صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان و سودای باطل فتح

-

طالبان و سودای باطل فتح

مدتی است که حملات گروه طالبان در سراسر کشور افزایش یافته و این گروه در تلاش کسب قدرت سیاسی و تأسیس امارت اسلامی از طریق نظامی است. این گروه فکر میکنند که با خروج سربازان ایالات متحده آمریکا و  سایر همپیمانان غربی این کشور از افغانستان، ستارهی طالع و اقبال آنها دوباره طلوع کرده و فاتح میدان جنگ خواهند بود. حملات این گروه دقیقاً زمانی شدت بیشتر یافته است که ایالات متحده جدول زمانی خروج سربازانش از افغانستان را اعلام کرده است. اتاق فکر طالبان اعلام جدول زمانی خروج را به نفع خویش تفسیر و ترجمه کرده و با انگیزه و هدف فتح کامل افغانستان از طریق جنگ و خشونت، طرح عقیم شدت حملات و تصرف مناطق بیشتر را در انداخته است.
این تفسیر و ترجمه از اعلام جدول زمانی خروج سربازان خارجی اما تفسیر و ترجمهی بسیار سطحی و غیر واقعبینانه از وضعیت موجود است و ریشه در زمین واقعیتها ندارد. در این تفسیر دو واقعیت بسیار عریان و عینی داخلی و خارجی از نظر پنهان مانده و مورد توجه قرار نگرفته اند؛ واقعیتهایی که در تعیین سرنوشت آیندهی این کشور فوقالعاده مهم و حیاتیاند. یکی خواست عمومی مردم افغانستان است و دیگری رجحان سیاسی بازیگران منطقهای و بینالمللی دخیل در قضایا و تحولات این کشور.
منظور از خواست عمومی، ترجیح سیاسی مردم افغانستان است. ایدههای طالبانی و نوع نظام سیاسی مطلوب این گروه از هیچگونه مقبولیت و محبوبیتی بین مردم افغانستان برخوردار نیست. امارت اسلامی روش سیاسی بسیار قدیمی، منسوخ و غیر پاسخگو به نیازهای انسان مدرن افغانستان است و نمیتواند تقاضاهای متکثر انسان امروزی را جواب دهد. مردم افغانستان تجربههای بسیار تلخی از این نوع نظام سیاسی دارد و با شنیدن نام امارت اسلامی جز خاطرات ظلمت و عصر تاریکی چیزی دیگر در ذهن آنها تداعی نمیگردد. به سخن دیگر، طالب و امارت اسلامی اکنون در ذهن و ضمیر شهروندان کشور مترادف با عقبماندگی، ظلمت، حقارت، نکبت و فلاکت بوده و پیروزی این گروه سرآغاز عصر ظلمت دیگر در کشور از سوی مردم تفسیر میشود. آنچه که در اندیشه سیاسی طالبان به عنوان نظام سیاسی مطلوب و مدینه فاضله آرمانی مد نظر است، از نظر شهروندان افغانستان فاقد ظرفیت و کارآیی لازم در امر هدایت جامعه به مسیر توسعه، رفاه و آسایش است. بنابراین در یک چنین وضعیتی که تفکر طالبانی و سیره سیاسی این گروه از مقبولیت عمومی برخوردار نیست و رجحان سیاسی مردم نه مدینه فاضله آرمانی از نوع امارت اسلامی که نظم دموکراتیک مبتنی بر محوریت و مرکزیت مردم و حقوق شهروندی است، امکان فتح افغانستان از راه نظامی و استقرار امارت اسلامی بسیار نامحتمل است و جز توهم محض و سودای باطل چیز دیگری بوده نمیتواند.
نکتهی دیگری که در تفسیر و ترجمهی اتاق فکر گروه طالبان از اعلام جدول زمانی خروج سربازان خارجی مورد غفلت قرار گرفته است، ترجیح سیاسی بازیگران منطقهای و بینالمللی دخیل در قضایا و تحولات افغانستان است. نقش کلیدی این بازیگران در جنگ و صلح و ثبات و بیثباتی کشور غیر قابل انکار است و حمایت آنها از نظام سیاسی فعلی نیز روشن و آشکار. با وخیمشدن اوضاع در افغانستان بارها و مکرراً از زبان دیپلماتها و دستگاههای سیاست خارجی این بازیگران شنیدهایم که آنها از نظام سیاسی فعلی حمایت کرده و به هیچ عنوان خواهان بازگشت امارت اسلامی و تسلط گروه طالبان بر