صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و ارکان اقتصادی صلح

-

افغانستان و ارکان اقتصادی صلح

اقتصاد صلح یکی از مباحث بسیار مهم در جریان تحقق صلح پایدار می باشد. توجه به جنبه های اقتصادی کوتاه مدت و بلند مدت می تواند به فضای سیاسی در پروسه صلح کمک نماید.
حقیقت آن است که باید صلح را یک پدیده در نظر بگیریم. پدیده ای که جنبه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... دارد. بررسی دست یابی به صلح پایدار باید بر اساس همه ابعاد باشد. هرچند امروزه بخصوص در افغانستان ، تنها جنبه های سیاسی در نظر گرفته می شود. اما این نگاه و رویکرد صحیح نیست. پروسه تحقق صلح را اگر تنها از منظر سیاست بنگریم و تحلیل های سیاسی داشته باشیم نمی توانیم به صلح پایدار حقیقی دست یابیم.
از طرفی نیز برای رسیدن به صلح و آرامش در جامعه باید پلانهای جامع و استراتژی های مختلفی تحلیل و بررسی شود. زیرا اگر صلح را در بلند مدت در نظر بگیرم باید همه جوانب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... در نظر گرفته شود.
در ادامه به مهمترین ارکان اقتصادی صلح پایدار در افغانستان خواهیم پرداخت تا بیشتر ابعاد اقتصادی صلح برای ما روشن شود.
1- «سلامت محیط كسب و كار»
یکی دیگر از ابعاد صلح اقتصادی توجه به فضای رقابت اقتصادی برای تامین معاش و توسعه کسب و کار در بلند مدت  است . به عبارتی صلح اقتصادی بر پایه کسب و کار و توسعه فضای اقتصادی جامعه استوار است. فضایی که کمک می کند تا فعالان کسب و کارهای خرد بهتر بتوانند فعالیت کنند و در فضای امن صلح به توسعه کسب و کار خود بپردازند. باید دانست که اقتصاد از دو بخش اقتصاد بخش عمومی و اقتصاد بخش خصوصی تشکیل شده است.
اقتصاد بخش خصوصی که همه در بیزینس و کسب و کارهای خرد ، متوسط و کلان مشغول هستند بخش بزرگی از فعالیت های اقتصادی جامعه را در دست دارند. چرخ های صنعت و خدمات در اقتصاد بر دوش اقتصاد بخش خصوصی است. بخش خصوصی است که در بازارهای مالی و پولی فعالیت می نمایند. افغانستان با نظام بازار آزاد که بر اساس بخش خصوصی و عدم دخالت زیاد دولت است، تضمین سلامت و فعالیت این بخش باید در اقتصاد صلج مد نظر گرفته شود.
2- « توزیع عادلانه منابع و از بین بردن فقر»
صلح در رویکرد اقتصادی بالاتری اثر و نتیجه اش این است که منابع اقتصادی در سطح جامعه بین تمام افراد توزیع شود. البته این بدان معنی نیست که تمام دارایی های دولت مصادره شود. بلکه به معنی این است که باید شرایطی مهیا شود تا امکانات تحصیلی، بهداشتی و خدماتی دولت به مردم فقیر و متوسط به پایین جامعه بیشتر برسد. ثروتمندان که نیازی ندارند. این فقرا هستند که به کمک دولت برای استقلال زندگی و کسب و کار خود نیاز دارند.
تلاش برای تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی مهم ترین هدف صلح است. امکانات جامعه که متعلق به تمام افراد جامعه است باید بین همه توزیع شود. همه مردم جامعه در همه ولایات باید از حداقل امکانات زندگی استفاده کنند. بودجه دولت، تخصیص منابع مالی و توزیع امکانات باید بیش از آنکه به دست ثروتمندان برسد باید در میان فقرا تقسیم شود.
از آنجایی که افغانستان از جمله کشورهای فقیر جهان محسوب میشود، لذا توجه به پدیده تله فقر بسیار مهم و حیاتی میباشد. تله فقر باعث می شود که اقتصاد در دور باطل و سلسله طولانی فقر قرار گیرد. کمک مؤثر به فقرا در افغانستان پیش از هر برنامه حمایتی، نیازمند ساختن مفهومی وطنی و بومی از مساله فقر و دست یافتن به درکی عمیق و اینجایی از رفتار آنها است و بیش از طراحی برنامههای تازه برای کاستن از درد و رنج آنها نیازمند اندیشیدین به سازکاری برای ارزیابی اثرات این برنامهها است.
