صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

موانع و چالش های فراروی توسعه و اصلاحات در افغانستان

-

موانع و چالش های فراروی توسعه و اصلاحات در افغانستان

جامعه ی افغانستان در بافت کاملاً قبایلی و قومی قرار دارد و فرهنگ و روحیه حاکم بر آن نیز برخاسته از همان روابط سنتی و بسته است. طوری که تعلق و وابسته گی شدید به سنتها را در رفتار و تصور متجددترین افراد و مجموعه میتوان بعد از چندین سال مشاهده کرد. در جامعه قبیلهای همه گونه نوآوری، خلاقیت و تجددخواهی بدعت شمرده میشود. چنانکه تحول هم به وجود آید، نباید با معیارها و باورهای سنتی جامعه منافات داشته باشد. چون رعایت و پایبندی به باورها و رویاهای نیاکان و گذشته گان اساس زنده گی خانواده گی و روابط جمعی و خصوصیات فردی را شکل میبخشد. اصلاحات در چنین جامعه ای موضوعیت نداشته بلکه آنچه اصالت دارد منافع و خواست قوم و قبیله است. جامعه افغانستان از زمانهای دور تا کنون در چنین فضا و روحیه ای قرار دارد. به گونه ای که گروه های مارکسیستی و اسلامی که داعیه تغییر چنین ساختاری را داشتند از تاثیری چنین فضای بیرون نبودهاند. آنان بر طبق روابط و باورهای سنتی و قبیله ای جامعه عمل نمودهاند، که مانع عمدهی پیشرفت و توسعه است.
تحول سیاسی و اجتماعی مثبت و سازنده بدون یک اندیشه و تفکر امکانپذیر نیست و شرایط سلامت آن قابل دوام نمیباشد، هر اندازه تفکر و تئوری سیاسی پخته و ریشه دارتر، و با اصول منطقی و شرایط اجتماعی انطباق داشته باشد. اساس تحولات و اصلاحات، بقا و سلامتی آن ضمانت قویتری را دارا خواهد بود. با توجه به این موضوع، آنچه تحت عنوان اصلاحات و نوگرایی در افغانستان انجام می یافت، نمیتواند راه به جایی ببرد و روزنه ای را بگشاید. اقدامات فوق، اغلب ریشه در خواسته ها و تنوع طلبی افراد و زمامداران و یا مجموعه های محفلی و خانواده گی بسته گی داشت.
متاسفانه زمامدارانی که در بسیاری از مقاطع تاریخی بر اریکه قدرت تکیه زده اند از لحاظ شخصیتی و خصلت های فردی، فاقد توانایی و هوشمندی لازم برای ایجاد ساختار نوین سیاسی و اجتماعی بودهاند. آنان یکسره در برابر نوگرایی موضع منفی داشتند. و پشتیبانی جبهه محافظه کاران را هم داشته اند، یا اینکه با اعمال افراطی و روی آوردن به جنبه های صوری و ظاهر نوگرایی و اصلاح طلبی با قضایا برخورد شکلی و سطحی داشته اند.
از جانب دیگر دولت و حکومت های وقت به طور کامل گرفتار نابسامانی و ناهمسانیهای قومی، زبانی، قبیله ای، منطقه ای… بوده است. چون دولت از پایگاه و منبعی فراتر از قبایل برخوردار نبوده، لذا برای بقای خویش به آنها متکی بوده است. برای همین همیشه یا در اصطکاک با قبایل بوده یا اینکه به ناچار به خواسته های آنان تن درداده است، که در هر دو صورت کشور از وجود یک حکومت مرکزی کارآمد و نیرومند که از لازمه ترقی و توسعه است، محروم بوده است.
افغانستان به دلیلی موقعیت ژئوپولتیکی در منطقه از گذشته های دور تاکنون از نظر طراحان سیاست خارجی قدرت های جهانی دور نمانده است. در مقاطع مختلف تاریخ، جهانگشایانی پای در این سرزمین نهادهاند. هر چند که هر کدام در نهایت دچار سرنوشت عبرتانگیزی گردیدهاند. باز هم دست از افغانستان برنداشتند و همواره در صدد تضعیف افغانستان بوده و هستند. در این میان بیشترین آسیب و زیان را مردم افغانستان دیدهاند. مردم نه تنها جوانان و نیروی نانآور خانه را از دست دادهاند، بلکه وارث رنج و ویرانی های مضاعف و از هم پاشیده گی اجتماعی و سیاسی نیز گردیده اند. استقلال واقعی و خودارادیتشان را هم به دست نیاوردند؛ فاجعه برانگیزتر اینکه پس از هر مبارزه با تهاجم بیگانه گرفتار مصیبت های رژیم های استبدادی و ضد مردمی گردیده