صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نسل‌کشی از دیدگاه کد جزای افغانستان و اسناد بین‌المللی ( بخش اول)

-

نسل‌کشی از دیدگاه کد جزای افغانستان و اسناد بین‌المللی   ( بخش اول)

یکی از شیوههای که در طول تاریخ بارها از سوی قدرتمندان و گروههای تروریستی و تکفیری برای پاکسازی قومی و یکدست سازی منطقهای و تغییر جغرافیای قومی، مذهبی و نژادی انجام میشده است، نابودسازی یک گروه قومی، مذهبی، نژادی و ملی بوده است. به گونهای مکرر در طول تاریخ یک گروه قومی، نژادی یا مذهبی به کلی نیست و نابود شده است یا اکثریت آن از بین رفته است. نابودسازی گروههای مشخص اغلب در رژیم های دیکتاتوری و شرایط جنگی اتفاق میافتد. نسلکشی یک گروه به دو صورت انجام میشود:    
1. نابودی فوری از طریق حملۀ نظامی گسترده و قتل عام اعضای گروه؛ این عمل معمولا با قتل عام، کشتار دسته جمعی، تبعید، مهاجرت اجباری و جایگزینی انجام میشود. مانند کشتار ارمنیان از سوی امپراتور عثمانی، در سال های 1915 – 1916 در طی جنگ جهانی اول، قتل عام یهودیان به دست نازیها، قتل عام میلیونها کامبوجی بوسیله خمرهای سرخ در کامبوج در دهۀ 1970، ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، (1387) حقوق کیفری بینالمللی، ترجمه حسین آقایی جنت مکان، چاپ دوم، تهران، انتشارات جنگل،  جاودانه، ص 83.) کشتار و اعدام دسته جمعی دانمارکی های ساکن انگلستان در سدۀ دهم میلادی، نابودی سرخ پوستان امریکا از سوی مهاجران و استعمارگران سفید پوست، کشتار مسلمانان فلسطینی از سوی اسرائیل، کشتار بوسنیاییها توسط صربها، کشتار مسلمانان روهنگیا در میانمیار در زمان فعلی ( خالقی، ابوالفتح، (1394)، حقوق بین الملل کیفری اختصاصی، تهران، انتشارات مجد، چال اول، ص 17) قتل عام مردم نژاد هوتو (Hutu ) از سوی حکومت بوروندی در دهه های 60 و 70 که منجر به قتل هزاران نفر و مهاجرت هزاران تن دیگر به کشورهای همسایه شد و قتل عام توتسیها (Tutsi ) توسط هوتوها در اواسط دهۀ 90 در رواندا،  قتل عام آورگان فلسطینی ها در اردوگاه صبرا و شتیلا از سوی فالانژهای لبنان و اسرائیل، ( میرمحمد صادقی، حسین، (1377)، حقوق جزای بینالملل (مجموعۀ مقالات)، تهران، نشر میزان، چاپ اول، ص 129 )قتل عام هزارهها در زمان عبدالرحمن.
2. نابودی تدریجی؛ این نوع نابودی به تدریج موجب انقراض و نابودی همه یا بخشی از یک گروه قومی، نژادی، مذهبی با ملی میشود؛ مانند قتلهای تدریجی، خاموش و سیستماتیک هزارهها در افغانستان در زمان فعلی از سوی گروههای تکفیری یا  مثل تحمیل اقداماتی به قصد جلوگیری از توالد و تناسل یک گروه و انتقال اجباری کودکان یک گروه به گروه دیگر به منظور هویت زدایی آنان و نابود کردن هویبت یک قوم و گروه. نمونه عینی ارتکاب جرم نسلکشی از طریق انتقال اجباری کودکان به گروه دیگر، انتقال کودکان بومیان استرالیای به خانوادههای غیربومی است. کمیسیون حقوق بشر و فرصت برابر استرالیا در سال 1997 این انتقال را جرم نسلکشی اعلام کرد. هدف از انتقال اطفال بومیان استرالیا به غیربومیان، جذب، همگونسازی آنها در یک جامعه وسیعتر و غیربومی بوده است، تا ارزشهای فرهنگی منحصر به فرد و هویت قومی شان به نفع  فرهنگ غربی از بین برود و در جامعه غربی غیربومی استرالیا کاملا جذب شود. ( خالقی، ابوالفتح، پیشین، ص 63. )
در ارتکاب جرم نسلکشی و  نابودی یک گروه، عوامل بسیاری نقش دارد، بعضی از این عوامل نقش عمدهای در وقوع این جرم دارد و برخی دیگر زمینهساز ارتکاب این جرم هستند. این دو دسته عوامل عبارتنداز:
1. استعمار و حکومتهای ظالم به منظور تسلط بر یک کشور، بعضی از گروههای نژادی، ملی، قومی یا مذهبی را قتل عام میکنند تا بقیه مردم بترسند و دست به شورش و نافرمانی نزنند در بعضی موارد حکومتهای دارای افکار نژادپرستانه و ملی گرایانه اتباع خود را از اقوام و نژادهای دیگر قتل عام میکنند.