این کشور نیستند. حتی مقامات پاکستانی که کشورشان از حامیان اصلی این گروه محسوب می شود در دیدار با مقامهای افغانستان علناً اظهار کرده اند که نمیخواهند دوباره افغانستان را در کسوت امارت اسلامی ببینند. از شرق و غرب عالم و از شمال تا جنوب این کرهی خاکی همه از دوام نظام سیاسی فعلی و حفظ دستاوردهای درخشان دو دههی گذشته حمایت میکنند. واقعیت این است که نظام سیاسی فعلی در گام نخست محصول مبارزات و قربانیهای بیشمار مردم افغانستان است و در گام دوم برآیند حمایت سیاسی و مالی جامعهی بینالمللی و به ویژه ایالات متحده آمریکا. ایالات متحده و سایر شرکای بینالمللی این کشور در افغانستان هزینههای مالی و انسانی زیادی برای استقرار نظم موجود پرداختهاند و با هیچ منطق سیاسی عقلانی قابل توضیح نیست که این کشور و همکارانش بخواهد نظام سیاسی فعلی را با توجه به هزینههایی که برای استقرار آن پرداخته است قربانی نظام امارت اسلامی کند و بر کل دستاوردهای دو دههی گذشته خط بطلان بکشد. تعویض نظام سیاسی فعلی با امارت اسلامی برای جامعهی بینالمللی پرهزینه است و در این صورت سردمداران نظام بینالملل هیچگاه نخواهند توانست که سخن از صدور لیبرالدموکراسی به کشورهای دیگر بزنند. بنابراین مخرج مشترک خواست مردم و رجحان سیاسی بازیگران دخیل در قضایا وتحولات افغانستان حمایت از نظام سیاسی فعلی در برابر امارت اسلامی است و این مخرج مشترک به عنوان سد سکندری در برابر پیروزی نظامی گروه طالبان و تأسیس امارت اسلامی عمل خواهد کرد. برای طالبان عبور از این سد سکندر و تأسیس امارت اسلامی امر ممتنع است و دیدن خواب گذشته، رویای شیرینِ غیرِ قابل تحقق.
بنابراین امارت اسلامی ردایی است که بر تن واقعیتهای عینی جامعه افغانستان بسیار تنگ است و در غیبت طرفداری و استقبال مردم از آن و در فقدان حمایت سیاسی بازیگران منطقهای و بینالمللی، بسیار نامحتمل است که این نوع نظام بتواند در رقابت با نظم دموکراتیکِ مستقرِ مبتنی بر حقوق شهروندوی پیروز میدان شده و آب خوش از گلویش پایین برود. لذا نتیجهی منطقی این بحث برای طالبان این میشود که این گروه هیچ راهی جز تندادن به گفتگو و حل مسأله از طریق تفاهم و مذاکره با دولت افغانستان ندارد. این گروه به دلایلی که در فوق ذکر خیرش به میان آمد، هیچ بختی برای پیروزی از طریق نظامی ندارد.
ستارهی بخت امارت اسلامی برای همیشه افول کرده است. طرح تشدید حملات نیز منتهی به شکست است و جز اینکه گلیم غم در خانوادههای بیشتر پهن کرده و تارهای وجود جوانان نازنین این سرزمین را با حیاتشان قطع کند حاصلی دیگری نخواهد داشت.
گفتگو کمهزینهترین روش حل مسألهی جنگ و صلح این کشور است. دوران تحمیل خواست یک گروه بر خواستهای متعدد و متکثر گذشته است و پذیرش خواستها و واقعیتهای متکثر جامعه نقطهی عزیمت حل بحران افغانستان است. گروه طالبان که اسیر دام دستگاههای استخبارات کشورهای بیرونی است، میتواند به جای قتل و کشتار انسانهای ستمدیدهی این وطن خسته از جفا راه صلح را انتخاب کرده و با سایر مردم این سرزمین در مسیر توسعه و شکوفایی آن گام بردارد. جنگ در کشورِ خود به نیابت از دستگاههای استخبارات کشورهای دیگر و به خاطر تأمین منفعت آنها هیچ افتخاری ندارد و از هر نگاه که به آن فکر کنیم مایهی شرمساری و خجالتآور است. افتخار شادکردن انسانهای این سرزمین است و مرهمگذاشتن بر زخمهایی که در طی چندین دههی گذشته در اثر جنگ و خشونت زبان باز کرده است.

دیدگاه شما