در کنج تاریک پستوی خانهی شوهران سرکرده به هدر دهند؛ لااقل در مقطع از تاریخ مان که امروز در دشوارترین نقطهی آن رسیدهایم؛ بخش قابل ملاحظهی از بانوان در مراکز مهم تصمیمگیری کشور حضور پیدا کردهاند.
در ترکیب نمایندهگان دو اتاق پارلمان چیزی در حدود 25درصد بانوان حضور دارند، در سطوح ادارات(وزارتخانهها) دولتی حضور زنان محسوس است، در ادارات محلی(ولایات) معاونین اجتماعی به بانوان اختصاص یافته، ریاستهای امور زنان در سطح محلی منحیث نهادیکه اختصاصی برای زنان کار میکنند، وجود دارد، بیش از 36 درصد متعلمین مکاتب کشور از جمله نه میلیون شاگردان مکاتب را دختران تشکیل میدهند،
بخش عمده و مهم فعالیتهای رسانهای، مدنی، فرهنگی، اقتصادی-سیاسی را بانوان مدیریت میکنند؛ از همه مهمتر در صفوف نیروهای امنیتی - دفاعی کشور هزاران تن از بانوان شجاع کشور حضور دارند که بخشی ازمسئولیت جنگ با تروریسم را بدوش میکشند؛ این حضور زنان در تاریخ کشور بیپیشینه بوده که باید تقویت شده و گسترش یابد.
با اذعان به این مسئله که در کشور مشکلاتی از قبیل فساد اداری، ناامنی، بیکاری، فقر، مهاجرت و.... وجود دارد، موانع و مشکلات فراروی روند مشارکت و حضور سیاسی- اجتماعی- اقتصادی زنان فراوان است وکارهای انجام شده برای این بخش از جامعه بسنده و کافی نیست؛ اما تلاشها ولو با دادن نقش اندک جهت تقویت حضور بانوان در قالب میکانیزمهای سیستم اداری – سیاسی کشور جریان داشته؛ نباید این تلاشها از جانب زنان و گروههای طرفدار مشارکت زنان، مدافعین حقوق زنان نادیده گرفته شود. با قبول اینکه شرایط فعالیت بانوان در سالیان اخیر ایدهآل نبوده، اما خفقان حکومت سیاه طالبان که ناشی از دگماندیشی، تیره و تاربینی و اندیشهی طرد نفی بلد کردن زنان اند؛ خطری جدی و آیندهی ترسناک را در مقابل زنان قرار داده است. در شرایطی که گفتگوهای صلح از یکطرف جریان داشته و تلاشها برای کاهش و توقف خشونتها ادامه دارند.
عمدهترین بخش قربانیان گروههای افراطی از میان زنان اند. سه بانوی کارمند در تلویزیون انعکاس تازهترین قربانیان بنیادگرایی و امارتطلبی است که هنوز خونهایشان نخشکیده. با بلند کردن صداهای پراگندهای، انفرادی و ضعیف و هم مطرح کردن انتقادهای بدون انسجام و نظامند از این که نقش زنان در روند صلح کمرنگ است؛ ضمن اینکه شنیده نخواهد شد؛ آیندهی تار را برای زنان رقم خواهد زد. در تحولات تازه، تعدادی از کشورها و قدرتهای منطقهای و جهانی با تغییر رویکرد و اتخاذ سیاست نادیده انگاری دستآوردهای دو دهه اخیر از جمله حضور و جایگاه زنان افغانستان که محصول مبارزهی طولانی و دشوار است؛ مباحثی را طرح کرده اند که ایجاب میکند؛ زنان برای تثبیت جایگاه خویش در آینده وارد اقدامات فوری شده و برای دفاع از خودشان ایستادهگی کنند.
شاید در برداشت فوری تعدادی فکر کنند که با جابجاییهای احتمالی، بحث رفتن یا ماندن افراد در قدرت مطرح باشد؛ که ای کاش اینگونه میبود، اما شوربختانه واقعیت امر این است که در بحث طرف امارت و حامیان منطقهای و جهانیاش نوک پیکانشان را به سوی نظام نشانه رفته است؛ و این خطر بزرگی را متوجه مردم افغانستان خصوصاً اقشار آسیبپذیر منجمله زنان میسازد.
در بحث سبک و سنگین کردن میان نوع حکومت جمهوریت و امارت، فقط جمهوریت میتواند مدافع حقوق زنان باشد و الا امارت و حکومتهای شبه امارت را مردم افغانستان تجریه کرده اند. در نظامهای انارشیک و بی بندوباری نوع امارت محل محاکمه زنان صحرایی خواهد بود و جایگاه زنان در آن هرگز تعریف نشده بلکه به شکل بیرحمانهای نادیده گرفته خواهد شد. به صورت خلاصه؛ در جدال جمهوریت و امارت در آستانهی قدرتنماییهای مربوط به امتیازگیری بر سر میز گفتگوهای صلح، در صورت سکوت و ناهماهنگی زنان؛ اگر قرار باشد بازندهای وجود داشته باشد؛ یکی از این بازندهگان زنان خواهند بود؛ اما این مسئله قابل مدیریت است.
 حال چه باید کرد؟
در شرایط و تحولات تازه، ضرورت موضعگیری هماهنگ، هدفمند و منسجم زنان توام با طرحهای عملی برای آیندهی سیاسی- اجتماعیشان بس مهم است. مبارزه برای حفظ دستآوردهای دو دههِی اخیر، لابیگیری منسجم و سازمان یافته با نهادهای داخلی و بینالمللی حامی حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی بیان، مردمسالاری و حمایت جدی از جمهوریت نظام میتواند یکی از راههای حصول اطمینان از عدم به راه افتادن سناریوی سقوط دولت در دهه هفتاد و تکرار تجارب تلخ باشد.
سازمان ملل متحد که در تلاشهای تازه قرار است به عنوان تسهیل کننده گفتگوهای صلح نقش بازی کند، باید توسط حرکتهای سازمان یافته، پررنگ، ملی و همهشمول زنان تحت فشار قرار داده شود؛ این فشارها باید از مجرای موضعگیری واحد در برابر طرفین گفتگوهای صلح خصوصاً اعمال فشار بر دولت جهت افزایش حضور زنان در تصمیمگیریها در میز مذاکرات صلح نیز عملی شود.
تقویت و طولانی ساختن صف زنان برای حساسیت به سرنوشتشان مشروعیت هر گفتگوی در غیاب آنان را میتواند مورد سوال قرار دهد؛ و این روند با ایستادهگی برای حفظ نظام و دولت در برابر طالبان نتیجه خواهد داد. با حفظ ارزشهای جدید مردم سالاری، ترغیب اقشار آسیبپذیرت جامعه، تشویق اقلیتهای قومی- مذهبی در برابر طالبان؛ میتوان از پیروزی ایده امارت بر سرنوشت مردم افغانستان جلوگیری کرد. امروز بیش از هر زمانی دیگر ایجاب میکند که زنان آرام نگیرند وگرنه میدان مبارزه و دستآوردهای خویش را خواهند باخت. اینان باید به جهان بفهماند که افغانستان تغییر کرده و اینها حضور دارند و مانع تسلط استبداد بر سرنوشت خویش خواهد شد. به قول خواجه شیرینسخن شیراز:
« حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس، در بند آن مباش که نشنید یا شنید».

دیدگاه شما