2. برتری جوییهای، نژادی، ملی قومی، نیز عامل مؤثری در ارتکاب این جنایت است؛ افراد و گروههای نژادپرست به منظور تفوق و تسلط نژادی، به سیاست حذف و کشتار نژادها و اقوام دیگر روی میآورند. ( اردبیلی، محمدعلی، (1386)، حقوق بینالملل کیفری، تهران، نشر میزان، چاپ سوم، ص 62. )
3. انتقامجویی، توسعهطلبیهای سرزمینی و سیاسی – اقتصادی که با مقاومت گروه قربانی مواجه می شود و سرکوب گروههای نژادی، ملی، قومی و مذهبی که خواهان خودمختاری و استقلال هستند. ( جوانمردی صاحب، مرتضی، (1384)، نسل زدایی: ساختار عناصر جرم، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 68، ص45)
4. اعتقادات مذهبی؛ امروزه گروههای تکفیری، به دلیل انجام رسالت دینی و مسؤلیت مذهبی، اقوام و پیروان مذاهب خاصی را، مخصوصا شیعیان را به خاطر خدا و رفتن به بهشت و رسیدن به حورهای بهشتی قتل عام میکنند.
5. بالاخره عامل ناهمگونی یک جامعه را از لحاظ مذهبی، نژادی، قومی و ملی زمینه ساز وقوع این جنایت هولناک است؛ چون این جرم در یک کشور یک دست از نظر مذهب، نژاد، قوم و ملت ارتکاب نمییابد.
به منظور مبارزه و پیشگیری از این عمل بسیار خطرناگ، نخستین بار این دو شیوهای نابودی یک گروه تحت عنوان تحت عنوان نسلکشی در کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسلکشی مصوب سال 1948 مجمع عمومی سازمان ملل، جرم انگاری شد و سپس در ماده 6 اساسنامه دیوان بین المللی جزایی مصوب 1998، نسلکشی جرمانگاری و مصادیق آن احصا گردید و به تدریج در قوانین جزایی کشورها از جمله مادۀ 332 و 333 کود جزای افغانستان جرمانگاری شده است.
در این نوشتار جرم نسلکشی تعریف، سابقه جرم انگاری و عنصر مادی و معنوی مصادیق پنچگانۀ جرم نسلکشی به صورت تطبیقی از دیدگاه کود جزای افغانستان و اسناد بینالمللی بررسی میشود، تا اثبات شود که حملات سیسماتیک و خاموش گروههای تکفیری علیه شیعیان افغانستان از دیدگاه کد جزای افغانستان و اسناد بینالمللی از نوع جنایت نسلکشی است، نه جرم ساده تروریستی.
با توجه به اینکه جرم نسلکشی به تعبیر حقوقدانان ام الجرایم، شدیدترین و خطرناکترین جرم در مقایسهای با دیگر جرایم است، حکومت افغانستان و جامعه بین المللی، مسؤلیت دارند که اولا به صورت رسمی اعلام کنند که شیعیان افغانستان برای دومین بار قربانی این جرم شنیع ناگوار قرار گرفته اند و ثانیا اقدامات و تدابیر عملی ضروری را برای حفاظت این گروه قومی و مذهبی  انجام دهند. 

