صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دست‌های پشت پرده انفجار پایه‌های برق به مردم معرفی شود

-

دست‌های پشت پرده انفجار پایه‌های برق به مردم معرفی شود

«کابل باید در تاریکی فرو رود» جملهی داخل پرانتز یاد آور تراژدی دههی هفتاد است که جنرالان پاکستانی به هدف برچیدن نظام جمهوری کمونیستی که در افغانستان حاکم بود آن را به خورد مجاهدین افغان میداد و آنان با انفجار پایههای برق و قطع لین، کابل آن زمان را در تاریکی مطلق فرو میبردند، گاهی زمانها خیلی مشابه به هم اند، با وجودی که سه دهه از آن زمان سپری شده است، برنامهی تاریکی کابل هنوز در گوش ها نجوا میکند و دکترین تخریب، نکتهی را در آن زمان آموزش داده بود که تا به امروز از آن در جهت خرابی کشور مورد استفاده قرار میگیرد. وقتیکه صفحات تاریخ را مرور می کنیم گاهی به این مسئله میرسیم که ذهن برخی افغانها در جذب آموزشهای تخریبی بر علیه کشور، همانند مقناطیس عمل نموده و هر آن عملی که به ضرر منافع ملی واقع گردد، توسط آن عده که هنوز به عنوان عاملین بیگانگان محسوب میگردند، با سرعت غیر قابل پیشبینی اجرا و عملی میگردد. در زمان جنگ مجاهدین، تخریب پایهها و لین برق با انگیزه سیاسی و فشار بر دولت مرکزی اجرا میگردید؛ اما در حال حاضر وضعیت به مراتب پیچیدهتر از آن است، علاوه بر انگیزه سیاسی به نظر میرسد که عوامل مافیایی و باجگیران نیز بر این چالش افزوده اند. طبق اعلام شرکت برشنا، تنها در جریان ۴۰ روز گذشته ۱۹ پایه برق در شمال کابل انفجار داده شده است. یک پایه برق هم در هرات انفجار داده شده بود. با وجود زندگی پر مشغله امروز که بیشتر شغل ها در موجودیت برق و نیروی انرژی قابلیت اجرایی شدن دارند، اما در بیشترین روزهای هفته برق کابل قطع است. هوای داغ تابستان، روزهای طولانی کاری و نبود امکانات برق، مردم را نسبت به این کشور روز به روز به یأس و نا امیدی میکشاند.
انهدام پایهها و قطع لینهای برق از نگاه اقتصادی برای شرکت برشنا بسیار سنگین تمام شده است. سالانه صدها میلیون افغانی تنها صرف بازسازی و ترمیم پایهها و لینهای برق در کشور شده است. اینکه شرکت برشنا در ازای هر ساعت پرچاوی برق چقدر خسارت میبیند، رسماً اعلام نشده است. هرچند گفته شده که شرکت برشنا در ازای هر ساعت پرچاوی بیش از سه میلیون افغانی متحمل خسارت میشود، عنصر تأثیرات روانی آن را در سطح جامعه و کشور هم نمیتوان نا دیده گرفت، تداوم این وضعیت نه تنها که تبعات اقتصادی کمر شکن در قبال دارد؛ بلکه به عنوان حربهی جهت پر رنگ نمودن جنگ روانی و تبلیغاتی مخالفین مسلح نظام نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد؛ چنانچه با وجود دستاوردهای سرسام آوری که در عصر جمهوریت به این کشور هدیه گردیده است، حس غالب بدگمانی و منفی گرایی در قبال دولت همچنان پا برجاست و این میرساند که چقدر جنگ روانی جبهه مخالف توانسته است اثرات قابل توجه بر پیکر جامعه به جا بگذارد.
با این حال، تخریب تأسیسات برق برای مصرفکنندهگان هم خسارت مالی در پی دارد. با قطع جریان برق، بسیاری از شرکتهای تولیدی از فعالیت باز میایستد. همچنان دکانهای کوچک و چاپخانهها تعطیل میشود. در کار ادارات و نهادها و زندهگی عادی مردم نیز اختلال ایجاد میشود. اگر خسارت این بخشها نیز محاسبه شود، به ارزش صدها میلیون افغانی به مصرفکنندهگان نیز تاوان میرسد. بدتر از همه آنکه بیبرقی باعث بینظمی در زندهگی روزمره مردم میشود. با قطع برق، حس منفی گرایی مردم روز افزون میگردد و در طولانی مدت به یک عنصر مخرب روانی در سطح جامعه تبدیل میگردد. این اعتراضات که از سطح اجتماع در جهت قطع برق بلند میشود نشانه آن است که برق در زندهگی مردم بسیار مهم است. اگر برق نباشد ممکن است مردم نتوانند برنامههای زندهگی خود را به صورت نورمال دنبال کنند. از اینرو، برق در زندهگی مردم بسیار مهم است و قطع آن باعث اخلال در نظم و برنامه روزمره آنها خواهد شد.