3- «روابط خوب اقتصادی با كشورهای همسایه»
اقتصاد افغانستان به حیث یک اقتصاد سنتی وابسته به کشاورزی و دامداری محصولات تجاري كمي توليد مي كند. نبود امنیت در راه هاي تجاري به کشورهای همسایه مانند؛ پاكستان، تركمنستان و افغانستان به بسته بودن فضای اقتصاد کشور دامن بزند. لذا تعامل سازنده و روابط خوب و حسنه با سایر کشورهای همسایه و کشورهایی که روابط اقتصادی و سیاسی نزدیکی با هم دارند باید داشته باشند.  لذا صلح می تواند بر تراز تجاری افغانستان بسیار تاثیر بگذارد. لذا باعث بهتر شدن صادرات و واردکردن کالاهای مورد نیاز مردم جامعه با حداقل هزینه می باشد.
4- «سطح بالای سرمایه انسانی»
این نوع صلح ( صلح مثبت) عملا باعث می شود تا در بلند مدت سرمایه انسانی زیادی برای جامعه ایجاد شود. تغییرات روی تحصیل و تعلیم و اعتماد عمومی به دولت و مردم و بین موسسات و سازمانها و سایر نهادها با یکدیگر و.... همه باعث می شود که سطح اعتماد و همکاری و تعاون در جامعه بالاتر رود.
5- «تقویت اقتصاد بخش عمومی»
عملکرد مطلوب و خوب دولت به نحوی که اعتماد عمومی را به خود جلب نمایدخود از ارکان و عوامل ایجاد صلح است. نشان دادن حسن نیت دولت به انجام صلح در جامعه و تلاش برای آن نشان از عملکرد خوب دولت در این زمینه دارد. انضباط مالی، حسابرسی بودجه، توجه به نظارت دقیق بر درآمد ها و هزینه ها، گزارش خطاها و اشتباهات، اصلاح نابسامانی ها و بی انضباطی های مالی ازدیگر ابعاد پاسخگوی دولت خوب و بهینه می باشد.عدم برنامه ریزی مناسب و مطابق با واقعیتهای جامعه میتواند خسارات جبران ناپذیری را به کشور و مخصوصا به اقتصاد یک کشور وارد کند. نبود برنامهریزی دقیق و مناسب باعث ایجاد ناامنی اقتصادی و همچنین عدم ثبات در اقتصاد یک کشور خواهد شد. هنگامی که سرمایهگذاران و فعالین اقتصادی متوجه شوند که تصمیمات مدیریتی و سیاستی به درستی اعمال نمی شود و مبتنی بر واقعیت جامعه نیست، نسبت به آینده کشور نگران میشوند که در نتیجه اگر فضای نا اطمینانی در کشور شکل بگیرد قطعا شاهد هرج و مرج های اجتماعی و اقتصادی در کشور خواهیم بود. تورم بالا خواهد رفت، تولیدات کم خواهد شد، سرمایه گذاران سرمایههای خود را از کشور بیرون خواهند کرد، سرمایهگذاری خارجی کم خواهد شد، بیکاری افزایش مییابد، عدالت اجتماعی برقرار نخواهد شد، سرمایهها و ظرفیتها به جای اینکه در قسمت تولیدات برود بیشتر در قسمت دلالی و واسطهگری پیش خواهد رفت،  صادرات کم خواهد شد و حضور در بازارهای جهانی را از دست خواهیم داد، رکود در کشور فراگیر خواهد شد و در نهایت ممکن است حتی به فروپاشی یک جامعه نیز بیانجامد.
6- «سطح پایین فساد»
فساد مهمترین عامل تخریب فضای سالم اقتصادی و سیاسی یک جامعه است. افغانستان هم بسیار دچار این پدیده شوم شده است. صلح مثبت محقق نمی شود مگر اینکه این پدیده شوم، کم شود.
سخن پایانی:
در نگاه اقتصاد دانان،  تنها راه تغییر شرایط افغانستان و حرکت بسوی پیشرفت و توسعه، صلح است. توسعه پایداری و تحولات مطلوب اجتماعی رو به پیشرفت تنها در سایه صلح امکان دارد.
اما مسئله اساسی این است که اقتصاد از اولویت بیشتری در کشور ما برخوردار است. کشور ما بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، فعلا سیاسی است. این سیاست زدگی بیش از حد می تواند بر اقتصاد تاثیر منفی بگذارد.
پروسه و پدیده صلح را باید از منظر اقتصاد تحلیل کنیم نه فقط سیاست. در چنین شرایط است که درک درستی از لزوم و نوع صلح خواهیم داشت.

دیدگاه شما