 الف) تعریف نسلکشی
در مادۀ 333، کد جزا، و نیز ماده 6 اساسنامه دیوان بینالملل کیفری و سایر اسناد بین المللی مربوط به این جنایت، جرم نسلکشی تعریف نشده، بلکه برای معرفی آن، مصادیق این جنایت نام برده شده است.
نسلکشی ترجمه واژه لاتین Genocide است که از دو کلمه Gene به معنای نژاد، قبیله یا ملت و پسوند Cide به معنای کشتن ترکیب یافته است. ( خالقی، ابوالفتح، پیشین، ص 15) این واژه مرکب، چنانکه در تعریف معنای اصطلاحی آن بررسی خواهد شد، در هر دو قسمت Gene و Cide توسعه داده شده و گروههای غیر از نژاد، مانند ملت، قوم و گروه مذهبی را نیز شامل میشود و اعمالی غیر از کشتن که به هدف نابودی گروه های انسانی انجام میشود را نیز شامل میشود به بیان دیگر معنای اصطلاحی این واژه در مقایسه با معنای لغوی آن قلمرو وسیعتری دارد.
کلمۀ Genocide در فارسی به معانی متعددی چون، کشتار دسته جمعی، قتل عام، کشتار عام، نژادکشی، نژادآزاری، زیست زدایی، نسلکشی و نسل زدایی ترجمه شده است. همۀ این واژهها در ترجمه این کلمه، با توجه به دو قسمت آن نارسا است؛ واژههای مرکب قتل عام، کشتار عام، کشتار جمعی و کشتار دسته جمعی، همگی معادل Mass Murder در زبان انگلیسی است که در هر دو قسمت اشکال دارد با این توضیح که در قسمت اول به حیات گروههای انسانی و در قسمت دوم به اعمال غیر از کشتن توجه نشده و صرفاً بر کشتار جمعی و عمومی دلالت دارد. واژه نژادکشی و نژادآزاری که برخی مؤلفان استفاده کرده اند از جهت محدود کردن Genocide به گروههای نژادی، جامع نیست. واژه زیست زدایی اشکال قسمت دوم یعنی در برگرفتن اعمالی غیر از کشتن را رفع می کند اما از حیث عدم توجه به حیات عدهای مشخص از انسانها قابل اشکال است. بنابراین، در این معادلها عدم توجه به حیات عدهای مشخص از انسانها و مجموعۀ اعمالی که برای نابودی این افراد در جنایت نسلکشی انجام میشود، دو اشکال عمدهای این ترکیبها هستند. ( جوانمردی صاحب، مرتضی، پیشین، ص 6)  
امروزه در ادبیات حقوقی کشورهای فارسی زبان، دو واژه نسلکشی و نسلزدایی به عنوان معادل واژۀ Genocide کاربرد بیشتری دارد؛ در هر دو، واژۀ «نسل» به معنای عده مشخصی از انسان‌‎هاست هم شامل گروه های نژادی، قومی و مذهبی میشود و هم شامل گروه ملی، ولی ترجمۀ این کلمه به نسلزدایی در مقایسه با نسلکشی، رساتر و دارای کمترین اشکال است؛ چون نخست: نسلکشی انحصاراً در مواردی استعمال میشود که اعضای یک گروه را به صورت فیزیکی از بین ببرد، در حالی که برای ارتکاب ژنوساید کشتن همۀ اعضا گروه ضرورت ندارد. افزون براین، جرم ژنوساید منحصر به کشتن اعضا یک گروه نیست، بلکه معنای عام تری دارد. علاوه بر قتل شامل انواع مختلف صدمات شدید جسمانی، تحمیل شرایط نامناسب، انتقال اجباری کودکان یک گروه به گروه دیگر میشود که به قصد نابودی کلی یا بخشی از گروه انجام میشود. ( خالفی، ابوالفتح، پیشین ص 16. )
با توجه به این که در قانون رسمی کشور یعنی کد جزا از معادل نسلکشی استفاده شده است، علیرغم ترجیح نسلزدایی، در این تحقیق از واژه نسلکشی استفاده میشود. حوقدانان نسلکشی را از نظر اصطلاحی به بیانهای مختلفی از تعریف کرده اند از جمله:
1. نابودی فیزیکی بخش بزرگی از یک گروه در یک منطقۀ محدود و یا نامحدود به هدف از بین بردن حیات جمعی آن گروه.