متأسفانه منفجر کردن پایههای برق در شرایطی که زندهگی مردم در تمام ابعاد آن با برق گره خورده، به یک رویه در کشور تبدیل شده است. پیش از این قطع لین برق غزنی که از مسیر میدان وردک میگذشت به یک عادت تبدیل شده بود، کمتر روزی بود که مردم آزردگی شان را از آن ابراز ننمایند. در جریان سالهای ۹۷ و ۹۸ که صدها بار لین برق غزنی در میدانوردک قطع شده بود، مردم یکی از عوامل آن بودند. به روایت مقامات محلی غزنی، مردم برای باجگیری از دولت و به ترغیب گروه طالبان، دست به قطع لین برق میزدند. در مواردی، درگیری بین دولت و طالبان باعث قطع لین برق میشد. احتمالاً گروه طالبان نیز رأساً پشت این حوادث قرار داشت. با این وصف، قطع هر چند دیر بعد لین برق، باعث شده بود که مردم در غزنی عذاب بکشند و دولت نتواند به صورت منظم، نیاز آنها به برق را تأمین کند. حالا چند سال است که پایههای برق در ولسوالیهای شمال کابل و یا ولایتهای بغلان و پروان انفجار داده میشود. البته در مواردی گفته شده که جنگ باعث تخریب بعضی از پایهها به ویژه در بغلان شده است. سایر پایهها اما با بمبگذاری از بیخ قطع شده است. در اوایل، گروه طالبان به انجام این کار مظنون بود، بعدتر روشن شد که زورمندان محلی نیز در انفجار پایهها دست دارند. یکی از آنها «مماتی » سالنگ بود که توسط پولیس گرفتار و به زندان محکوم شده است.
انفجار پایههای برق اخیراً بیشتر شده است. به نظر میرسد که پشت این کار یک دست نامرئی بسیار قدرتمند قرار دارد. احتمالاً دولت تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است؛ اما روشن نیست که چرا نتایج آن را عمومی نمیکند. باری وزارت امور داخله گفته بود که یک گروهی از افراد را به ظن دست داشتن در انفجار پایههای برق بازداشت کرده است؛ اما بعدتر معاون نخست ریاست جمهوری این خبر را تکذیب کرد. به دنبال آن، وزارت داخله نیز حرفش را پس گرفت و از بازداشت کسی در این ارتباط منکر شد، از این رو، مردم نظارهگر عملکردهای دو جانبه دولت و مخالفین مسلح است؛ زیرا برق یک نیاز عمومی است که از آن، مردم، طالبان و گروههای مافیایی به عنوان مظنونین قطع لین نیز منتفع میگردند؛ اما بیشترین خسارات آن متوجه مردم است که هم از کار و زندگی عقب می افتند، هم ناگزیر اند که خسارات وارده را با اضافهبار در بیل برق پرداخت نمایند.
گروه طالبان بارها اعلام کرده است که در انفجار پایههای برق نقشی ندارد. شرکت برشنا هم تاهنوز دست داشتن این گروه در انفجارهای اخیر را تأیید نکرده است. با این وصف، گمان میشود که اشخاص و چهرههای باجگیر تازهی در مسیر شمال و سالنگ سر بر افراشته اند در نبود یکی شان، بقیه این تخریب را به انجام میرسانند، از این جهت منطقا واضح میگردد که چهرههای خاصی به هدف تخریب پایهها در این مسیرها قرار دارند که کار روزانهشان انفجار پایههای برق است. این چهره ها یا به هدف باجگیری از شرکت برشنا این کار را انجام میدهند و یا در پی شنکجه روانی دولت هستند. در هر دو حالت، این مردم بیچاره هستند که تاوان اصلی این جنایت را پرداخت میکنند و رنج زندهگی در تاریکی را به دوش میکشند.
از یک بُعد دیگر، با انفجار پیهم پایههای برق، حاکمیت و کارآمدی دولت نیز زیر سوال میرود. دولت چطور میتواند ادعای حاکمیت کند، در حالی که در بیخ گوش آن پایههای برق به بمب بسته میشود. دولت چگونه میتواند از کارآمدی خود دفاع کند، در حالی که قادر نیست برای یک هفته برق منظم به مردم برساند. از اینرو، انفجار پایههای برق ضمن آنکه روی سیاه عاملان آن را سیاهتر میکند، بیچارهگی و درماندهگی دولت را نیز آفتابی میکند؛ بنا بر این در مهار وضعیت کنونی انتظار میرود که مقامات امنیتی و چهرههای رئوس نظام هر ملاحظهی را که در پشت پرده این اتفاقات در نظر دارند را کنار گذاشته، عاملین تاریکی کابل را همانند مماتی سالنگ دستگیر نموده به مردم معرفی نمایند، هیچ مصلحتی فراتر از خیر جمعی نیست، دولت با چشم پوشی از این قضایا و یا هم ملاحظات احتمالی را که در نظر دارد نمیتواند از بار مسئولیت شانه خالی نماید. شناسایی و مجازات عاملین انفجار پایههای برق میتواند بدبینی و فشارهای افکار عامه را که متوجه دولت است برطرف نموده و شدت منفی نگریها را که به حس غالب در جامعه مبدل گردیده است کاهش دهد؛ بنا بر این ضرورت است که دولت دست های پشت این جنایات را معلوم نموده و به مردم معرفی نماید.

دیدگاه شما