اند. جریانهای افراطی از قبیل القاعده، طالبان و داعش جریان های افراطی مذهبی اند. گروهها و عناصر افراطی متحجّر که با جزماندیشی و قشرگرایی خاص، با نوگرایی، اصلاحات و تجددگرایی نه تنها سازش نداشته اند، بلکه بسیاری از مظاهر تمدن امروزه، قوانین اجتماعی و حقوق انسانی را به بهانه اینکه سرچشمه از غرب دارد، غیر قابل قبول دانسته و دخالت دادن عنصر زمان و نیازهای جامعه را در فهم موضوعات دینی و اجتماعی نوعی بدعت و انحراف از دیانت و شریعت تلقی میکنند. چنانکه اقدامات گسترده جامعه ی جهانی در جهت نوآوری و اصلاحات که دریچه تجدد و نوآوری را برای کشور گشوده بود امروزه نیز با موانع جریان های افراطی مواجه بوده و به ناکامی گراییده است. هر گاه تاریخ افغانستان را ورق بزنیم به نکته های تیره و ننگینی برمیخوریم که از بی تقوایی، تجملگرایی و در کل ناکارآمدی و بی لیاقتی حاکمان و زمامداران حکایت دارد. و این موضوع سبب ضعف و ناتوانی آنان در اداره امور کشور و موجب حرص و طمع آنان در جمعآوری اموال و ثروت اندوزی گردیده است.
ناامنی و جنگهای خونین و ویرانگر تمام زیرساختهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… را ویران کرده و از بین برده است،پس از نابودی طالبان ، انتظار میرفت با تشکیل دولت ائتلاف ملی، برای اعاده امنیت و آرامش سیاسی که پیش شرط ضروری شکوفایی و رشد اقتصادی است گام بردارند تا ضمن جبران خسارات عظیم دوران جنگ حداقل فاصله ی خود را با سطح عموم کشورهای همسایه کم کنند. اما دخالت کشورهای دیگر و از آن مهم تر روحیه خود بزرگ بینی و خودشیفتگی و تمامیت طلبی حاکم بر رهبران گروه های سیاسی موجب شده تا نفی مشارکت سایرین در شکل دادن به ساختار قدرت، تلاش شان را برای حذف کامل رقیبان و اعمال تسلط انحصاری بر مراکز کنترل قدرت، شدید کنند. با طولانی شدن بحران افغانستان، خوشبینی های اولی در زمینه بازسازی ویرانی های دوران گذشته و دستیابی به بهبود نسبی امنیتی و اقتصادی بر باد رفت. تمرکز امکانات مالی و نظامی در نبرد با گروه های متخاصم داخلی افزوده شدن بر میزان خرابی ها،  مهاجرت در حد قابل توجهی از نیروهای کار کشور به خارج از افغانستان، فرار مغزها و نیروهای انسانی متخصص رکود کامل فعالیتها و سرمایه های اقتصادی،  محرومیت از جذب سرمایه های خارجی به ویژه در حوزه های تولیدی،  بی توجهی به بهره برداری از منابع طبیعی موجود و… مجال و توانایی برای پیگیری راه های ساماندهی به اقتصاد ورشکسته باقی نگذاشت.
در حال حاضر، افغانستان به صورت یک سیاه چال درآمده و امواج ناامنی و هرج و مرج را به سوی منطقه ای میفرستد که بحران های مضاعف امنیتی و اقتصادی دست و پا میزند. زیرساخت های اقتصادی افغانستان ویران شده است. تسهیلات اولیه شهری، که حتا در کشورهای توسعه نیافته وجود دارد، در این کشور موجود نیست. بنا بر این مناسبات اقتصادی این کشور در طول دو دهه جنگ ویرانگر رکود کامل داشته و هرگز توسعه نیافته است. عمده تولیدات این کشور به صورت خانه گی و غیر سیستماتیک تامین میشود و کار و سرمایه، حلقه ی مفقود افغانستان است. از سوی دیگر کمک های جهانی تنها بخش ناچیزی از احتیاجات اولیه زنده گی مردم کشور ما را تامین میکند و هرگز موجب رشد و توسعه آن نمیشود. همان طور که گفته شد اقتصاد افغانستان به عنوان یکی از فقیرترین کشورهای جهان تنها بر پایه کشاورزی و دامپروری، آن هم کشاورزی (سنتی) بسیار ابتدایی استوار است. این بخش به عنوان ستون اصلی اقتصاد و عمدهترین بخش در تولید ناخالص داخلی و مهمترین منبع ارز آوری و صادرات، پیش از پیش در طول دو دهه جنگ در افغانستان تضعیف شده است و پایههای متزلزل آن را با وارد آوردن ضربات سهمگین متلاشی کرده است.

 

دیدگاه شما