2. اقدامی که موجودیت یک گروه را در معرض خطر زیاد قراردهد.
3. از بین بردن فیزیکی یا زیستی گروه های ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به قصد نابودی آنها. ( جوانمردی صاحب، مرتضی، پیشین، ص 10.)
4. صدمه فیزیکی یا بیولوژیکی (زیست شناختی) به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه از طریق کاهش جمعیت آنان. ( خالقی، ابوالفتح، پیشین، ص 21.)
براساس این تعریفها، اولاٌ نسل کشی که امروزه به عنوان شدیدترین نوع نقض حقوق بشر ( . Gravest viaolation of human rights )شهرت یافته است، ( اردبیلی، محمدعلی و دیگران، (1385)، نسلکشی و ضرورت جرم‌‌انگاری آن در حقوق ایران، فصلنامۀ مدرّس علوم انسانی، دوره 10، شماره 3، ص 2.) متضمن نفی حق حیات همۀ گروههای انسانی چهارگانۀ مورد حمایت حقوق بینالملل جزایی است. جنایتی است که وجدان بشری را جریحه دار میکند و موجب زیانهای فراوانی به جامعه انسانی میشود و مغایر با قواعد اخلاقی، روح و اهداف ملل متحد است. ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، پیشین، ص 84.)  و شدیدترین شکل جنایت علیه بشریت است و ثانیاً منظور از نسلکشی، ضرورتا نابودی فوری یک ملت نیست، بلکه افزون براین، مقصود طرح و برنامهای است، مشتمل بر انجام یک دسته اعمالی که بنیادهای اساسی، نهادهای اجتماعی گروه های ملی، مذهبی، قومی و نژادی را تخریب می کند و هویت، فرهنگ، زبان، دین، امنیت و حق سلامتی یک گروه را به تدریج نابود مینماید و در نهایت به انهدام این گروهها می انجامند. ( اردبیلیَ، محمدعلی، پیشین، ص 62.)
نخستین نتیجهای که از این مفهوم برداشت میشود آن است که اصول زیربنایی کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی، به عنوان اصولی که اجرای آنها حتی بدون هیچ قراردادی برای دولت ها الزامی است، از سوی ملل متمدن به رسمیت شناخته شده است و نتیجه دوم نیز آن است که ویژگی جهانشمول بودن محکومیت نسلکشی، همکاریهای لازم در راستای آزادسازی بشر از چنین مصائب نفرتانگیزی را به دنبال دارد.   
نسلکشی به عنوان ناگوارترین و دردناکترین شکل جنایت علیه بشر، بیشتر در پاکسازی قومی، و یکدست سازی منطقهای و تغییر جغرافیای قومی، مذهبی و نژادی انجام میشود که معمولا با تبعید، مهاجرت، اجباری، جایگزینی و کشتار انجام میشود.
مرتکب جنایت نسل کشی می تواند حکاّم، کارکنان دولت یا افراد عادی و گروهای تکفیری باشد. این جرم بینالمللی محصول جوامع ناهمگون از لحاظ مذهبی، نژادی، قومی و ملی، هم در زمان جنگ قابل ارتکاب است و هم در غیر زمان جنگ. ( میرمحمد صادقی، حسین، پیشین، ص 135.)

ب) انواع نسلکشی  
با دقت در مصادیق نسلکشی که در مادۀ 333 احصا شده است، استنباط میشود که نسلکشی از یک نظر بر دو دسته نسلکشی فیزیکی و بیولوژیکی تقسیم میشود: (بیگزاد، ابراهیم، (1376 - 1377)، بررسی جنایت نسل کشی و جنایات بر ضد بشریت در اساسنامۀ دیوان کیفری بینالمللی، مجله تحقیقات حقوقی، شمارۀ 22 – 21، ص 80.)
1. نسلکشی فیزیکی آن است که صدمه به جسم و پیکر اعضای گروه، وارد می کند این قسم از نسلکشی عبارتست از
1-1. قتل اعضای گروه
1-2. ایراد صدمه شدید به تمامیت جسمانی یا روانی اعضا گروه؛
3-1. قراردادن عمدی گروه در معرض شرایط زندگی نامناسب که منتهی به زوال قوای جسمی کلی یا جزئی آن شود.            
2. نسلکشی بیولوژیک
نسلکشی بیولوژیک به نابودی تدریجی اعضای گروه در طول زمان به صورت غیرمستقیم گفته میشود، صدمه به صورت مستقیم بر جسم و پیکر اعضای گروه وارد نمیشود، برخلاف نسلکشی فیزیکی که از طریق صدمه به جسم و پیکر اعضای گروه، نابودی به صورت مستقیم انجام میشود.
نسلکشی  بیولوژیک براساس ماده 333 کود جزا و مادۀ 6 اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری، عبارتست از:
1-2. تحمیل اقداماتی به قصد جلوگیری از توالد و تناسل گروه؛
2-2. انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر
پ) سابقه جرمانگاری نسلکشی
در حقوق جزای داخلی افغانستان، اولین بار نسلکشی در کد جزا، جرمانگاری شده است. مادۀ 333 کود جزا تحت عنوان ارتکاب جرم نسلکشی، چنین مقرر میدارد:
«شخص زمانی مرتکب جرم نسلکشی میشود که یکی از اعمال ذیل را عمداً و بمنظور نابود ساختن تمام یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام دهد:
1- قتل اعضای گروه.
2- وارد کردن صدمه شدید جسمی یا روانی به اعضای گروه.
3- قرار دادن عمدی یک گروه در معرض وضعیت زندگی نا مناسبی که منتهی به زوال قوای جسمی کلی یا جزئی آن شود.
4-اقداماتی که بمنظور جلوگیری از توالد وتناسل یک گروه صورت گیرد.
5- انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر».
اما در حقوق بینالملل جزایی، در نخستین سند بینالمللی که در آن واژه کشتار جمعی به صراحت بکاررفته است، کیفرخواست 18 اکتبر 1945 علیه جنایتکاران آلمانی در محکمه نورنبرگ بود. در این سند آمده است: «با پرداختن به کشتار جمعی عمدی و پیاپی یا به عبارت دیگر با تن دادن به نابودی گروههای نژادی و ملی از میان جمعیت غیرنظامی بعضی سرزمینهای اشغالی به منظور اضمحلال نژاد یا طبقات مشخصی از جمعیت و گروههای ملی، نژادی یا دینی...» برتری نژاد ژرمن را منصّۀ ظهور رساندند. ( اردبیلی، محمدعلی، پیشین، ص 63) در خود منشور و رأی محکمۀ نورنبرگ، هیچ اشاره خاصی به اصطلاح نسلکشی نشده بود. آنچه در حال حاضر به عنوان نسل‌‎کشی شناخته میشود، در حقیقت همان  چیزی است که در محکمۀ نورنبرگ تحت عنوان جنایت علیه بشریت تعقیب و مجازات شده بود. ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، پیشین، ص 83.) تا محکمه نورنبرگ، نسلکشی به عنوان یکی از جرایم علیه بشریت تلقی میشد، نه جرم مستقل.
پیشنهاد جرمانگاری نسل کشی نخست در سال 1933 از سوی حقوقدان لهستانی به نام رافائل لمکین ( Raphaael Lemkin ) در جریان پنجمین کنفرانس بینالمللی یکنواخت سازی حقوق جزا در مادرید مطرح شد وی که مبتکر واژه «ژنوساید» است این نظریه را کتاب خود تحت عنوان «حاکمیت دول اروپایی اشغالی» به تفصیل بررسی کرده است. مباحث و تعریف های وی، مبنای تنظیم کنوانسیون نسل کشی سازمان ملل متحد قرارگرفت ( میرمحمد صادقی، حسین، پیشین، ص 130)
مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه (1) 96 در سال 1946 به صراحت اعلام کرد: «نسلکشی جرمی به موجب حقوق بینالملل است و جهان متمدن آن را تقبیح میکند» نسلکشی انکار حق حیات گروههای بشری است در حالی که قتل انکار حق زندگی فردی بشر است. این قطعنامه به نحو صریح نسلکشی را به عنوان یک جنایت مستقل از جرایم علیه بشریت در حقوق بینالملل مورد شناسایی قرار داد که همۀ افراد اعم از مقام رسمی و عادی میتوانند در برابر ارتکاب این جرم مسؤل شناخته شوند همچنین این قطعنامه خواهان تصویب کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی شده بود. فاجعهآمیز بودن این جنایت علیه نظم عمومی بینالمللی سبب شد که مجمع عمومی سازمان ملل در 9 دسامبر 1948، کنوانسیون پیشگیری و و مجازات جنایت نسل کشی را تصویب کند و در 12 ژانویه 1951 به اجرا درآمد. ( خالقی، ابوالفتح، پیشین، ص 18) هم اینک به حقوق بینالملل عرفی تبدیل شده و قاعده آمره محسوب میشود. در مادۀ 2 این کنوانسیون آمده است که «نسلکشی عبارت است از یکی از اعمال مشروحه ذیل که به قصد نابودی تمام یا بخشی از گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شود:
۱. قتل اعضای گروه؛
۲. ایراد صدمه شدید به سلامت جسمی یا روحی اعضای گروه؛
۳. قراردادن عمدی گروه در معرض وضعیت زندگی نامناسبی که منتهی به زوال قوای جسمی، تمام یا بخش از آن گروه شود؛
4. تحمیل اقداماتی به منظور جلوگیری از توالد و تناسل گروه؛
5. انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر». 
همانگونه که ملاحظه میشود برای تحقق جنایت نسلکشی، نه لزومی به ارتکاب آن در زمان مخاصمه مسلحانه است و نه ضرورتی به شرط حملۀ گسترده یا سازمانیافته بودن است،
فقط کافی است که یکی از مصادیق پنجگانۀ آن علیه تمام یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی و مذهبی انجام شود. ( پوربافرانی، حسن، (1398)، حقوق جزای بین الملل، تهران، انتشارات جنگل، جاودانه، چاپ دوازدهم، ص267.)
محتوای این ماده دقیقا در اسناد بعدی مربوط به جنایت نسلکشی، تکرار شده است؛ از جمله در بند 2 مادۀ 4 اساسنامۀ دیوان یوگسلاوی، بند 2 مادۀ 2 اساسنامۀ دیوان رواندا و مادۀ 6 اساسنامۀ دیوان جزایی بینالمللی. ماده 333 کود جزا از نظر محتوا هیچ تفاوتی با این اسناد بینالمللی ندارد.
امروزه نسلکشی به عنوان جنایت بینالمللی شناخته شده است و منع آن به عنوان یک قاعده آمره در حقوق بینالملل پذیرفته شده است. ( بیپروا، امیر، (1369) نسلکشی جنایتی علیه حقوق بشر، فصلنامۀ قضاوت، شماره 91، ص 122.)
محکمۀ جزایی بینالمللی رواندا در قضیه آکایسو اعلام داشت که نسلکشی بزرگترین و جدیترین جرم بینالمللی است و آن را جرم اُم الجرایم ( Crime of crimes ) لقب داد و به تدقیق و روشن کردن مفهوم نسلکشی مساعدت بسیاری کرد.
( کاسسه، آنتونیو، (1388)، حقوق کیفری بینالمللی، ترجمه حسین پیران و دیگران، تهران، انتشارات جنگل، جاودانه،  ص 121.)

دیدگاه شما